eitaa logo
شهید محمد رضا تورجی زاده
269 دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
10هزار ویدیو
158 فایل
🌟🌹ستارگان آسمان🌹🌟 ♡″یا زهرا″♡ ✿محمد رضا تورجي زاده✿ ✯🔹فرزند: حسن ✷🌺ولادت:۲۳ تیر ماه ۱۳۴۳ °❥🌹شهادت: ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶ محل شهادت: بانه _ منطقه عملیاتی کربلای۱۰ 💫🌹مزار: گلستان شهدای اصفهان
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ 💠 ارادت به از میان شهدای مدافع حرم، بسیاری بودند که ارادات و علاقه قلبی به داشتند. 🌷 همواره تصویر ابراهیم را در جیبش داشت، کتاب را خوانده بود و هر وقت از کنار تصویر او رد می شد سلام میکرد. 🌷 هرطور بود در راهیان نور به کانال کمیل می‌رفت و با ابراهیمش خلوت می‌کرد. 🌷 هرزمان یکی از اساتید دانشگاه که همرزم ابراهیم بود را میدید، از او میخواست چند جمله ای از ابراهیم بگوید. 🌷 که دیگر احتیاج به توضیح ندارد. نام جهادیش را گذاشته بود: ابراهیم هادی ذوالفقاری ابراهیم، تمام زندگی هادی شده بود. 🌷 بیشتر کتابهایی که درباره شهید هادی بود خوانده بود و در کنار مزار یادبودش عکس یادگاری گرفته بود. 🌷 از عاشقان ابراهیم بود. روی برخی داستانهای آموزنده او تمرکز خاصی داشت. 🌷 به عشق ابراهیم هادی، نام جهادی‌اش را سید ابراهیم گذاشت. مرتب کتاب ابراهیم را تهیه می‌کرد و می‌نوشت: «وقف در گردش» و به دیگران می‌داد. 🌷 نیز از شیفتگان ابراهیم هادی بود و هر هفته به مزار این شهید می‌رفت. 🌷 از هم محله‌ای‌های ابراهیم بود، او را الگوی خودش قرار داد و در مسیر ابراهیم قدم برداشت. 🌷 از مسئولان ایرانی فاطمیون نیز عاشق ابراهیم بود. یکی از مسئولان لشکر فاطمیون تعریف می‌کند: برای اوقات بیکاری رزمندگان احتیاج به کتاب داشتیم. تعداد زیادی از کتاب‌ها از جمله «سلام بر ابراهیم» به آنها هدیه شد. بعدها از برکات حضور ابراهیم در جمع مدافعان حرم بسیار شنیدیم و آنها علاقه‌مند به زندگی شهید شدند. 🌷 به کمک دوستانش و به تأسی از هیئت خیمه العباس را راه انداخته بود هرکسی با یک خو گرفت روز محشر از او گرفت
. چند ماهی بود که جمعه‌ها باران نمی‌بارید؛ دلتنگی ابرها برای پنج‌شنبه‌ها بود و بس! اما حالا بعد چند ماه پنج‌شنبه آفتابی بود و جمعه بارانی! . برای آخرین بار بود که کنار تمام امیدش نشست، دعایی خواند، اشکی ریخت، درد و دلی کرد و از دلتنگی‌اش به حسین شکایت. آخر پدر است دیگر، دلتنگ می‌شود، دلش می‌خواهد پسرش را در آغوش کشد. . پدر بلند شد.. او بلند شد و رفت... او دیگر اینجا نمی‌آید.....؛ دیگر صدای دعایش فضا را معطر نمی‌کند، دیگر صدای روضه‌هایش حال و هوای گودال را به اینجا نمی‌دهد، دیگر نمی‌گوید حسین، نمی‌گوید پسرم، نمی‌گوید دلتنگم. . ابرها می‌گریند. پیکر مطهر ابوالشهید زیر اشک‌های باران روی دست همه عاشقان و دلدادگان راهی دیار ابدی می‌شود. . او دیگر دلتنگ نیست، او حالا پسرش را در آغوش کشیده، نوازشش کرده و بوسه‌ای روی سرش نشانده، او دیگر به قرار تمام بی‌قرارهایش رسیده است. . 🖤🌸 .