eitaa logo
🍃 شاعران حوزوی 🍃
624 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
190 ویدیو
12 فایل
🌏خبرگزاری‌ها، نشریات، و کانال‌ها در مناسبت‌های دینی و ملی به دنبال اشعار حوزویان هستند و اینجا گنجینه شعر آن عزیزان است. 🍃ارسال اشعار و احوال شاعران به 🍃مدیر شاعران حوزوی @mahta_sa 💠 #شاعران_حوزوی 💠 @shaeranehowzavi
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌹 🔰 با اجازه شیخ اجل سعدی شیرازی یک شهرنشین ساده‌ هستم بی ناز و قر و افاده‌ هستم در امر تلاش و کسب روزی دارای کمی اراده هستم در حد توان و فرصت و حال در خدمت خانواده هستم البته فقط درون اشعار دنبال شراب و باده هستم نه کشته‌ی حزب پایداری نه عاشق تاج‌زاده هستم در فن شریف حقه‌بازی وز حیث کلک پیاده هستم اکنون که حدود بیست روز است در صحن امامزاده هستم «بنشینم و صبر پیش گیرم دنباله‌ی کار خویش گیرم» **** دانی که چرا کشیده کارم اینجا که چنین غمین و زارم؟ بشنو که دهم برای تو شرح از موشکلات! بی‌شمارم یک واحد شصت و هشت متری در حومه‌ی شهر یزد دارم وقتی که به صد وام و پس‌انداز با خرج النگوی نگارم ساکن شدم، از سرور خواندم آواز به همراه سه‌تارم: من صاحبِ خانه‌ام لذا هست بر وفق مراد روزگارم اما چو ز هفتصد جهت داد همسایه‌ی محترم فشارم «بنشینم و صبر پیش گیرم دنباله‌ی کار خویش گیرم» **** در واحد چپ برو بیا بود واحد که نه کاروانسرا بود هی گله به گله میهمان از هر سمت روان به سوی ما بود در راهرو بود کوهی از کفش در گوش فقط سر و صدا بود فرزند سعید جیغ می‌زد فریاد شکوفه بر هوا بود هوشنگ در اوج داد و فریاد دنبال خرید اپتیما بود جاری منیره آن‌طرف‌تر در حال گلایه از ندا بود گفتم که کنم در این شلوغی کاری که به موقع و به جا بود «بنشینم و صبر پیش گیرم دنباله‌ی کار خویش گیرم» **** بودم شب جمعه غرق در خواب گویی که شده‌ست بمب پرتاب از واحد روبه‌رو نه، بالا همراه صدای شرشر آب مردی زده‌بود زیر آواز انگار که خورده بود تیزاب با پا به زمین گرم می‌کوفت لابد به هوای ووفر و ساب با انکر الاصوات عجیبی می‌خواند مدام شعر سهراب می‌رفت به اوج با صدای شهرام، معین، مجید اخشاب خواب از سر من پرید و گفتم حالا که ندارم اصلا اعصاب «بنشینم و صبر پیش گیرم دنباله‌ی کار خویش گیرم» **** در ساختمان ما ببینی زین گونه امور یک دو جینی همسایه‌ی سمت راست دارد در واحد خود چهار نی‌نی البته نه این‌که آدمیزاد بلکه سگی از نژاد چینی همسایه‌ی آن‌طرف بریزد بر روی زمین مخاط بینی همسایه‌ی روبرو مداوم دارد حرکات اینچنینی با جامعه‌ی اناث گاهی دارد مهمانی غیردینی القصه که اوضاع وخیم است گفتیم به ناله‌ی حزینی: تا گسترش عمیق و فهم فرهنگ آپارتمان‌نشینی «بنشینم و صبر پیش گیرم دنباله‌ی کار خویش گیرم» 💠 💠 @shaeranehowzavi
دیده اشک است و جگر آتش و دل غم دارد دار دنیا چه کم از داغ جهنم دارد؟ نسل ها در پی هم چشم به راهت مردند نسل امروز هم آینده مبهم دارد آفتاب پس ابری و گمان دارم ابر از غم توست اگر بارش نم نم دارد شوق بوییدنت آخر بکشد گل ها را هر بهاری برسد باز تو را کم دارد نه فقط من همه عمر پریشان توام کائنات از غمت اندیشه درهم دارد حیف از ایام جوانی که جدا از تو گذشت هر دم و بازدمم زجر دمادم دارد پدر صبر درآمد خبری از تو نشد نه مرا می کشد این زخم، نه مرهم دارد صبر سروی ست که هرچند به پایت مانده ست زیر بار غمت اما کمری خم دارد گرچه دیر است ولی چشم به راهت هستم این شب تار سپیده سحری هم دارد 💠 💠 @shaeranehowzavi
اگر بناست دمی بی تو بگذرد عمرم هزار بار بمیرم ، نبینم آن دم را... 💠 💠 @shaeranehowzavi
🍃🌹 مست اند از نسیمِ دمش عطر سیب ها دارند شوق نوحه گری، عندلیب ها در روز حشر با نفسش زنده می شویم عمر دوباره می دهد او بر حبیب ها پیچید، اگر که کار جهانی چه باک تا پیچیده اند، نسخهٔ ماتم طبیب ها در روضه ای که سنگ در آن آب می شود سینه دریده اند از این غم شکیب ها آه از تنش که زخم به بوسه امان نداد مات اند در شمارش زخمش حسیب ها با شوق سکه بر تن پاک که تاختند؟ بر پاسخ تضرعِ امن یجیب ها افتاد تا که روی زمین، قامتِ حیا کَندند پیرهن ز تنش، نانجیب ها «از آب هم مضایقه کردند کوفیان» دق کرده اند از غمِ آقا غریب ها با یاد جسمِ بی کفنش زار عقیله زد هر جا که دید گودی و هر جا که شیب ها 💠 💠 @shaeranehowzavi
خاک تربت دوست🍃🌹 دوباره بغض و کمی آه، علتش این است حرم نرفته بمیرم خجالتش این است «سلام می دهم از بام خانه سمت حرم ببخش نوکرتان را بضاعتش این است» هنوز توبه نکرده، مرا خرید آقا محبت و کرم یار سرعتش این است به ذکر و نام قشنگش لبم شده شیرین تمام لذت فرهاد و خلوتش این است رقیق شد دل آلوده از گناهم باز کمی ز معجزه چای هیئتش این است به قطره قطره اشکم ملک خورَد غبطه که اشکِ روضه ارباب قیمتش این است شفای هر مرضی گشت، خاک تربت دوست چه ها کند نظرش آنکه تربتش این است عجیب نیست که بدکاره هم شود زاهد که جذبه نظر یار، قدرتش این است محبتش ز ازل با گلم شد آغشته که ماجرای من و عشق قدمتش این است خوشا میان عزا جان دهم، همه گویند: غلام کویِ حسینیه قسمتش این است 💠 💠 @shaeranehowzavi
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِیِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِم 💠 💠 @shaeranehowzavi
انگــــار نــه انگـــــار نــه انگـــــار نــه انـــــگار يـک بـــار نـه ده بــــار نـه صـد بـــار کـه بسيار بــر مــا تـو وفـــا کــرده ولــي خيــــر نديــدي از جــانـب همسايــه ی ديــــوار بــــه ديــــوار مــا ايــل يهــودا و شمــــا يوســف زهــــــــرا بــا حيلــه ي اعــداء بــه دل چـــاه گرفتــــــار يک عمر چه ديدي؟ چه نديدي؟ چه کشيدي؟ از ايـن همه بي عـرضه ی بي همّتِ بي عار گِــل باد دهــانم، چــه بگـويـم کـــه بگـــويند: دست از سر ايــن مردم بي حــوصله بــردار آيينــه شکست است، بگـو از چه شده سَلب از ديــــده ی آلــوده ی مــا فـــرصت ديـــدار « گفتــي کــه بيــاييد ولــي خلــق نشستند » آقـــــــا نکــشد منّـــت ايـــن قـــوم طـلبکـــار يــک روز مي آيـــي و صدا مي زنـــي، امّـــــا مــا نيز همــه خــواب، ولــي خفتــه ي بـيـدار اصـلاً بـــه روي خـــويش نيـــاورده و شــايــد انگــــار نــه انگـــــار نــه انگـــــار نــه انـــــگار 💠 💠 @shaeranehowzavi
مثل یک کوه غمم، دارم کمر خم می‌کنم بی پناهم ضامن آهو! نگاهم می‌کنی؟ می بری مشهد مرا حال دلم بهتر شود؟ با هوای صحن؛قدری روبه‌راهم می‌کنی؟ 💠 💠 @shaeranehowzavi
🍃🌹 خدا وقتی نخواهد، عمر دنیا سر نخواهد شد گلوی خشک صحرایی به باران تر نخواهد شد و تا وقتی نخواهد برگی از شاخی نمی‌افتد و باغی از هجوم بادها پرپر نخواهد شد خدا وقتی نخواهد دانه‌ای کوچک‌تر از باران گلی بالارونده مثل نیلوفر نخواهد شد و کرم کوچکی... پروانه‌ای زیبا... و کوهی سخت، عقیق و شیشه و آیینه و مرمر نخواهد شد خدا وقتی بخواهد، می‌شود... وقتی نخواهد، نه... گلی بازیچۀ طوفان غارتگر نخواهد شد خدا وقتی بخواهد، غیر ممکن می‌شود ممکن ولی وقتی نخواهد، واقعاً دیگر نخواهد شد 💠 💠 @shaeranehowzavi
فرزند زمزم🍃🌹 ای خالق راز و نیاز عاشقانه در پیشگاه عشق مخلوقی یگانه ای آسمان پیشانی‌ات، ای ابر ای کوه سجادۀ تو دشت‌های بی‌کرانه دارند در دستانِ هنگامِ قنوتت گنجشک‌های بی‌شماری آشیانه تسبیح می‌گویی تمام طول شب را با اشک‌هایت دانه دانه دانه دانه فرزند زمزم! کیستی، اهل کجایی؟ در چشم‌هایت داری از کوثر نشانه فریاد عاشوراست موج پرچمی که وادی به وادی می‌بری بر روی شانه وقتی که در حال مرور کربلایی عالم سراسر می‌شود پروانه‌خانه این بیت آخر با خودش دارد درودی بر مادرت، آن شهربانوی زمانه 💠 💠 @shaeranehowzavi
چرا سکوت کنم؟🍃🌹 مگر نه اینکه همان طفل غزه طفل من است چرا سکوت کنم سینه‌ام پر از سخن است برای من اگر انسانم و مسلمانم جوانِ جان به کف غزه نیز هموطن است هنوز هم که هنوز است خون‌نوشتۀ «قدس» برای پیکر اسلام نقش پیرهن است به آتشی که برافروخته‌ست باد خزان چه غنچه‌ها که زبان‌بسته گرم سوختن است ببین مقابلۀ تانک‌ها و انسان را کسی نگفت چرا! این چه جنگ تن به تن است؟ جوان سنگ به دستی به خط زد و دیدیم به روی شانۀ شهری شهید بی‌کفن است مگر پرندۀ ما از قفس چه می خواهد؟ تمام آرزویش لحظۀ رها شدن است 💠 💠 @shaeranehowzavi