🏴 السَّلامُ عَلَیْکَ يا عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ الْأکْبَر
با حرم کرد وداع و به لبش آمد جان
"شاه شمشادقدان خسرو شیریندهنان"
تا گرفت از پسر فاطمه اذن میدان
از دل خسته و بیتاب پدر برد توان
پدرش اذن به او داد و برآورد فغان
چشم بارانی او بود به اکبر نگران
رفت آن ماه و دوید از پی او بر لب شاه
ذکر لا حَولَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللّه
رفت و میخواند رجز اکبر شیرینگفتار
که منم حامی فرزند رسول مختار
میزنم تیغ چنان بر سرتان ای فُجّار
تا که این تیغِ گران خم شود از شدت کار
رفت چون حیدر کرّار و برآورد دمار
تیغ رحمانیاش از لشکر شوم بدکار
طاقتش کم شد و برگشت بهسوی پدرش
تا توان گیرد از آیینۀ روی پدرش
آمد و چشم به چشمان پدر دوخته بود
از غم غربت او زار و برافروخته بود
محو در دوست شدن از پدر آموخته بود
شد جدا و به لبش آتشی اندوخته بود
جانش از آتش لبهای پدر سوخته بود
در دلش غربت او آتشی افروخته بود
باز شد آتش و در خرمن دشمن افتاد
از هجومش یل و نستوه و تهمتن افتاد
خَلق و خُلقش چو رسول و غضبش حیدر بود
چشم او روضۀ رضوان و لبش کوثر بود
یک نفر بود و خودش یکتنه یک لشکر بود
یکتنه از همۀ لشکر دشمن سر بود
کربلا جلوۀ جنگاوری اکبر بود
ضربتش آتش قهر و غضب داور بود
پیش شمشیر علی هر یلی انداخت سپر
محشری کرد بهپا همچو علی در خیبر
مست از جام می لمیزلی میجنگید
تشنۀ جام بلا بود، بلی میجنگید
در دل لشکر شب، نور جلی میجنگید
شیر صحرای بلا همچو علی میجنگید
گوییا دست خدای ازلی میجنگید
خسته از زخم و عطش بود ولی میجنگید
بود در عشق خدا زادۀ لیلا مجنون
در دل معرکه بود و ز دو عالم بیرون
وای از آن لحظه که افتاد علی از مرکب
حمله آورد به نور ازلی لشکر شب
از گلستانِ رُخش دست خزان برد طرب
نالهای کرد که جان پدر آمد بر لب
پدرش در بر او آمد با حالِ عجب
پیش از او مویهکنان بر سرش آمد زینب
زینب انداخت خودش را به روی جسم علی
از علی دید نمانده است بهجز اسم علی
نالۀ "یا وَلَدی" از دل مولا برخاست
از لبش نغمۀ جانسوز تمنّا برخاست
در پی نالۀ او شیون زهرا برخاست
گریه و همهمه در عالم بالا برخاست
شادی و هلهله از لشکر اعدا برخاست
از همه اهل حرم ناله و غوغا برخاست
اُف به دنیا که چنین هستی مولا را سوخت
آتش غم به دل زینب کبری افروخت
آه از این داغ جگرسوز و از این جور و ستم
غزل پیکرش از تیغ جفا ریخت به هم
هر طرف مصرعی از اوست در این دشت، عَلَم
شعله زد بر دل خونین حسین آتش غم
بُرد در بین عبا اکبر خود را به حرم
آتش این غم جانسوز نخواهد شد کم
باز در حلقۀ ما قصۀ گیسوی علی است
تا دل شب سخن از سلسلۀ موی علی است
#محمدتقی_عارفیان
#یا_حسین
#ما_ملت_شهادتیم
#ما_ملت_امام_حسینیم
@shaeranehowzavi
ای ماه قرین کربلا یا عباس
حک شد به جبین کربلا یا عباس
مهر تو کشیده شعله در دلهامان
نامت به طنین کربلا یا عباس
...........
آرامش و ماه خیمه ها یا عباس
ای پشت و پناه خیمه ها یا عباس
امشب به سوی مشک تو خیره ست دشمن
سردار سپاه خیمه ها یا عباس
...........
عرش ازلی دوباره بارانی است
یا "أدرک اَخا" ناله ی عرفانی است
دستان قمر کنار اکبر افتاد
دریای دل رقیه طوفانی است
...........
دل تا حرمت با مددت می آید
جبرئیل به سوی گنبدت می آید
با اشک حسین در شب تاسوعا
دریا به طواف مرقدت می آید
#عبدالرحمن_رستمیان_جهرمی
@shaeranehowzavi
5.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در دل سبز سفرهی افطار
نان و سبزی و ماست میچینم،
آب... یا دوغ یا که نوشابه...
پسرم هرچه خواست، میچینم
پسرم با زبان روزه، سراغ
از فسنجان و دلمه میگیرد
تا صدای اذان بلند شود،
با ولع، تند لقمه میگیرد!
من ولی مات! محو دیدن او
مملو از اشک میشود بشقاب!
از گلویم نمیرود پایین
نه غذا... نه نمک... نه حتی آب...
این بساط همیشگی من است!
طعم خون میدهد غذا هر شب
میخورم غم برای دخترکی،
که اسیر است بین غصه و تب...
صورت غصه دار مظلومش،
نقش بستهست در دل سفره
مانده در صورت تکیدهی او،
جای چشمش فقط دو تا حفره
پسرم تا که لقمه میگیرد،
اشکم از گونه میشود جاری:
(کاش از دستهای کوچک من،
برمیآمد برایشان کاری!)
پسرم هاج و واج میپرسد:
(_چه شده!؟) زار زار میبارم!
(_نه عزیزم! نترس! چیزی نیست...)
مثل ابر بهار میبارم!!!!
خون دل میخورم از این غم که،
کودک غزه میسپارد جان
دختر غزه، پیرزن شده است
رنگ آجر گرفته سفرهیشان...
تو دعا کن کسی بیاید که
این شب تیره را کند فردا
از غم بی کسی نجات دهد
خواهران و برادران تو را...
#زهرا_آرزو_علیدوستی
@shaeranehowzavi
ای سرپناه هر چه گنهکار و بیگناه
در رزمگاه غم، نفس توست تکیهگاه
ای کهکشان عشق، به دلهای آشنا
ای مهربانترین، که عزیزی و جانپناه
زردیم و بیقرار، شبیه زمین سرد
بی تو شده خزان، همهی روز و سال و ماه
شیرینتر از کلام تو فرهاد کی شنید
هستی سرود عشق، به هنگام هر پگاه
یا ایهالعزیز! اغثنا، بریدهایم
از دودهی ستم، شده هر روز ما سیاه
شرمندهایم ما، تو بیا جان عمهات
بر ماست توبه و کرم توست یک نگاه
#مشهدی_زاده
#این_صاحبنا
@shaeranehowzavi
فرزنـد ابوتـراب تا علقمـه تاخت
در وسوسـه ی آب ادب کرد نباخت
هر عضو تنش که گشت سیراب فرات
بخشید بـه نیزه یا کـه در راه انداخت
#محمدجواد_منوچهری
#یا_باب_الحوائج_یا_ابوالفضل_العباس
@shaeranehowzavi
حضرت عباس علیه السلام 🌷
از دست تو فرات وضو را فرا گرفت
بعدش اقامه پشت سر ماه پا گرفت
فکرش برای دست شما فرق می کند
وقتی خدای علقمه آنرا جدا گرفت
از پرچم تو مرد خدا نه برای خود
آمد برای مردم غزه دوا گرفت
در هئیت نگاه تو عشاق آمدند
اول میان چشم شما تیر جا گرفت
سنی به یاد شیعه و شیعه به یاد او
از مجلس تو هر که غذا را دوتا گرفت
روی عقیق دست من عباس حک شده
مهر تو را یمن به دل از کربلا گرفت
پیمانه های ما همه لبریز مهر توست
یعنی محرم است و دل آبها گرفت
#محمد_رحیمی
@shaeranehowzavi
هدایت شده از خط حزب اللّه
📝 ریشههای قیام حسینی در بعثت نبوی
📢 چهارصدوپنجاهو سومین شمارهی هفتهنامهی «خط حزبالله» در آستانه تاسوعا و عاشورای حسینی منتشر شد.
🖼 چاپ و توزیع به همت نیروهای مؤمن و انقلابی سراسر کشور
📥 نسخه چاپی را از اینجا دریافت کنید.