eitaa logo
🍃 شاعران حوزوی 🍃
619 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
171 ویدیو
11 فایل
🌏خبرگزاری‌ها، نشریات، و کانال‌ها در مناسبت‌های دینی و ملی به دنبال اشعار حوزویان هستند و اینجا گنجینه شعر آن عزیزان است. 🍃ارسال اشعار و احوال شاعران به 🍃مدیر شاعران حوزوی @mahta_sa 💠 #شاعران_حوزوی 💠 @shaeranehowzavi
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌹 کردی که مانَد دین و هم آزادگی عشق یعنی تا خدا رفتن در اوج سادگی عاشق شهد شهادت می دهد در راه عشق... همچو قاسم سر ، بلی این است این دلدادگی! 💠 💠 @shaeranehowzavi
🌹🍃 کوچه در کوچه، قدم تا به قدم، بست به بست همه جا سمت ورودى حرم زائر هست گنبدت خُم می ماست که اینگونه شدند زائرت مست و دلم مست و کبوتر ها! مست خانه اى که نکند فخر به همسايگى ات کاخ هم‌ باشد اگر، مى کند از پایه نشست! تکیه گاهم تویی و روی به هرکس نکنم به تو محتاجم و بر مهر تو پشتم گرم است پای پس می کشم از جاده عشقت؟ هرگز! آه هیهات که بردارم از آیین تو! دست دل در این معرکه بی سر و سامان، آری! پای این قول ولی، عهد عزیزان نشکست! مردی از طایفه ی آینه ها بر می خواست آنکه در جاده افتادگی از پا ننشست برف می ماند چنان چفیه که بر شانه کوه دشت سربند به پیشانی طوفان می بست قسمت این‌بود که دیدید، به احباب قسم حاج‌ قاسم به رفیقان شهیدش پیوست نظر مرحمتی کن تو در آن وقتی که می رسد سمت حرم پیکر من دست به دست 💠 💠 @shaeranehowzavi
🌷باغ داغ همرزمان منتظر بود تا چو یارانش نوبت عهد او فرا برسد جامی از دست دوست برگیرد انتظارش به انتها برسد وصف "لَمْ یَلْحَقوا" در او پیدا شرح "مَنْ یَنْتَظِر" دو چشمانش چشم در راه و پای در میدان تا که میعاد او کجا برسد بی‌قرار از فراق یارانش شکوه می‌کرد از جدایی‌ها بود در جست‌وجوی مسلخ عشق تا پیامی ز کبریا برسد چهره‌اش قابی از شهیدان بود، دل او باغ داغ همرزمان عاشق و تشنۀ شهادت بود تا به یاران آشنا برسد کاظمی، باکری و خرازی، همدانی و همت و صیاد بود بی‌تاب وصل حاج‌احمد تا به آن یار بی‌ریا برسد سر خود را گرفته بود به دست تا که در پای دوست اندازد جان خود را به راه او می‌برد تا ندای "بیا بیا" برسد نور می‌خورد و نور می‌نوشید، جوشنش تار و پود ایمان داشت به خدا داده بود عاریه سر تا به دلدار، سرجدا برسد از هوا کرده بود خالی دل، از دلش کرده بود بیرون عُجب شسته بود از مس وجودش دست تا به اکسیر و کیمیا برسد گرچه در عشق دوست فانی بود، تا هدف یک دو گام باقی بود رفت تا با فنا شدن در دوست به سرِ چشمۀ بقا برسد تا علمدار بر زمین افتاد کمر مقتدای او بشکست دل آقای ما چنان خون شد که به دادش فقط خدا برسد دستش افتاد بر زمین اما علمش بر زمین نیفتاده زینبش می‌بَرد علم بر دوش تا به شام پر از بلا برسد دست او بود روی خاک اما ساربانی نبرد انگشتر سخت و تلخ است داغش اما کی به غم شاه سرجدا برسد؟ تن سردار حق در آتش سوخت تا نیفتد به خیمه‌ها آتش بدن قاسم ارباً اربا شد پیش از آنکه به کربلا برسد زنده‌تر شد شهید زندۀ ما، شده فرمانده سپاه خدا کار سردار تازه شد آغاز، که به‌زودی به انتها برسد ✍️ 💠 💠 @shaeranehowzavi
🍃🌹 در قلب زمانه جاودان شد سردار اسطوره‌ی تاریخ جهان شد سردار کشتند که از خاطره‌ها پاک شود لالایی خواب کودکان شد سردار 💠 💠 @shaeranehowzavi
🍃🌹 با سبز ترین قیام بر می گردی با هیبت انتقام بر می گردی انگشتری شکسته ات می گوید زیر علم امام بر می گردی 💠 💠 @shaeranehowzavi
سه سال رفته و داغت نرفته از دل‌ها پر است از تو و یادت همیشه محفل‌ها هنوز چشم و دل دوستان تو خون است "ببین که در طلبت حال مردمان چون است" ببین چگونه به دیدارت آرزومندیم ببین که از دل و جان با تو عهد می‌بندیم از این مسیر ــ اگرچه لبالب از دردیم ــ به خون پاک تو سوگند برنمی‌گردیم قسم به خون تو، با انقلاب می‌مانیم همیشه هم‌سفر آفتاب می‌مانیم شدیم مثل تو ما مبتلای خامنه‌ای شویم مثل تو هم جان‌فدای خامنه‌ای ✍️ 💠 💠 @shaeranehowzavi
🌹🍃 مقدّر است پریدن برای بال و پرت پرنده‌ای و می‌افتد به آسمان گذرت نگفتی از سفر خود چرا به دریاها؟ که رود رود بریزند، آب، پشت سرت بلند مرتبه‌ای آنقَدَر که حتی کوه شبیه نقطه‌ی کوری شده‌ست در نظرت به احترام شکوهت به صف شدند همه رسید تا که به گوش بهشتیان خبرت طلوع کرده از انگشترت عجب نوری ستاره ها همه را جمع کرده دور و برت سلام آخر تو عطر کربلایی داشت که باز شد به جمال حسین چشم ترت 💠 💠 @shaeranehowzavi
🖤🌹 تنها ستاره می‌دهدت راه را نشان در هرکجا که باشی و هر برهه از زمان با رفتنش شکست دل دوستان ولی در هم شکست هیمنهٔ پوچ دشمنان غیر از خدای خویش نترسید از کسی او کدخدا نداشت همانند ِ دیگران او خادم امام رضا بود و مردمش اهل زمین نبود که دل خوش کند به آن هرگز نباخت رنگ در این کارزار عمر هر کس که مثل اوست نگاهش به آسمان میدان جنگ بود چهل سال خانه‌اش نه، منفعل نبود که از ترس مال و جان... مرد خدا که پشت به دشمن نمی‌کند از نام او چگونه نترسند جاودان هرگز عجیب نیست که روز وداع ِ او مانند ِ ابر گریه کند صاحب الزمان 💠 💠 @shaeranehowzavi
🖤🌹 گلچین شدنت روضه‌ی باغ است هنوز چشمانِ بصیرتت چراغ است هنوز انگار نه انگار زمستان رفتی داغ تو چقدر داغِ داغ است هنوز 💠 💠 @shaeranehowzavi
🍃🌹 شصت و دومین محفل شعر 《مهروماه》 🍃با حضور سیدمحمدجواد شرافت و شاعران استان قم 🍃چهارشنبه، ۱۴ دی ماه، ساعت ۱۶ الی ۱۷:۳۰ حوزه هنری استان قم 💠 💠 @shaeranehowzavi
🖤🌹 و ذکر جمیل اش به سان قاصدکی که از مشت بهار رها شود پیام صلح و رهایی را در جای جای خاک می پراکند. آه، چقدر دلتنگ توام! نازنین پرنده عاشق! ققنوس سوخته! 💠 💠 @shaeranehowzavi
🖤🌹 عشق است ونورعرفان دنیای حاج قاسم حک می کنم به جانم سودای حاج قاسم نامی چو قاسم ما داردنشان سقا جانم فدای جان مولای حاج قاسم دارم هوای گریه ازبس که بیقرارم آید به گوش جانم آوای حاج قاسم از پرتو نگاهش دل بیقرار وخسته پیچیده بر نهانم غوغای حاج قاسم بیتاب گشته جانهادر انتظار سردار جویم به وقت رویا سیمای حاج قاسم خم گشته قامت جان ازداغ مالک خود دارد به عمق احساس رویای حاج قاسم گل کرده باغ ایثار از غنچه های پر پر هر لاله ای پریشان جویای حاج قاسم سوزد پر خیالم در وصف روی ماهش شد ساحل خیالم شیدای حاج قاسم بر شط شعر جانم افتاده حس وحالی ای کاش حس نمایم فردای حاج قاسم 💠 💠 @shaeranehowzavi
«ققنوس سوخته»🖤🌹 سلیمان نامش شیاطین را به بند می کشید چشمانش معبدی که ابرها در آن نماز باران برپا می کردند سینه اش قرآنی گشوده بر آیات «صبر» و «جهاد» بود کوه ها و دره ها زیر سایه بلندش می غنودند همت اش آسمان را به زیر می کشید پرچم بود بر دوش زیارتگاه های زمین لبخندش اضطراب را بر دامن آرامش می نشاند گام های مستحکمش انحراف را به صراط مستقیم می کشاند نگاه گیرایش گریبان افق های دور را می گرفت و به خود می کشید ابهت اش دل های دوستان و دشمنان را پر و خالی می کرد مهربانی اش سرپناه مذاهب بود و آغوش گشوده اش بهشت موعود ادیان تبسم اش گلفروش شهر شادی ها بود پر و بال جغد اندوه را کنده در چاردیواری تنگ دلش خانه نشین کرده بود «عشق» را مراد و «ولایت» را مرید بود سخن اش پیام آور مهربانی بود بر صفحه شطرنج سیاست اراده اش سنگ را آب می کرد و آب را سنگ تعبیر حماسه رستم بود در شاهنامه ای به طول تاریخ و عرض جغرافیا تیری که از چله کمانش جهید مرز ایران و توران را درنوردید و روز «کاخ سفید» را سیاه کرد سرنیزه بصیرت اش خرقه فریب و دغل را درید برق یقین اش دامن شک را به آتش کشید «مقاومت» را امید و رهایی را نوید بود تکاپوی مدامش خستگی را رسوا و ناله های شبانه اش شب را شیدا کرده بود افسار ابن لبون فتنه را گرفت و آرام، رامش کرد عمری نشست پشت در آتش گرفته علی(ع) و چونان دل زهرای مرضیه (س) سوخت، سوخت، سوخت... ... و حالا پژواک نامش زبانزد کوه ها و دره ها زبانزد دشت های عراق و شام و فلسطین و یمن زبانزد بادها و طوفان ها زبانزد کودکان امروز و فرداست 💠 💠 @shaeranehowzavi
داغ دیدیم، داغدار شدیم🍃🍃🍃 این خبر سخت بود، سنگین بود تا شنیدیم، بی‌قرار شدیم روح علامه تا خدا پر زد داغ دیدیم، داغدار شدیم نفسش گرمی دل یاران خطبه‌اش راز خشم دشمن بود سال‌ها نور چشم حزب‌الله سال‌ها خار چشم دشمن بود استوار و شکوهمند و صبور مهربان و صمیمی و ساده مثل یک کوه، سربلند و رشید مثل یک آبشار افتاده نه در این راه عافیت‌طلب و نه در این راه منفعت‌بین بود گفت: «جان‌ها فدای دین»، آری همۀ عمر خادم دین بود در دل فتنه‌ها به ساغر ما جامی از کوثر ولا می‌ریخت بعد هر زخم در پیالۀ ما جرعه‌ای از خم «شفا» می‌ریخت روح او در بدن نمی‌گنجید عاقبت سوی دوست عازم شد شب جمعه «به سوی او» پر زد رفت و همراه حاج قاسم شد قلمش، خطبه‌های مستندش، بود عمری سلاح علامه بی‌شک از کربلا شروع شده راه سردار، راه علامه آن یکی هم‌مسیر با عباس این یکی هم‌مسیر با زینب السلام علیکَ یا عباس السلام علیکِ یا زینب 🍃🌹 💠 💠 @shaeranehowzavi
🖤🌹 سفیر قدس، شما عکس پشت میز نداری! که تنگنای قفس نیست جای باز شکاری هراس دژخیمان، مردم ایران به رغم میل زمستان، گل همیشه‌بهاری هنوز خون تو روشنگر مسیر جهادست ز نام و عکس تو هم دشمنت شده‌ست فراری نجیب‌زاده غم من، همیشه محترم من امیر دل‌ها، فرمانده‌ی تمام عیاری برای تطهیر نقشه‌ی جهان ز پلیدی نه ما، که موشک‌ها می‌کنند لحظه‌شماری چه زود می‌رسد آن دم که قدس و مسجدالاقصی به قاب عکس شما می‌شوند آینه‌کاری 💠 💠 @shaeranehowzavi
سلام و احترام خدمت شاعران محترم و فرهیخته‌ی کانال شاعران حوزوی🌹 🍃🌹 مفتخریم به معرفی کتاب مجوعه غزل بانو سمانه خلف زاده با عنوان " دَم " ✅ اولین ممجوعه‌ی شعر آئینی و مقاومت از این بانوی فرهیخته که از انتشارات امتیاز در اختیار شاعران و علاقمندان به شعر قرار خواهد گرفت. در ادامه شعری از این مجموعه غزل بخوانید. 💠 💠 @shaeranehowzavi
از زبان همسر یک شهید🍃🌹 به لحظه لحظه ی لبخندهای تو سوگند که رفت بعد تو از لحظه لحظه ام لبخند چه قدر بودنمان در کنار هم کوتاه چه قدر بعد تو آوای گریه هام بلند که گفته است در خانه بعد تو بسته ست؟ مدام خاطره ها می روند و می آیند گرفته حلقه ی اشکی فضای چشمم را به یاد حلقه ی دستت که مثل گردنبند... پر از تلاطمم آری نمی رسد هرگز به بی قراری من بی قراری اروند خوش است دور سر تو همیشه چرخیدن چه غبطه ها که نخوردم به حال آن سربند نمانده وقت زیادی به عید می آیی؟ به شوق آمدنت دود می شود اسفند.. 💠 💠 @shaeranehowzavi
🍃🌹 بازهم زائر حرم شده ام ولی این بار با اشاره ی تو حاج قاسم اگر اجازه دهی شده ام نائب الزیاره ی تو السلام علیک یا سلطان دل ما داغدار سردار است یا انیس النفوس می بینی دل ما بی قرار سردار است پلک بر هم زدیم و حس کردیم همه جای حرم حضور تو را ردپایت در این حرم جاریست دیده صحن و سرا عبور تو را تا ابد بر تن تو می ماند حاج قاسم لباس خادمی ات بین آیینه های صحن و رواق پر شده انعکاس خادمی ات وقت آن شد که با نیابت تو از دل صحن ها عبور کنیم بنشینیم روبه روی ضریح خاطرات تو را مرور کنیم بی محافظ به صحن می آمد که بگوید پناهش این حرم است تا بدانیم اگرچه سردار است همه ی تکیه گاهش این حرم است بازهم در حرم نماز بخوان تا بپیچد صدای تکبیرت گرچه رفتی هنوز هم جاریست در دل حوض صحن تصویرت حاج قاسم کبوتر حرم است این دلیل سعادتش بوده پس همین ذکر یا رضا بی شک اسم رمز شهادتش بوده بار آخر که آمدی به حرم با تنی غرق خون و خاکستر روی دست تمام زائرها زائر این حرم شدی آخر 💠 💠 @shaeranehowzavi