چشم من وامر ولی ، جان من و#سیّدعلی
ای مقتدایم چشمان تو ، مومن شدم برایمان تو ، در دست مهدی دستان تو
#سلام_صبحت_بخیرحضرت_عشق
#اللهم_احفظ_قائدناامام_الخامنه_ای
#اللهم_عجّل_لولیک_الفرج
🌸 به توکل نام اعظمت 🌸
سلام وعرض ادب محضرهمراهان همیشگی / صبحتون مهدوی
#اللهم_صلی_علی_محمدوال_محمدوعجّل_فرجهم
*امثال رضا امروز كم هستند ولی نایاب نیستند
مادر شهید می گوید: هیچ مادری نمی تواند تحمل كند كه فرزنش را كه از شیره جانش را به او داده خاری در پایش فرو رود ، ولی رضا عاشق بود و كسیكه عاشق امام زمان (عج) باشد چطور می تواند به جبهه نرود ، مگر فرزندم از حضرت علی اصغر(ع )، امام حسین (ع) بالاتر بود ، حضرت رباب (س ) چطور طاقت آورد بچه شش ماهه اش ، جلوی تیر حرمله برود.
رضا و دیگر شهدای دفاع مقدس را به راستی نمی توان با بچه های این زمان مقایسه كرد ، ولی با وجود كمیاب بودن ، نایاب هم نیستند وامكان دارد كه با كمی تفاوت از آن رزمندگان مانند همانها باشند ، من با رضا درد و دل می كردم و رضا راهنمای من بود.
- وقتی از طرف مدرسه ما را خواستند ، گفتم شاید درسش افت كرده اما مدیرش گفت هركاری می خواهید انجام دهید بارضا مشورت كنید و یادم است با این حرف ، پدرش با خنده گفت، چطور می شود كه من با یك بچه 11 ساله مشورت كنم كه مدیرش پاسخ داد، من كه مدیر یك مدرسه هستم و 500 دانش آموز دارم ، وقتی مشكلی پیش می آید از رضا مشورت می گیرم.
*خواب شهادت رضا را چند روز قبل از شهادتش دیدم:
مادر می گوید : قبل از شهادت رضا به من الهام شده بود و خوابش را هم دیدم.
دیدم رضا به خوابم آمد ، در حالی كه در آغوش پدرم بود و گفت مامان كنار پدر بزرگ هستم ، از خواب پریدم و یادم افتاد كه پدرم به رحمت خدا رفته است و در مرحله بعد خواب دیدم ، دو سجاده پهن است و من وقتی می خواهم نماز بخوانم نمی دانم كدام را انتخاب كنم یكی ، یك دسته گل سرخ داشت و دیگری چهره ای نورانی بر آن بود.
-رضا در خواب به مادرمی گوید، روی سجاده ای نماز بخوان كه چهره دارد وقتی از خواب بیدار شدم یقین حاصل كردم كه فرزندم شهید شده و فردای آن روز خبر شهادت رضا به من رسید.
مادر می گوید: بعضی وقتها خیلی زیاد دلم برای رضا تنگ می شود اما سریع به خوابم می آید و آرامم می كند و می گوید، هر جا باشی من هم هستم و لی این به این معنی نیست كه اگر الان بود او را به جبهه نمی فرستادم یا از صحنه مبارزه با دشمن دورش می كردم ، اتفاقا در زمان حاضر به دلیل اینكه فرهنگ غرب در ایران رواج دارد و گرفتار تهاجم فرهنگی هستیم حضور بچه های با ایمان ضروری تر است.
7.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم از طرف سید مرتضی
ورودی شهر کرمان مزین شد به گلی که قبل از بوئیدن باید وضو گرفت..
بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ🌹
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ علی اِبن ابی طالب🌹
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏِ ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤﺔُ ﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀ🌹ُ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﻤﺠﺘﺒﯽ🌹
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺳﯿﺪَ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ🌹ِ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦِ ﺯﯾﻦَ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ🌹َ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺒﺎﻗﺮ🌹ُ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ🌹ُ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮٍ ﻥِ ﺍﻟﮑﺎﻇﻢُ ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎﺗﻪ🌹
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ ﺍﻟﺮﺿَﺎ ﺍﻟﻤُﺮﺗﻀﯽ ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭﺑﺮﮐﺎﺗﻪ🌹
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ🌹ُ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﻬﺎﺩﯼ🌹
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﻌﺴﮑﺮﯼ🌹
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺑﻘﯿﺔَ ﺍﻟﻠﻪِ، ﯾﺎ ﺻﺎﺣﺐَ ﺍﻟﺰﻣﺎﻥ ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎﺗﻪ🌹
شادی ارواح طیبه همه شهدای والا مقام صلواتی هدیه کنیم
🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجِّل فرجهم🌷
سلام خدمت دوستان گرامی
صبح همگی بخیر ونیکی
روز و هفته خوبی همراه با سلامتی و موفقیت در پیش داشته باشید
ارادتمندتان: قریش حسین پور
#جیهه_ولایتمداران
فتح خیبر توسط حضرت امیرالمومنین على علیه السلام (۲۴رجب سال هفتم قمری)
در این روز، سال هفتم هجرت، فتح خیبر و قتل مرحب یهودى بدست معجز نماى حضرت اسدالله الغالب على بن ابیطالب علیه السلام واقع شد.(۱)
هنگامیکه رسول خدا صلی الله علیه و آله با لشکری از اصحاب به جنگ یهودیان خیبر رفت و قلعه قموص را محاصره کرد.
هر روز یکی از اصحاب عَلَم برداشت و به مبارزه شتافت و شبانگاه ناامید برگشت.
از جمله ، یک روز ابوبکر عَلَم بگرفت و رفت و شکست خورده برگشت .
روز دیگر عمر علم برداشت و بى نتیجه بازگشت .
شباهنگاه که عمر آمد رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: فردا این عَلَم را به مردى دهم که مرد میدان است .
خدا و رسول را دوست دارد .
خدا و رسول او را دوست میدارند .
و خداى تعالى خیبر را بدست او فتح کند.
همه اصحاب مشتاق این پیروزی شدند و ندانستند که او کیست.(۲)
روز بعد رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:علی کجاست؟
گفتند: او به چشم دردی مبتلاست که نیروی جنبش ندارد.
فرمود: او را حاضر کنید.
سلمة بن الاکوع رفت و دست آن حضرت را گرفته به نزد پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم آورد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله آن جناب را پیش خواست و سر او را در کنار گرفت و از آب دهان مبارکش به چشمهاى او بمالید و گفت خدایا ! علی را در گرما و سرما حفظ کن.
از آن پس على مرتضى علیه السلام بهروز به درد چشم مبتلا نشد و از هیچ گرما و سرما آزرده نگشت .
پس رسول خدا زره خویشتن را بر او پوشانید و ذوالفقارش بر کمر بست و علم بدو سپرد و بر مرکب خود سوار کرد و فرمود: یا على ! برو.
جبرئیل طرف راست تو و میکائیل سمت چپ و عزرائیل پیش روى و اسرافیل از پشت سر و نصرت خدا بر فوق و دعاى من نیز از پشت سر توست.
رسول خدا صلی الله علیه و آله به آن حضرت توصیه فرمود که در نبرد تعجیل مکن
وقتی مقابل ایشان فرود آمدی ، ابتدا مسلمانى بر ایشان عرضه کن .(۳)
والله اگر یکی از انان را خدا بدست تو هدایت کند ، برایت بهترین خیر است .(۴)
امیرالمؤمنین علم بگرفت و تا نزدیک قموص رفت و علم را برافراشت، و اشعارى در باب شجاعت خود فرمود.
یک یهودى از بالاى حصار فریاد زد: که تو کیستى؟
فرمود: انا على و ابن عبدالمطلب
متهذب ذوسطوه و ذو حسب (۵)
سپس حارث یهودی برادر مرحب با چند تن از قلعه بیرون آمده جنگید و دو تن از مسلمین را شهید ساخت .
امیرالمؤ منین علیه السلام چون این صحنه را دید بر او تاخت و کارش را ساخت .
مرحب چون برادرش را کشته دید مانند دیو دیوانه از قلعه بیرون شتافت و هیچیک از یهودان به دلاوری و شجاعت او نبودند
دو زره در برداشت ، خودى بر سر نهاده و دو شمشیر حمایل کرده و نیزه بردست گرفته بود و مانند اژدهاى دمنده به میدان آمد و رجز خواند:
قد علمت خیبر این مرحب
ساکى السلاح بطل مجرب (۶)
از مسلمانان هیچکس هماورد او نبود.
لاجرم على مرتضى علیه السلام چون شیر غران به نبرد او آمد و رجز خواند:
انا الذى سمتنى امى حیدره
ضرغام احام ولیث قورة (۷)
مرحب چون رجز امیرالمؤ منین را شنید ، بیاد آورد که در خواب دیده بود شیری او را میکُشد سخت ترسید
شخص کاهن به او گفته بود : در نبرد بر همه کس غلبه میکنی بجز شخصی که نام او حیدره باشد ، اگر با او جنگ کنى کشته میشوى .
چون از رجز آن حضرت این نام بشنید فرار کرد.
وسوسه شد باخود گفت چرا می گریزى ؟
بازگشت و خواست که پیش دستى کند که امیرالمؤ منین او را مجال نداد و ذوالفقار بر سرش فرود آورد بطوری که سپر را چاک زد و تیغ از حلقش گذشت و او را دو پاره ساخت و بخاک انداخت.
پس از قتل مرحب مسلمانان حمله بردند و از یهودیان بسى کشتند و امیرالمؤمنین علیه السلام نیز جمعى از سران انان را هلاک کرد ، پس داود بن قابوس و ربیع بن ابى الحقیق و عنتر و مره و یاسر و ضجیج که همگی از شجاعان و ابطال یهود بودند یک یک با طمع کشتن به جنگ على علیه السلام آمدند و هریک رجز خواندند.
امیرالمؤمنین علیه السلام یک یک رجزها را جواب داد و ایشان را از دم تیغ گذارنید.
پس از آن ، یهودیان شکست خورده ،به قلعه پناه بردند.
ناگاه در گرماگرم نبرد از میان انبوه لشگر یک یهودی ضرتب بر دست آن حضرت فرود آورد چنانکه سپر از دست حضرت افتاد یهودى دیگر سپر را ربود و به قلعه گریخت .
خلاصه حضرت به قلعه حمله کردند و با شجاعت بی نظیر و معجزه آسای خود دروازه قموص را از جاى کند و به کناری انداختند.
این منقبتى است که عامه و خاصه نقل کرده اند و خود آن حضرت در روز شوراى به ان احتجاج کرد و کسى انکار ننمود .(۸)
(وقایع الایام)
پانویس:
۱) اقبال الاعمال
۲) الامامه و التبصره،ج1،ص150.
۳) بحار الانوار،ج21،ص18-19.
۴) همان،ص3.
۵) همان،ص37.
۶)همان،ص2.
۷)همان،ص18.
۸)شرح نهج البلاغه،ج4،ص60"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دروغ دروغ،مردم هم که نمیرن بپرسن
📝نویسنده :مریم حسینی بالام
📚انتشارات مفتاح حکیم
📖این داستان با کمک آموزش صدقه، وکمک به نیازمندان وآشنایی با خیریه ها نوشته شده است.
پدر 👧🏽کوثر هرروز مقدار کمی پول داخل قلک می اندازد و👩🏽💼مادر به یکباره تمام آن پول هارا به مرد عینکی داده وکوثر از این اتفاق ناراحت می شودو....
#معرفی_کتاب