eitaa logo
🍃 شاعران حوزوی 🍃
619 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
171 ویدیو
11 فایل
🌏خبرگزاری‌ها، نشریات، و کانال‌ها در مناسبت‌های دینی و ملی به دنبال اشعار حوزویان هستند و اینجا گنجینه شعر آن عزیزان است. 🍃ارسال اشعار و احوال شاعران به 🍃مدیر شاعران حوزوی @mahta_sa 💠 #شاعران_حوزوی 💠 @shaeranehowzavi
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌹 کوثر جَنتُ النعَم جلوه به جان اگر کند دیده برای دیدنش به آسمان نظر کند کعبه دل به جستجو قبله جان به گفتگو برای انعکاس او آینه را خبر کند آینه محو روی او باغچه مست بوی او راه بَرد به کوی او هر که به دل سفر کند دل شده غرق در شعف دُرج دهان پر از صدف مدحت بانوی شرف دخت پیامبر کند شاخه به شاخه چون رطب می شکفد بدین سبب غنچه به غنچه روی لب خنده به چشم تر کند خورده عسل ز جام او شهد بَرد بنام او وز شکرین کلام او شیشه پُر از شکر کند نخل خمیده بشکند بغض سپیده بشکند قفل دو دیده بشکند رؤیت سیم و زر کند گوهر پاک مصطفی معنی سبز هَل اَتی آینه دار ماسوی جلوه به هر سحر کند تابش بی شماره را منظر ماهپاره را زهره شده ستاره را با نگهی قمر کند گلشن حق به شبنمش بیت خدا به زمزمش ارض و سما به مقدمش جامه ز گل به بر کند سر زده اختری که او زمزم و کوثری که او آمده دختری که او مادری پدر کند فاطمه گر پذیرد و ، عشق به دل نمیرد و جام مرا بگیرد و لب به لب از گهر کند «یاسرم» و سپیده دم سر زده ام ازین حرم تا که نگاهی از کرم به قدر مختصر کند «یاسر» سلام‌الله‌علیها 💠 💠 @shaeranehowzavi
نذر امام محمّد باقر (ع)🍀🌹 فصل رویش فصل پویش فصل عطر و فصل نور فصل رود و فصل دریا فصل گلهای صبور فصل مهر و فصل ماه و فصلِ صبح و کهکشان فصل لبخندِ زمین و فصل آواز و سرور ماه دل ماه رجب ماه شکوفای بهار ماه نور و ماه عشق و ماه جویای بهار بال و پر وا کرده چشمم چون پرستو سوی گل می رسد در شهر نور و می نشیند روی گل از تجلّیگاهِ خورشیدِ ولایت مثلِ عشق می درخشد سمتِ چشمم چهره نیکوی گل عطرِ گل پیچیده در ذَرّاتِ عالم مرحبا یاسِ دیگر دارد اکنون باغِ خاتم مرحبا می رود جان و دل من سمتِ یثرب سوی عشق می رسد بوی خدا بوی ولایت بوی عشق موجی از دریای رحمت می وزد همراهِ نور می نشیند روی ساحل دیده با نیروی عشق عشق یعنی حضرت ختمی مآب و آل او عشق یعنی حیدر و نسل پُر از اجلال او از نهالِ مصطفیٰ یک گل امام باقر است وز بهارِ "هَلْ اَتیٰ" یک گل امام باقر است ترجمانی از شکوه سبزِ آل فاطمه وز تبارِ مرتضیٰ یک گل امام باقر است این گلِ باغ علی امشب شکوفا می شود با شکوفایی او خورشید پیدا می شود اَلْبِشارَه می دمد خورشیدِ پنجم بر زمین می گذارد پای خود را عشقِ مردم بر زمین می رود از روی او نورِ ولایت در سما می نشیند با حضورش عطرِ گندم بر زمین می چکد از دست هایش در فراز و در نشیب بوی رحمت بوی عترت بوی جنّت بوی سیب مژده کز ره می رسد گنجینه ی علم و یقین می شود اندیشه ی اسلام از وی در طنین در بیان می آورد احکام شرعِ مصطفیٰ پرده بر می دارد از آئینِ قرآن مبین کودکی آمد که علمش می شکافد علم را با صبوری بنده ی خود می کند او حلم را آمد آن ماهی کزو دل غرقِ تابش می شود وز وجودش آسمان لبریزِ بارش می شود عقل و بینش حکمفرما می شود در آدمی دانش او چیره بر هر علم و دانش می شود او وصیّ احمد است و نورِ حَیّ قادر است حُجَّةُاللّهِ عَلیٰ خَلْقِه ، امام باقر است گرچه منزلگاهِ او روی زمین بر خاک بود هرچه می تابید ازو ، از آسمانِ پاک بود موج می زد در قیام علمی اش تفسیرِ نور نهضت او نهضتِ اندیشه و ادراک بود او فراتر داشت از خورشیدها تابنده گی شیعه دارد از قیامِ علمی اش بالنده گی اینک از یُمنِ قدوم او جهان چون گلشن است از وجود او چراغی در دل ما روشن است بس که می تابد ز رویش آفتابِ جانفزا ذَرّه در کویش تجلّی دارد و نور افکن است پُر شده جام حقایق از طلوعِ جام او او امامِ پنجمین است و محمّد نام او "یاسر" https://eitaa.com/shaeranehowzavi/506
یا محمد بن علی الجواد (ع)🍃🌹❤️ -------- ای چشمه سار جاری لطف و عطا جواد بر من ببار ، نور زلال خدا جواد لبریزم از خطا به حریم مقدس ات بر من ببخش هرچه که دارم خطا جواد از مهر توست کلبه ی قلبم منور است وز جود توست مس وجودم طلا جواد بر نخل عشق میوه ی شیرین اهلبیت در باغ نور سرو بلند ولا جواد روشن ترین چراغ شبستان اولیا باب المراد شیعه و ابن الرضا جواد هم خود کریم ، هم که ز نسل کرامتی در نزد توست عالم و آدم گدا جواد پر می زند کبوتر قلبم به کاظمین خواهد گرفت دانه ز دست شما جواد ای مهربان امام که در طول عمر خود از خصم خویش دیده هزاران بلا جواد در عنفوان عمر ، خزان شد بهار تو ای ارغوان گلشن سبز رضا جواد از کین فتاد شعله بجان مطهرت با تو چه کرد آتش زهر جفا جواد "یاسر" رسید تشنه به درگاه جود تو در کام او بریز تو آب بقا جواد «یاسر» 💠 💠 @shaeranehowzavi
می روی ای ماه ....☘☘ می روی ای ماه با خود می بری جان مرا هم تو جان را می بری و هم که جانان مرا ای که بودی باب غفران منِ غرق گناه می روی امّا مبند این باب غفران مرا در حریمت شمع سوزان از دعاها داشتم رو به خاموشی مبر این شمع سوزان مرا سائل کوی حبیب خویش بودم ، زین جهت روبرویم باز کن درگاه سلطان مرا ای سر و سامان من ، ای ماه خوب من مرو از منِ دلخون مگیر اکنون تو سامان مرا نفس من زندان من شد ، با نگاه روشنت محو کن از پیش رو دیوار زندان مرا با تو گشتم ساکن آبادی ایمان و عشق این تو بودی ساختی آباد ویران مرا تا نرفتی از برم ای ماه لبریز از امید چشمه جوشان حق کن چشم گریان مرا دُرِّ دریای مناجات تو در دستم رسید از کَفَم بیرون مَبر این دُرِّ غلتان مرا با تو گفتم راز خود ، در لَیْلَةِ الْقَدْرت عزبز بر مَلا هرگز مکن این راز پنهان مرا ماه غفران بودی و من نیز می گفتم چنین پاک گردان ای خدا هر جرم و عِصیان مرا با خدای خویش بستم عهد و پیمانی ز عشق تا ابد محکم ببین این عهد و پیمان مرا می روی امّا دل من می رود در کربلا روی نی بردند آنجا ماه تابان مرا جان من در کربلاست آنجا که خیل دشمنان سر بریدند از قفا مولای عطشان مرا همچو «یاسر» آمدم در کوی تو دامن کشان غرقِ گوهر ساختی ای عشق دامان مرا ** «یاسر» @shaeranehowzavi