eitaa logo
🍃 شاعران حوزوی 🍃
627 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
182 ویدیو
12 فایل
🌏خبرگزاری‌ها، نشریات، و کانال‌ها در مناسبت‌های دینی و ملی به دنبال اشعار حوزویان هستند و اینجا گنجینه شعر آن عزیزان است. 🍃ارسال اشعار و احوال شاعران به 🍃مدیر شاعران حوزوی @mahta_sa 💠 #شاعران_حوزوی 💠 @shaeranehowzavi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قاسم بن الحسن ع🌷 آه...دستارِ سر از صورت ماه ات افتاد فرصتي يافت نگاهم به نگاهت افتاد بين لشگر چه حريفان كه دل از كف دادند رو به هر سو نظرِ گاه به گاه ات افتاد باد...دستي به پريشاني موهايت بُرد ...و سپاه آمد و در زلف سياه ات افتاد بندِ آن موي سيه...دل پسِ دل مي لرزيد چشم لشگر كه به انبوه سپاه ات افتاد سنگ، هر چند به پيشاني ات افتاد، مگر خم به آن "ابرويِ همسانِ سلاحت" افتاد نه كُلَه خود...كه دستار حسين است بگو گذر تيغ اگر سوي كلاه ات افتاد @shaeranehowzavi
شِش ماهه به دشتِ کربلا پَرپَر شد غمگین دلِ ماه و سینه ی اختر شد در ساحلِ آب، غنچه‌ی باغِ حسین(ع) لب تشنه، شهیدِ حق، علی اصغر شد ________________________________ یک غنچه ز تیرِ حرمله پَرپَر شد از ناله ی غنچه ،چشمِ بابا تر شد در اوجِ عطش ،به جای نوشیدنِ آب تیر آمد و حاصلِ علی اصغر شد @shaeranehowzavi
غنچه‌های خزان کودکان زنده زنده می‌سوزند با دروغ قشنگ آزادی می‌شود خنده‌هایشان گریه می‌پرد از نگاهشان شادی چادر بی‌پناهی آن‌ها رنگ تاریک کینه می‌گیرد بین آغوش مادری تنها کودکی بی‌بهانه می‌میرد خوابشان رنگ آتش و خون است چشمشان در خیال صد موشک طعم بازی برایشان گنگ است چه غریب است در رفح کودک کودکان رفح پر از غصه کودکان رفح پر از داغ‌اند بال و پرهایشان همه زخمی غنچه‌های خزان یک باغ‌اند @shaeranehowzavi
سیزده ساله یلی اسب سوار آمده است بر سر سرخ‌ترین عهد و قرار آمده است کیست این صاعقۀ عرش که شمشیرزنان پی تاراندن گرگ شب تار آمده است آه از شیوۀ جانبازی او معلوم است از دل زنده‌ترین ایل و تبار آمده است خاطرات جمل از دیدن او زنده شده است او که با رزم حسن آینه‌وار آمده است چه توقع به جز آهنگ شهادت داری از دلیری که در این طایفه بار آمده است @shaeranehowzavi
زبان حال خانم حضرت رباب (س) لالا کن اصغر عطشان مادر لالا کن ای مه تابان مادر لالا کن تا نگیرد تیر دشمن تو را با کینه از دامان مادر مگو با من حدیثِ بی قراری ندارم طاقتِ چشم انتظاری مزن آتش به جانم چون نمانده برای مادرت جز شرمساری بیا بار دگر آغوش مادر سرت بگذار روی دوش مادر تلظی می کنی و جان ستانی تو ای شش ماهه ی خاموش مادر برو مادر شدی سیراب، برگرد برو آبی بخور شاداب برگرد حرم چشم انتظار دیدن توست مکن اهل حرم بی تاب، برگرد @shaeranehowzavi
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللّهِ الْحُسَیْن (ع) السَّلامُ‌عَلَیْکَ‌َیا‌سَیِّدَتَنا‌رُقَیَّةَ‌بِنْتَ‌الْحُسَیْنِ‌الشَّهیدِ سخت است بگویم به چه می‌سوخت رقیه بر نیزه و سر، چشم که می‌دوخت رقیه باید غزلی با دل سوزان بنویسم! از درد و دل حضرت باران بنویسم از موی سر سوخته و روی کبودش! از درد همان سیلیِ عدوان بنویسم باید که نوشت آتش این خیمه کجا رفت! از لاله‌ی گوش و تن بی جان بنویسم ای تاول و زخم و عطش و درد بنالید! از تشنگی و رنج بیابان بنویسم... اینجا نه مدینه است که شام است و خرابه! از پیکر بی جان اسیران بنویسم... سخت است که از تشت طلا و غزل خون! از خون خدا با قلم آسان بنویسم... 🏴 @shaeranehowzavi
سه ساله‌ام، ولی خمیده مو سپیدم سه ساله‌ام، به جز غم و محن ندیدم پر آبله است پای من ز کین عدوان شکسته بالهای من، ز کینه‌جویان شبیه مادرت شدم، قدم خمیده سه ساله مو سپید کی، کجا،که دیده میان دشت بی‌کسم، عمو کجایی اسیر ظلم کرکسم، عمو کجایی ستاره‌ها، خبر ز عمه‌ام ندارید؟ برای غصه‌های من، کمی ببارید محله‌ی یهودی و خرابه‌ی شام چقدر حرف آتشین رسید از بام جسارت و کنیزی و دل کبابم دلم گرفته ای پدر، بده جوابم بیا مرا ببر دگر، بیا پدرجان رقیه گشته دربدر، بیا پدرجان @shaeranehowzavi
کل دهه را گریست چون ابر بهار از روضه ی غزه بود بد جور شکار جز گریه نیاموخته بود از نهضت این است مرام شیعیان سکولار @shaeranehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صدا شدی و صدایت هزار واحه سفر کرد هزار معرکه دید و هزار کوفه خطر کرد صدا شدی و صدا از گلو بریده برآمد صدا شدی و صدا در سکوت تیغ اثر کرد به نیزه تکیه زد، از راه‌ مستقیم سخن گفت سوار باد شد، از کوچه‌های فتنه گذر کرد صدات خیمه به خیمه، صدات خانه به خانه گذشت و سینه‌زنان را برای روضه خبر کرد صدات بیرق هل من معین به بام شفق زد صدات یک‌تنه شب را به خون کشاند و سحر کرد صدات در همه‌جا، در تمام پهنهٔ تاریخ درون بتکده‌ها چرخ خورد و کار تبر کرد به داد کوخ‌نشیان رسید و سنگ بنا شد بنای کاخ ستم را به لحظه زیر و زبر کرد و هرکجا که شهیدی… صدات در جریان بود و هرکجا که یزیدی… صدات سینه سپر کرد و هرکجا که به بن‌بست خورد راه تکامل صدات معجزهٔ تازه‌ای برای بشر کرد صدا شدی و صدایت هزار حنجره جوشید صدا شدی و صدایت هزار واحه سفر کرد @shaeranehowzavi
می خواهم از شکوه شیعه بگویم برایتان از سطر اوّل از طلیعه بگویم برایتان از مادری دل شکسته بگویم برایتان من از علی و دست بسته بگویم برایتان از بغض در گلو نشسته بگویم برایتان از آتشی که پا گرفته بگویم برایتان از شام و ناله ای شبانه بگویم برایتان ازدشت و ماه بی نشانه بگویم برایتان از دشت پر ز آه و لاله بگویم برایتان خطی من از مهی سه ساله بگویم برایتان از لشکری که زد سه شعبه بگویم برایتان از ارتعاش صوت خطبه بگویم برایتان ازصبر و هیبتی جلیله بگویم برایتان باز از شکوه این قبیله بگویم برایتان؟ @shaeranehowzavi