🌹🌹🌹🌹
ببار چارۀ هر بغضِ ناگهان اشک است
که عاشقانهترین بارشِ جهان اشک است
همین که تاب و تبِ واژهها کم آوردند
برای عشق صمیمیترین زبان اشک است
همیشه گریه فقط چند قطره هقهق نیست
که گاه خواهشِ یک مرد که "بمان" اشک است
اگر به گریه نشستند...باختی خود را
که بی رقیبترین قدرتِ زنان اشک است
شریک و همنفسِ چای و دود در شبها
رفیق پایۀ سیگار و استکان اشک است
■
همیشه گریه صدای شکستخوردن نیست
که گاه شادیِ بیوصفِ قهرمان اشک است
میانِ بارش و تبخیر، درد دل کردند
زبانِ مشترکِ بحر و آسمان اشک است...
#محمد_شریف
@shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹
از هر نظر شدند برابر دو آینه
انگار بودهاند برادر دو آینه
مشروحِ یک مغازلۀ بینهایت است
وقتی که میرسند به باور دو آینه
منشورِ عقل و عاطفه تشکیل میدهد
تکثیرِ نور در نظر هر دو آینه
وقتی که هر دو آینه همدست میشوند
یعنی که میدهند به هم، سر دو آینه
"ثبت است بر جریدۀ عالم دوام ما"
چون دست بردهاند به جوهر دو آینه
معراج را دو بال، علی و محمدند
دارند میروند فراتر دو آینه
تکثیرِ بیملاحظۀ دلبرانگی
ماییم و ابتلای دو دلبر...دو آینه
تسخیرِ قُلههای حقیقت چه دیدنیست
دارند میروند به منبر دو آینه
■
از حُجتِ دوگانه به وحدت رسیدهایم
توحیدِ ما خلاصه شده در دو آینه...
#محمد_شریف
#غدیری_ام
@shaeranehowzavi
🌹
میانِ خاکِ زمان، گنجِ گُم شده شادیست
که در تبارِ بشر رنج، ارثِ اجدادیست
تو دل مبند به چشمانِ روشنم که تنم
خرابهایست که از دور، مثلِ آبادیست
هزار مرتبه مُردن..دوباره زنده شدن
برای جانِ من -این ساعتِ شنی- عادیست
کبوتری که دلش مانده پیشِ همقفسش
در اوجِ بال زدن هم اسیرِ آزادیست
■
میانِ شک و جنون..گلمحمدی شدهام
که در کلیدرِ محمودِ دولت آبادیست...
#محمد_شریف
@shaeranehowzavi
🥀
جسم تو کجا مانده که آوازه ندارد؟
در آینه تکثیرِ تو اندازه ندارد
اوراقِ تنت بس که تورق شده در باد
انگار کتابیست که شیرازه ندارد
هر جای بیابان بروی حرفِ تنِ توست
جز جسمِ تو صحرا سخنی تازه ندارد
اقلیم تماشاییِ ایثار و شهادت
جز حلقۀ چشمانِ تو دروازه ندارد
هر چشمِ بدی شد ز تماشای تو کوتاه
چون سروِ بلندی که هم اندازه ندارد..
#محمد_شریف
#محرم
@shaeranehowzavi
🥀
تو مثلِ رودی و من غرق در زلالیِ تو
نشستهام به تماشای بیخیالی تو
همیشه پیشِ تو لبریزم از جواب، ولی
عذاب میکشم از بُهت و بیسؤالی تو
جز این که حرصِ مرا در میآورد، دیگر
چه سود میبرد آیینه از توالی تو
شبیه کوچۀ پُر رفت و آمدی شدهای
که دائماً به تو شک میکنند اهالی تو
قلم برای شکارِ غزل کمین کرده
که واژهها همه جلدند در حوالی تو
پس از تسلسل سیگارها چه محسوس است
میان هالهای از دود، جای خالی تو...
#محمد_شریف
#عاشقانه
@shaeranehowzavi
🥀🥀🥀
باز با حالتی بلاتکلیف
رو به آیینه مات میمانم
من چرا زنده ماندهام بی تو؟!
نکند مردهام نمیدانم..
مثلِ اهواز و مثلِ آبادان
وارثِ اشکهای کارونم
بیمِ هر لحظه لرزش و آوار
مثلِ پس کوچههای تهرانم..
غربتی بیکران حصارِ من است
از کران تا کران هراسم و ترس
وسطِ جنگلی که تنهاییست
تک درختی اسیرِ طوفانم..
مثل تنهاییِ موازیِ ما
مرگ با زندگی موازی بود
زندگی نیست غیرِ بودنِ تو
عمر، مرگ است بیتو..میدانم..
امتحانی به نامِ دوریِ تو
که در آن من همیشه مردودم
برگۂ امتحانِ این دوریست
قامتی تا شده..بسوزانم؟
نیستی در شناسنامۂ من
که بدانی چقدر دیر گذشت
بیست و یک سال..بیست و یک قرن است
وقتی از غصهها فراوانم..
صورتِ مسئله منم وقتی
که ندانم بدون تو چه کنم
تو مرا در میانِ آغوشت
میشود حل کنی..من آسانم..
گرچه دوری برای من سخت است
چارهای نیست..کار تقدیر است
با خدا که نمیشود جنگید
فقط أمن یجیب میخوانم..
#محمد_شریف
#انتظار
#عشق
@shaeranehowzavi
🌹
چه بود شعر به جز ازدحامِ تنهایی؟
چه بود شعر به جز رنجِ بیمداوایی...
چه بود شعر به جز سرکِشی که رام نشد
چه بود شعر به جز یک خیالِ هرجایی
چه بود شعر به جز خلسههای پُرکابوس
میانِ حسرتِ یک خوابِ خوب و رؤیایی
چه بود شعر به جز دستوپا زدن در اشک
چه بود شعر به جز چشمهای دریایی
■
چه بود شعر به جز لذتی پُر از حسرت
چه بود شعر به جز یک زنِ تماشایی...
#محمد_شریف
@shaeranehowzavi