"پا به پای دل"
می روی از خودت جا نمانی
"اربعین"، می زنی دل به جاده
پا به پای دلت؛ مثل هر سال
کربلا کیف دارد پیاده!
#تقی_متقی
@shaeranehowzavi
"کرامات"
از کرامات پاییز یک چشمه اش این:
باغ ها با کلاغان هماغوش؛
ابرها کوزه ی آب بر دوش.
#تقی_متقی
@shaeranehowzavi
«کندوهای عسل فردا»
امروز چه آسان می توان مرد
وقتی «فردا»
در خیال تان
لباس روشنی به تن دارد
و سیل وار از بلندی های جولان
سرازیر می شود:
شهرک ها را با خود می برد؛
کنیسه ها را با خود می برد؛
دیوار حایل را با خود می برد؛
کوه صهیون
و هر چه را جعلی است
با خود می برد.
امروز چه آسان می توان مرد
وقتی که «فردا»
کندو های عسلش را
در کام تان سرریز می کند
و چشم های ترس خورده تل آویو
به کوری می افتد
از نیش زنبورهای غزه.
فردا را بگو
سپیده پشت پلک شب
تیغ به دست ایستاده است
و پرچم فلسطین بر دوش
از تپه ها بالا می رود
تا به آفتاب صبح
خوشامد بگوید؛
... و صبح چه نزدیک است!
#تقی_متقی
@shaeranehowzavi
"چراغ یاد"
مثل شعله بر زبان واژه ها نشسته ای!
مثل شعله بر زبان اشک و آه؛
ای ستاره!
ای چراغ راه!
زندگی به باور بلند تو
تند و گرمپو به سان برق و باد
چون درخش ناگهان یک شهاب بود؛
سهم کوچک حیات تو
نذر عشق و آفتاب بود.
ای دمیده مثل شعله
بر زبان واژه های سرد و سنگ!
گرم و روشن است تا ابد
چراغ یاد تو
زیر سقف این جهان آب و رنگ
ای شهید!
#تقی_متقی
@shaeranehowzavi
«جامه دران»
تقدیر نه این است من جامه دران را
بی عشق چه سان سر کنم این روز و شبان را؟!
معشوق به شیرینی گل های بهاریست
عاشق! چه دهی فرصت تاراج، خزان را؟
درویش! مخور این همه اندوه کم و بیش
خوش باش که داری ز جهان نیمه نان را
گفتا «منشین بی می و معشوق زمانی»
تا حس نکنی در گذر عمر، زمان را
عشق است همان چشمه جاری ز دل سنگ
هش دار و غنیمت شمر این آب روان را
ما را به هوای نفس صبح ببخشید
تا تازه کنیم از نفسش جبه جان را
گفتند خوشا فرصت ایام که داری
بی عشق چه سان سر کنم این روز و شبان را؟!
#تقی_متقی
@shaeranehowzavi
«وقتی که تو هستی»
ای بی نشانی که همه ی نشانه ها را بلدی!
و راه هیچ خانه ای را گم نمی کنی؛
در شب های بی چراغ
در روزهای غبار آلود...
چه محشری می شد
یک روز، سرزده
کوبه ی در دلم را می نواختی
و من در آستانه ی دیدار
به روی دامنت
به هوش می آمدم!
فردا چه روز باشکوهی خواهد بود
وقتی که باد
بوی تو را شهر به شهر
جار بکشد؛
وقتی که توفان
با نام تو آغاز شود
و سرانگشت اشاره ات
قبله نمای حیرانی بشر گردد.
فردا چه روز با شکوهی خواهد بود
وقتی که تو هستی
هستی هست
خدا هست
عشق هست
آرامش هست
زندگی هست
و من قلک گمشده ی آرزوهای کودکی ام را
ناگاه بر طاقچه ی انتظار بیابم
و سراسیمه و دست و پا گم کرده
از شوق فریاد بکشم
و سر بر شانه ی هق هق گریه
جشن یاسین بگیرم:
"یس والقرآن الحکیم...."
و بی اختیار
در اشک بخندم
و بخندم
و بخندم....
#تقی_متقی
@shaeranehowzavi
بساط خصم را سجیل بودی
شب فرعونیان را نیل بودی
شهادت در دلت آواز می خواند
تو از آغاز «اسماعیل» بودی.
#تقی_متقی
#شهید_قدس
#شهید_اسماعیل_هنیه
@shaeranehowzavi
.
«سایه بان شعر»
در گورستان حیات
شعر
سایه بانی است؛
زیر سایه اش می نشینیم
برای شادی روح مان
فاتحه می خوانیم!
"ظلُّ الشِّعر"
في مقبرة الحياة،
الشِّعرُ
ظلٌّ؛
نجلس تحتَ ظِلِّه
لنقرأ الفاتحة لروحنا
لإسعاد روحنا!
#تقی_متقی
@shaeranehowzavi
«تک بیت»
دلم هوای تو دارد؛ هوایی است دلم
خداش در همه حال این هوا نگهدارد.
#تقی_متقی
@shaeranehowzavi
«آه غزه»
زخم موشک نشست بر تنتان
آب شد از حقارت آهنتان
بچشید آتش جهنم را!
آه غزه گرفت دامن تان.
#تقی_متقی
@shaeranehowzavi
همرهان ! هشیار باید بود از نیرنگ خصم؛
صلح تحمیلی کم از یک جنگ تحمیلی که نیست!
#تقی_متقی
#نه_به_صلح_تحمیلی
@taghimottaghi40
@shaeranehowzavi
«ساقی بزم کربلا»
هم جرعهای از جام الستاش دادند
هم باده به چشم می پرستاش دادند
سرخوش که به بزم عاشقان پای نهاد
شد ساقی بزم و کار دستاش دادند!
#تقی_متقی
#عاشورا
#حضرت_عباس
@shaeranehowzavi