🥀🥀🥀
باز شد پنجرهای سمت زمستان در باد
فصل سرما شد و پایان درختان در باد
گرد باد غزلی در نفسم میپیچد
باید از بال بگویم که چه آسان در باد...
آسمان بود و کبوتر، و قفس پشت قفس
پرچم تشنگی و خیمه هراسان در باد
دستی از شط عطش آینه برداشت، شکست!
تا بماند نفس روشن انسان در باد
آسمان هم نتوانست که جاری باشد
سرخ شد، شرم شد از کشته باران در باد
فصل پرواز ابابیل که تکرار نشد
نبض تاریخ رهاماند پشیمان در باد
دفتر قافله از داغ شکفتن پر شد
تا چهل بار ورق خورد، پریشان در باد
#سید_وحید_سمنانی
#اربعین
@shaeranehowzavi
برای من که پرم از قفس پری بفرست
اگر نه، یک دو نفس بال باوری بفرست
برای مشق جنون شهر جای محدودی است
برایم از ورق دشت دفتری بفرست
دو بغض چشم مرا میزبان باران کن
تر است دامن من، دیده ی تری بفرست
تو تا "عزیز منی" راه و چاه هر دو یکی است
چقدر منتظرم. نابرادری بفرست
به رسم معجزه عیسی به مریمت دادی
مرا به معجزه ای دوست مادری بفرست!
خیال خانه ام از نور و پنجره خالی است
میان " بسته دیوارها" دری بفرست
دلم گرفته از این آسمان بی پیغام
دلم گرفته... برایم کبوتری بفرست
#سید_وحید_سمنانی
@shaeranehowzavi