☘
خدا کند که در و تخته ای به هم بخورد
و یا جرقه ی عشق تو بر سرم بخورد
تویی که در همه دنیا زبانزدی آقا
غروب جمعه شد اما نیامدی آقا
من انتظار تو را می کشم بیا برگرد
شکسته وزن کلامم "توروخدا" برگرد
غروب جمعه شده بازهم دلم تنگ است
کبوترم که بدون تو سهم من سنگ است
چقدر شکوه کنندت زبان قاصرها
چقدر بی تو بخوانند شعر - شاعرها
به روی قلب من آقاست زخم کاریتان
خودت بگو چه بگویم برات آقاجان
«روا بود که گریبان ز هجر پاره کنم
دلم هوای تو کرده بگو چه چاره کنم» 1
بیا که بی تو جهان فقر مطلق است انگار
بیا که کفر - بدون تو بر حق است انگار
بیا که رونق بازارها شکستنی است
و با فلاسفه شیطان برادر تنی است
نگار من به فدای تفقدت آقا
دلت گرفته برای دل خودت آقا!
چقدر بی تو بخوانم متی ترانا را
ببین که تا به کجاها کشیده ای ما را
نگو نشستن با تو به من نمی آید
به من بدون تو شاعر شدن نمی آید
دلم خوش است به فال نگاهتان آقا
دخیل بسته نگاهم به خالتان آقا
چقدر بی تو بگویم نگار آمدنی است
قراربخش دل بی قرار آمدنی است
قرار می رود از کف- دلم خبر دارد
قرار آمدنی، غمگسار آمدنی است
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
دلم به هجر تو آقا کنارآمدنی است
به انتقام شهیدان عصر عاشورا
سفیر فاطمه با ذوالفقار آمدنی است
چقدر مانده به روزی که سرنوشت من است؟
اگر کنار تو باشم یقین بهشت من است
در این سیاهی و ظلمت میان این شب تار
قدم قدم به حضور تو می رسم انگار
شمیم بوی تو را می کنم هنوز احساس
تویی که رفته نگاهت به حضرت عباس
#رضا_دین_پرور
#امام_زمان
#جمعه_های_دلتنگی
@shaeranehowzavi
آنان که با کریم و کرم آشنا شدند
دلدادهی همیشگی مجتبی شدند
آنان که خاکِ پای حسن شد نصیبشان
تنها به لطف یک نظرش کیمیا شدند
تنها نه دوستان که در آن شهر، دشمنان
در آستان او همه حاجتروا شدند
باب کرم به یمن وجودش گشوده شد
درهای بسته با مددش زود واشدند
حال کبوترانِ حرم نانوشتنیست
تا در حوالیِ حرم او رها شدند
حاتم ترین اهالی آبادی کرم
مبهوت این کرامت بی انتها شدند!
بی شک به پادشاهی و عزت رسیدهاند
آنان که در طواف حریمش گدا شدند
میراث او غم است و در انبوه غربتش
خوشبخت مردمی که به غم مبتلا شدند
از شدت غریبیِ تنهاترین امام
عمری تمام زمزمهها بی صدا شدند...
#نعیمه_وافی
#امام_حسن_مجتبی
#کریم_اهل_بیت
@shaeranehowzavi
من حال پس از سقوط را میفهمم
آشفتهام این خطوط را میفهمم
برگشتهام از بهشتِ بینالحرمین
آدم شدهام... هبوط را میفهمم
#محمدعلی_دُرریز
@shaeranehowzavi
هوای شهر بارانی است برگرد
نفس در سینه زندانی است برگرد
به دستان تو محتاجیم مهدی!
که دنیا در پریشانی است برگرد
#الهه_نودهی
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»💚
@shaeranehowzavi
هر چند که چشم اشک باری داریم
از زخم زمانه یادگاری داریم
می آیی و ما دوباره جان می گیریم
دلخوش به همینیم ، بهاری داریم
السلام علیک یا صاحب الزمان (عج)
#موسی_رئیسی_وانانی
@shaeranehowzavi
از طعنه ی نامرد بدم می آید
از خنده ی بی درد بدم می آید
از بس که نیامدی به ما می خندند
از گفتن برگرد بدم می آید
#محمد_امین_نیکمرد
@shaeranehowzavi
هدایت شده از اشعار استاد امیر حسین هدایتی
🌹
دیوانه چو دیوانه ببیند چه بگوید
اینها همه زیر سرِ سودای حسین است
آتش زدن آب و دَم آوردن آتش
اینها هنر مردمِ صحرای حسین است
بالا برود با سرِ افکندهی خورشید
بر نیزه چه جای سرِ بالای حسین است
#امیر_حسین_هدایتی
@ashareamirhosienhedayati
محمدعلی بهمنی درگذشت
🔹عباس سجادی سخنگوی ستاد پیگیری وضعیت حال استاد محمدعلی بهمنی دقایقی قبل خبر درگذشت این شاعر بزرگ را داد.
🔹به گفته او علی رغم اینکه در آخرین لحظات پزشکان تلاش کردند با احیای قلبی وضعیت حال استاد را به پایداری برسانند اما پس از دوبار احیای قلبی این مهم میسر نشد و استاد محمدعلی بهمنی حوالی ساعت ۲۳ امروز جمعه نهم شهریور ماه آسمانی شد.
🔹زمان آیین تشییع این شاعر بزرگ معاصر در تهران و تدفین او در بندرعباس طی اطلاعیههای بعدی به اطلاع عموم خواهد رسید.
روحشون شاد
فاتحهای قرائت بفرمایید🖤
دلتنگِ خود
اگرچه نزد شما، تشنهی سخن بودم
کسی که حرف دلش را نگفت، من بودم
دلم برای خودم تنگ میشود، آری
همیشه بیخبر از حال خویشتن بودم...
غریب بودم و گشتم غریبتر؛ اما
دلم خوش است که در غربتِ وطن بودم
#محمدعلیبهمنی
@shaeranehowzavi
11.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻محمدعلی بهمنی، شاعری که موسیقی ایران مدیون اشعار فاخر و زیبای اوست.
🔹باهم چندتا از این موسیقیهای خاطرهانگیز رو بشنویم:
@shaeranehowzavi
به رسم بدرقه
تقدیم به استاد #محمدعلی_بهمنی
فصل سکوت، فصل تماشا شدن رسید
گمگشتهای به لحظهٔ پیدا شدن رسید
آن خلوتآشنا که گذشت از خیالِ جمع
کمکم به خط آخر تنها شدن رسید
پرواز را کشید در آغوش و صبح زود
بالوپرش به پنجرهٔ وا شدن رسید
یک آسمان پرنده، قفس را شکست داد
یک دشت رازقی به شکوفا شدن رسید
آهسته گفت: «ای تن زخمی! تمام شد!
آرام باش! وقت مداوا شدن رسید»
لبخند زد، اشاره به دالان مرگ کرد
پیکی که با بشارت احیا شدن رسید
در گوش خاک، زمزمهای شاعرانه ماند
از رودخانهای که به دریا شدن رسید
دفتر پر از ترانه و دیوان پر از غزل
اینگونه کارنامه به امضا شدن رسید
#فاطمه_عارفنژاد
@shaeranehowzavi