eitaa logo
شهید محمد رضا تورجی زاده
266 دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
10.2هزار ویدیو
160 فایل
🌟🌹ستارگان آسمان🌹🌟 ♡″یا زهرا″♡ ✿محمد رضا تورجي زاده✿ ✯🔹فرزند: حسن ✷🌺ولادت:۲۳ تیر ماه ۱۳۴۳ °❥🌹شهادت: ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶ محل شهادت: بانه _ منطقه عملیاتی کربلای۱۰ 💫🌹مزار: گلستان شهدای اصفهان
مشاهده در ایتا
دانلود
اذان مغرب به افق تهران به حق شهدا اللهم عجل لولیک الفرج شهیدمدافع حرم" " سالروز شهادت تان گرامی باد شهید بزرگوارم 💐💐💐
16-kargar-azan(www.rasekhoon.net).mp3
5.12M
اذان با صدای حاج محسن حاج حسنی کارگر
📌 🌌 🌤 طاقتم تاب شد و از تو نیامد خبری / جگرم آب شد و از تو نیامد خبری عاشقانی که مدام از فرجت می‌خواندند / عکسشان قاب شد و از تو نیامد خبری
سیب سرخی. فصولی-@hoseiniie.mp3
3.32M
🎶 بشنویم با گوش جانمان 🎶 ترک استودیویی بسیار دلنشین فارسی و عربی رحمت الله الواسعة 😭 حسین حسین حسین 😭 🎙با نوای دلنشین حاج حسین سیب سرخی ، ملا محمد فصولی کربلایی 👌
کربلایی شدنم دست شماست آقاجان پاس و ویزا و گذر ، بازی بین المللی ست…
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📜 نامه عرفانی امام خمینی به احمدآقا در مورد حق الناس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀 35 دکتر عینکش را درآورد و حدودا با دو دقیقه نگاه کردن به فرم ها و توضیحات من گفت : 《تقریبا 20 تا 25 درجه نقطه جوشش هست البته اگر گاف نداده باشه و طعمه از پیش تعیین شده نباشد .》 لبخند زدم و گفتم : 《سوال دوم : قدرت حافظه احساسی رو چقدر ارزیابی می کنی ؟》 گفت : 《فکر نکنم بیشتر از 16 باشه ؛ به شرط اینکه ....... به شرطی که مریض نباشه و شوک بهش وارد نشده باشه .》 گفتم :《این دختر تب داره ، ینی تب می کنه ، تب بی مادری ......ممکنه که مشکلی در حافظه احساسیش پیش بیاد ؟》 گفت : 《امکانش هست ، میشه با بازی 《احساس معکوس 》تستش کرد . واردی که ، ماشالله از منم واردتری !》 پس آدرس را درست رفتم ، خوب شد که دربرخورد با مژگان ، احساس معکوس اجرا کردم . اما .....خدای من ! چرا اینقدر تناقض وجود داره ! تپش قلب گرفتم ، اگر درست فهمیده باشم ! چای را تعارف دکتر کردم ، بفرمایید دکتر ، چایتان سرد نشود . دکتر لبخندی زد و گفت :《ده ساله که وقتی چای تعارفم می کنی ، می فهمم که کارت با من تموم شده و باید برم !》 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀 مستند داستانی 🧕 تب مژگان 🧕 نویسنده : محمدرضا حدادپور جهرمی
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀 36 گفتم : 《دکتر ! شما بزرگواری . همین که همه بچه ها دارین منو تحمل می کنین و اخلاق نساخته نتراشيده منو به روم نمیارین خیلی گلین ؛ اما تا چای تون میل می کنین یه سوال دیگه هم بپرسم ببینم نظر شما چیه ! یه پرونده 800 صفحه ای ، از یه دختر با همون خصوصیاتی که گفتم ، که نصف بیشترش خاطرات دوبل سکسی اون با بقیه است ، اعم از همجنس و ناهمجنس ؛ با اینکه حافظه احساسیش بیشتر از 16 نیست ، برداشت چیه ؟!》 دکتر که همیشه عاشق روش هایش بوده و هستم ، گفت : 《بیا روشی که شب دوم عملیات تپه جاسوسان غرب انجام دادیم ، دوباره است کنیم . بیا دوتا کاغذ برداریم ، یکی برای تو ، یکی هم برای من . دوتامون فقط یه کلمه بنویسیم ، فقط یه کلمه . تحلیلمون از پرونده فقط در یه کلمه . تا ببینیم آیا نظر کارشناسیمون یکی هست یا نه ؟!》 گفتم :《ای به چشم ! همین کارها رو می کنی که شیفتت شدم !》 هر دو نفرمان همین کار را کردیم . شاید به سه چهار ثانیه نکشید ، وقتی نوشتیم کاغذهایمان را بر عکس گذاشتیم روی میز ، وقتی برگرداندیم ، 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀 مستند داستانی 🧕 تب مژگان 🧕 نویسنده : محمدرضا حدادپور جهرمی