🌹روایتگری آیت الله العظمی جوادی آملی دامت برکاته👈 گریه ی خجالت👇
💠 زمستان شد؛ آن کوههای بلند که روز با اسب به زحمت می روند، شب که دیگر کسی نمی رود! و هوا هم سرد شده بود و نشانه برف هم بود. این عزیزان بالای کوه های کردستان در سنگر ها، می توانستند پائین بیایند؛ (ماندند، ماندند، ماندند، ماندند)، یخ زدند و مُردند.پیکر شریف شان را به قم آوردند. در مسجد اعظم مجلس ترحیم گرفتند. ما معمولاً در مجلس ترحیم که می رویم، یک فاتحه می خوانیم، قرآن می خوانیم و بر می گردیم؛ تا آخر نمی نشینیم. (تا آخر یعنی تا آخر)، تا آخر نشستم و گریه کردم، نه برای ثواب، فقط #گریه_خجالت!اینها بودند که حفظ کردند!!
🔘 آخرین روزهای سال 90 بود وخبر کوتاه بود: «سه پاسدار در کوه های شمال غرب بر اثر سرما یخ زدند و شهید شدند.» اما همین خبر کوتاه هم در هیاهوی آغاز سال نو گم شد...شهیدان «سعید غلامی شهروز» متولد 1362، «روحالله شکارچی» متولد 1357 و «محمد سلیمانی» متولد 1361 که در واپسین روزهای پایانی سال 1390 در جریان نجات سربازان از سنگرهای برف گرفته در منطقه صفر مرزی شمال غرب کشور دچار یخزدگی شده و به خیل شهدا پیوستند...
#دفاع_مقدس
#شهدا_شرمنده ایم