سلام علیکم لطفا این 10 دقه رو گوش بدید و به نیت ظهور هر چه سریعتر اقا امام زمان عج ختم استغفار را همگی انجام دهیم . اللهم عجل لولیک الفرج 🌹

#استوری 🌹امام رضا (ع) فرمود : 😍اگر کسی یکی از محارم خودش (همسر، مادر، خواهر، دخترش) رو با یه هدیه ای خوشحال کنه خدا ضمانت کرده روز قیامت خوشحالش کنه.. #اللهم_عجل_ولیک_الفرج 📌اطلاع رسانی ظهور @etela_resani_zohor

⚜فروشگاه اینترنتی ملزومات خادمی نخستین فروشگاه مخصوص خدام سراسر کشور #کفشک (پاپوش) 🔔تولید کفشک های ویژه خدام و حجاج مکه برای اولین بار در قم توسط فروشگاه ملزومات خادمی 🟢 کفشک زنانه 🟠 جنس : چرم مصنوعی 🔵 کف : طبی 🟤 سایز : ۳۷ الی ۴۱ 🟣 رنگ : مشکی و سفید 🔴 قیمت : ✔️ سفید : ۳۱۰ ✔️ مشکی : ۲۹۰ 🟡 توصیه های تولید کننده 👇 1⃣ برای نگهداری کفشکها بهتر است مرتب از واکس یا روغن کفش استفاده نمایید . 2⃣ بعد از هر بار استفاده آنها را در هوای آزاد قرار دهید . 3⃣ برای رفع بوی چرم از بوگیر کفش یا جوش شیرین ، و وانیل و خوشبو کننده کفش استفاده نمایید. 4⃣ از شستشوی کفشکها جدا خودداری نمایید . 5⃣ برای جلوگیری از پارگی سر کفشکها بهتر است ناخنهای پا را کوتاه نگه دارید و هنگام راه رفتن مراقب ضربه به سر کفشک باشید. 🟣 توجه : لطفا جهت ثبت سفارش شماره کفش خود را همراه عکس فیش واریزی به ایدی زیر ارسال نمائید . 🎁 ثبت سفارش👇 @Asadpour9196 ☎️09386459196 ☎️09907631935 📞025_32509438 🛍 فروشگاه ملزومات خادمی👇 @ForoshgahMalzoumatkhademi 💢 لطفا فروشگاه خودتون رو به دیگر همکاران معرفی کنید. «اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»

🌺🌸🌺🌸 ولادت خجسته سرور بانوان جهان، عطای خداوند سبحان، کوثر قرآن، همتای امیر مومنان، الگوی بی بدیل تمام جهانیان حضرت زهرا سلام الله علیها بر خواهران خادم گرامی مبارک باد. •••✾•🍃🌸🍃•✾•••

⚜مردان بزرگ دو تاریخ تولد دارند⚜ 💫تولد آسمانی شدنت مبارک💫 پاسدار شهید محمدرضا اسدپور تاریخ شهادت ۶۱/۱۰/۳ محل شهادت : شرهانی ✅ خاطره ای کوتاه از شهید اسدپور شهید بسیار غیور و شجاع و بخشنده بودن تموم پسرهای لا ابالی شهر ازش حساب می بردند ، و همه رو تهدید کرد که حتی از کوچه ی خونه ما رفت و امد نکنن ، یادمه ی روز موقع رفتن به مدرسه وسط کوچه برادر یکی از لاتهای محل وارد کوچه شد ، بمحض دیدن من از ترس برگشت و راهش رو عوض کرد و رفت .... اما از بخشندگی و رئوف بودنش ... ی روز با ی لباس بسیار زیبا و‌گران قیمت رفت بیرون و با ی زیرپوش ساده و‌کهنه برگشت ،وقتی علتش رو پرسیدیم گفت دادم به نیازمند.... نحوه شهادت : سه ماشین پر از مهمات در تیررس نیروهای عراقی بود حملات به قدری شدید بود کسی جرات نمیکرد جلو بره ، شهید اسدپور با شجاعت رفت جلو و دو ماشین رو منتقل کرد ب عقب خاک ریز ، موقع اوردن ماشین سوم مورد اصابت خمپاره قرار میگیره و با وجود ترکشهای فراوان در سراسر بدن حتی قلب ، در ماشین رو باز میکنه و چند قدمی راه میرند و با گفتن ۳ تکبیر به شهادت می رسند.💔 🌹شهیدان از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم، قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم، به خاک افتادند تا ما به خاک نیفتیم . برای شادی و ادامه راه شهدا صلوات اللهم عجل لولیک الفرج

- بمناسبت شهادت مرحومه مغفوره، خادم مخلص آستان، #شهیده_طاهره_کرمانی، مراسم یادبودی روز چهارشنبه مورخ ۰۳/۱۰/۰۵ از ساعت ۱۰ صبح الی ۱۲ در حرم مطهر حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها، شبستان حضرت زهراسلام‌‌الله‌علیها برگزار می‌گردد. حضور همکاران گرامی و قرائت فاتحه، تسلی دل داغدار خانواده‌ی این عزیز است.

🟢 تا‌ حالا شده امام زمان (عج) نگاهت کنه لذت ببره؟ ♨️ کانال جهان خبر : گروه خبر رسانه منتظر 📡 @jahan_khabar | montazer.ir

🎥سخنان بسیار مهم و آخرالزمانی دکتر شجاعی (استاد حوزه و دانشگاه ): وارد ۳ ماه مهم می‌شویم خیلی ها سالم وارد می‌شوند اما سالم خارج نمی‌شوند مراقب باشیم ۳ ماه پیش رو از نظر حوادث آخرالزمانی بسیار مهم است 🔴 #بیداری_ملت 👇 @bidariymelat

رازی که تا شهادت فاش نشد؛ سه‌شنبه‌های زیبا یکی از همرزمان شهید محمد تورجی‌زاده در خاطره‌هایش نقل می‌کند: «شهید تورجی زاده  در نخستین روزهای سال 63 به گردان ما آمد و بعد از صحبت‌هایی که بین‌مان رد و بدل شد او را پذیرفتم. علت حضورش را در این گردان سوال کردم. فهمیدم به خاطر بعضی مسائل سیاسی از گردان قبلی خارج شده است. کمی که با او صحبت کردم فهمیدم نیروی پخته و فهمیده‌‌ای است، گفتم: به یک شرط تو رو قبول می‌کنم، باید بی سیم‌چی خودم باشی! قبول کرد و به گردان ما ملحق شد؛ مدتی گذشت. محمد با من صحبت کرد و گفت: می‌خواهم بروم بین بقیه نیروها. گفتم: باشه اما باید مسئول دسته شوی. قبول کرد. این نخستین باری بود که مسئولیت قبول می‌کرد؛ بچه‌ها خیلی دوستش داشتند. همیشه تعدادی از نیروها اطراف محمد بودند. چند روز بعد گفتم محمد باید معاون گروهان شوی. قبول نمی‌کرد، با اصرار به من گفت: به شرطی که سه‌شنبه‌ها تا عصر چهارشنبه با من کاری نداشته باشی، با تعجب گفتم: چطــور؟ با خنده گفت: جان آقای مسجدی نپرس، قبول کردم و محمد معاون گروهان شد. مدیریت محمد خیلی خوب بود. مدتی بعد دوباره محمد را صدا کردم و گفتم: باید مسئول گروهان بشی. رفت یکی  از دوستان را واسطه کرد که من این کار را نکنم. گفتم: اگر مسئولیت نگیری باید از گردان بری، کمی فکر کرد و گفت: قبول می‌کنم، اما با همان شرط قبلی، گفتم: صبر کن ببینم. یعنی چی که تو باید شرط می‌گذاری؟ اصلا بگو ببینم بعضی هفته‌ها که نیستی کجا می‌روی؟ اصرار می‌کرد که نگوید. من هم اصرار می‌کردم که باید بگویی کجا می‌روی. بالأخره گفت: حاجی تا زنده هستم به کسی نگو، من سه‌شنبه‌ها از این جا می‌رم مسجد جمکران و تا عصر چهارشنبه بر می‌گردم. با تعجب نگاهش می‌کردم. چیزی نگفتم. بعدها فهمیدم مسیر 900 کیلومتری دارخــوئیــن تا جمکـران را می‌رود و بعد از خواندنن نماز امام زمـــان عجل الله تعالی فرجه الشریف بر می‌گردد. یکبار همراهش رفتم. نیمه‌های شب برای خوردن آب بلند شدم. نگاهی به محمد انداختم. سرش به شیشه بود. مشغول خواندن نافله بود. قطرات اشک از چشمانش جاری بود. در مسیر برگشت با او صحبت می‌کردم. می‌گفت: یک بار 14 بار ماشین عوض کردم تا به جمکران رسیدم. بعد هم نماز را خواندم و سریع برگشتم». محل دفن : اصفهان گلستان شهدا اللهم عجل اولیک الفرج