eitaa logo
شهید محمد رضا تورجی زاده
268 دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
10.4هزار ویدیو
162 فایل
🌟🌹ستارگان آسمان🌹🌟 ♡″یا زهرا″♡ ✿محمد رضا تورجي زاده✿ ✯🔹فرزند: حسن ✷🌺ولادت:۲۳ تیر ماه ۱۳۴۳ °❥🌹شهادت: ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶ محل شهادت: بانه _ منطقه عملیاتی کربلای۱۰ 💫🌹مزار: گلستان شهدای اصفهان
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️یکی از ویژگی‌های محسن که او را از دیگران متمایز می‌کرد، مقید بودنش بود؛ این قضیه بارها به من ثابت شد. به طور مثال گاهی اوقات مجبور بودیم در خانه‌ها‌ی مردم سوریه بمانیم یا از آنها به عنوان سنگر استفاده کنیم. هنگام نماز که میشد شهید حججی از ساختمان بیرون می‌رفت، تا مبادا نمازش شبهه‌ای داشته باشد.
میگفت: "من برای شهادت اصرار نمی‌کنم؛ آنقدر کار و تلاش می‌کنم که لایق شهادت شوم و خدا من را هم بخرد.. هم میگفت: بدان بدون تلاش به شهادت نمیرسی... اصل اینست که ، مزد انسان های پرتلاش است☝️ مادر هم در خاطرات پسرش مےگفت: "بمیرم.. پسرم همیشه خسته بود... نه خواب شب داشت و نه روزها وقتی داشت برای نشستن..." کاش دعای "قوّ علی خدمتکَ جَوارِحی" در حقمان برآورده میشد و عمرمان صرف خدمت به اسلام مےگشت..... ...
یکی از دعاهاش عجیب دلم رو لرزوند؛ خدایا! مرگی بهمون بده که همه حسرتشو بخورن! 🌹
چشمهایت را باز ڪن و ببین اے شهیـــد ، من ڪہ نہ ! تمام دنیـا مبهوت ‌چهره‌ے زیبایت ‌گشتہ‌اند زیبا دل‌کندے از تمام‌ تعلقات‌دنیوے و چہ خریدارے داشتے تو... ❤️
🌿ڪݪام شـھید💌 همیشه برای خدا بنده باشید که اگر این چنین شد بدانید عاقبت همه ی شما به خیر ختم می شود.... 🔸♥️🕊 تولدتون مبارک سردار بی سر🌱♥️
اے صبا از من بہ اسماعیل قربانے بگو زنده برگشتن ز ڪوی یار شرط عشـــق نیست عاشقِ دلداده آن باشد ڪہ از ڪوے حبیب تن بہ خاڪ و سر جدا سوے محبـوبش رود 🌷
دلهای عاشق می لرزند در حسرت ،همه‌ی دلها را خدا لرزاننده به عشق حسین (ع) وشهادت خلق کرده، دل های ما به عشق شهادت زنده اند! به عشق شهادت میلرزند و این لرزه همان تپیدن است،تپیدن یعنی بیرون ریختن خون از دل... قلب ما هرروز خون را برای خدا بیرون میریزد! خون خود را به خدا تعارف می کند و خدا دوباره خون را به قلب ما باز می گرداند حسین (ع) در خون تپید تا الگوی تپیدن قلب بسیجی ها باشد.
پـ🕊ـرواز ڪردن سخت نیسـت ... عاشــق ڪھ باشے بالـت مے‌دهـند؛ و یادت مے‌دهـند تا ڪنے ... آن هـم عاشـ♡ــقانھ ... :) 🥀
همسر شهید حججی: عزیزدلم؛دروغ چرا؟خیلی دلم برایت تنگ شده است.میدانم که تو هم همین حس و حال را داشته ای. شب قبل از عملیات زنگ زدی و گفتی:(). آمدم بی تابی کنم... اما باز نگذاشت.آخرین دیدار و . آمدم بی قراری کنم... اما به یاد روضه حضرت رباب افتادم.روضه رباب ‌اش فرق می‌کند. آخرش فرق میکند.خودت هم قبول داری،اصلا رباب جنس غمش فرق میکند. رباب سر،هم سرش را بریده دید. بالای نیزه دید.به دنبالش هم رفت. نمی‌دانم من هم سر،هم سرم را میبینم یانه؟!اما،می‌دانم به اسارت نمی‌روم. ،اگر عشق به تو نبود آرامش من هم نبود.قبل از رفتنت به من گفتی:(،بی‌تابی نکن،محکم باش،قوی باش،شیرزن باش).من هم گوش کردم.عشق به تو مرا به این اطاعت رساند. ❤️❤️
در  دفترچه خاطرات آخرین جملات را چنین نوشته است : ان شاالله صدق گفتارم را گواهی می دهد... شک نکنید و مطئمن باشید  راه ولایت همان علیست ... رهبر بر حق فقط علیست ...
‏رفیقش میگه: یک بار اومد پیشم و گفت جایی سراغ نداری واسه کار؟ گفتم چرا همین آقایی که تو قنادیش کار میکنم دنبال شاگرده؛میای؟ نپرسید چقد پول میدن؟ نپرسید روزی چقد باید کار کنم؟ نپرسید بیمه داره یا نه؟ فقط یه چیزی پرسید وگفت: موقع اذان میزاره برم نمازم بخونم یا نه...