eitaa logo
شهید محمد رضا تورجی زاده
268 دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
10.1هزار ویدیو
158 فایل
🌟🌹ستارگان آسمان🌹🌟 ♡″یا زهرا″♡ ✿محمد رضا تورجي زاده✿ ✯🔹فرزند: حسن ✷🌺ولادت:۲۳ تیر ماه ۱۳۴۳ °❥🌹شهادت: ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶ محل شهادت: بانه _ منطقه عملیاتی کربلای۱۰ 💫🌹مزار: گلستان شهدای اصفهان
مشاهده در ایتا
دانلود
این خط جاده ها که بر تن صحرا نوشته اند یاران رفته با خط پا نوشته اند مجنون به این قلم ز دل خون چکیده اش جوهر نهاده است گوهر نهاده است و در این وادی جنون ز پا فتاده است صبحتون بخیر
1_153334081.mp3
3.17M
اگه میخوای برای امام زمانت اشک غربت بریزی گوش کن
RahbareMan1.mp3
635K
🎵سرود زیبای ولایت از متن شعر
دردت را ڪہ نڪشیدیم.. ڪاش لااقل با پا بر زخم‌هایت نگذاریم....
چه احساس قشنگے ست ڪه در اول صبح یاد یک خوب🥀 تو را غرق تمنا سازد.... صبحتون شهدایی🥀 🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روایت از مادر بزرگوارش : همسرم از سال ۶۱ تا آخر جنگ مدام به جبهه میرفت ، آن موقع ما در یک اتاق مستأجر بودیم و زندگیمان با حقوق ڪارگرے اداره می‌شد . یک بار به همسرم گفتم : «تو به جبهه نرو ، وضعیت زندگے ما را ڪه می‌بینے ، اداره این بچه‌ها و مستأجرے براے ما سخت است» اما او گفت : «وظیفه است ڪه برویم ، اسلام با این ڪار ندارد ڪه تو یک اتاق و ۵ بچه دارے . وقتے امام دستور داده ڪه به جبهه اعزام شویم ، در هر شرایطے برویم و نگذاریم اجنبی‌ها به ڪشورمان وارد شوند . هیچ جا مثل ایران نیست و باید با جان و دل از آن حفاظت ڪنیم». او در جبهه چندین بار مجروح شد ، یڪے از این دفعات سر ، دست و پایش ترڪش خورده بود ، اما با این حال را ترک نڪرد و اڪنون به دلیل موج‌گرفتگے ، عوارض ناشے از آن ڪه در اعصاب و روان بروز می‌ڪند را تحمل می‌ڪند😔 همین شرایط حضور پدرش ، در جبهه سبب شد تا پسرم🥀هم زود بزرگ شود و احساس مسئولیت ڪند و پایبند به انقلاب باشد همیشه می‌گفت : زن نباید بلند صحبت ڪند غلام‌ عباس🥀 با اینڪه ۱۲ ـ ۱۳ ساله بود ، بیشتر از سنش‌ می‌فهمید و حرفهاے بزرگتر از سنش را می‌زد.
۱۵ ساله امر به معروف (ناصر ابدام) در تاریخ ۱۳۵۴/۶/۴ در خرم آباد خانواده اے متدین و مذهبے متولد شد ولے بعد از تولد به تهران آمدند و ساڪن تهران شدند ۵ فرزند بودند ، ۲ برادر و ۳ خواهر شهید ناصر ابدام🥀فرزند دوم خانواده بود. شغل پدرش بنایے بود و به همین خاطر براے ڪار به شهرهاے مختلف سفر می‌ڪردند اسمش در شناسنامه «ناصر» بود، اما خانواده ایشان را غلام‌ عباس🥀 صدا می‌ زدندخودش این اسم را خیلے دوست داشت. منزلشان در حوالے مسجد ابوذر در منطقه ۱۷ تهران بود . مادرش از همان ابتدا ڪه بچه بودند آنها را به مسجد می‌بردند وپاے روضه امام حسین (ع)🥀 بزرگ ڪردند . ڪم‌ڪم تأثیرات این ڪارها را در رفتار و اخلاقشان نمایان مے شد از نوجوانے وارد بسیج شد ، پیش‌ نماز آنجا هم پدر آقاے علیرضا پناهیان بود . یک طلبه‌اے هم به نام احمد پناهیان ڪه تقریباً هم دوره اش بود و باهم فعالیت می‌ڪردند حتے بعد از شهادتش🥀 پیش‌ نماز مسجد می‌گفت : «این مسجد حدود ۸۰ شهید🥀دارد ، اما بنده در شهادت🥀 هیچ ڪدامشان به اندازه عباس🥀 ناراحت نشدم»
به حجاب خیلے اهمیت مے داد ، بنده سعے می‌ڪردم مسائل را رعایت ڪنم اما با این حال در این مسائل به بنده با احترام گوشزد می‌ڪرد ؛ از اینڪه می‌دیدیم او در این سن و سال به این مسائل توجه می‌ڪند ، خوشحال می‌شدم. به خواهرانش ڪه نوجوان هم بودند ، می‌گفت : آبرومندانه زندگے ڪنید ، درستان را خوب بخوانید و هیچ‌ وقت چادرتان را زمین نگذارید ، اگر روزے چادر از سرتان بیفتد ، در روز قیامت نخواهید توانست جواب حضرت زهرا (س)🥀را بدهید . دخترانم حرف‌هاے غلام‌ عباس🥀 را تا امروز عملے ڪردند خیلے بچه قانع و سازگارے بود ، اصلاً با بچه‌هاے این دوره و زمانه فرق می‌ڪرد . هیچ‌ وقت در مسائل مختلف به من بی‌احترامے نڪرد . وقتے به او می‌گفتم ڪه خرید منزل را انجام بدهد ، هیچ‌ وقت نشنیدم بگوید نمیروم یا اینڪه ، نمی‌گفت ڪه این غذا را نمی‌خورم.😔 در ماه مبارک رمضان بدون اینڪه به سن تڪلیف رسیده باشد براے سحرے بلند می‌شد و روزه می‌گرفت . با عشق دنبال اقامه نماز بود . وقتے ڪه صبح‌ها او را براے خواندن نماز صبح بیدار می‌ڪردم ، خیلے خوشحال می‌شد و با اشتیاق نمازش را می‌خواند.
پسرم🥀 ، خیلے زیبا قرآن قرائت می‌ڪرد ، سوره الرحمن را زیاد می‌خواند . بلافاصله بعد از اینڪه از مدرسه به منزل می‌آمد ، وسایلش را در خانه می‌گذاشت و به مسجد می‌رفت ، مسجد را خالے نمی‌گذاشت و گاهے اوقات ڪه در منزل نماز می‌خواندیم به ما می‌گفت : براے نماز به مسجد بروید ، چرا در خانه نماز می‌خوانید؟ در امر به معروف با ڪسے تعارف نداشت به یاد دارم یڪے از اقوام به منزل ما آمده بود ؛ غلام‌ عباس🥀 به او گفت : علے ! چرا نماز نمی‌خوانے ؟ علی هم گفت : تو شیخ هستے براے خودت هستے . مراقب اعمال خودت باش ، با من ڪارے نداشته باش. غلام‌ عباس🥀 هم به او پاسخ داد : وظیفه من این است ڪه مسیر درست را به تو نشان بدهم ، اسم تو علے است ، باید حضرت علے (ع)🥀 را الگوے خود قرار دهے . پسرم با اینڪه سن ڪمے داشت و حتے به سن تڪلیف نرسیده بود ، به احڪام شرعے توجه داشت.
پسرم🥀 😭😭 در روز جمعه ۳۰ شهریور ۱۳۶۹ زودتر از همیشه به محل اقامه نماز جمعه رفت تا بازرسے بهترے داشته باشه وقتے ڪه در آنجا حاضر شده بود میبینه ڪه هنوز درها باز نشده ، براے همین به پارک لاله رفت. پارک لاله با صحنه‌اے مواجه میشه و میبینه ڪه چند پسر اراذل در حال اذیت ڪردن یک دختر هستند ، غلام‌ عباس🥀 تذڪر میده ، آن چند نفر به حمله می‌ڪنند و با ۷ بار ضربه چاقو به قلب و ناحیه شڪم ، او را به شهادت🥀 می‌رسانند.😭😭😭 ڪسانے ڪه پسرم را به بیمارستان امام خمینے (ره) منتقل ڪردند ، نحوه شهادت را تعریف ڪردند زمانے ڪه به بیمارستان رسیدیم پسرم شهید🥀 شده بود. پرستار حاضر روے آن را باز ڪرد و براے آخرین بار پسر#۱۵ ساله‌ام را دیدم.😭