eitaa logo
شاهــنامهٔ فردوســی
519 دنبال‌کننده
1هزار عکس
161 ویدیو
8 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم 🌿 و ویدیو ها ، ادیت ، میم و. رو اینجا ارسال کنید 👇 @rueen_tan ناشناس 👇 https://daigo.ir/secret/4207512 جواب ناشناس👇 @shah_nameh2 کانالمون تو روبیکا 👇 @shah_nameh1
مشاهده در ایتا
دانلود
شاهــنامهٔ فردوســی
ابلیس کار خود را در آشپزخانه شروع کرد او در ابتدا زرده تخم مرغ به ضحاک خوراند در آن دوران اکثر غذاها
خب تا اینجا چند تا از رو بگیم... آتوربانان : موبدان تیشتاریان : لشکریان بَسودی: کشاورزان اُهتوخوشی : صنعتگران پِیغاره : سرزنش اورمزد / هرمز : روز اول ماه پرستندگان : کنیزان و غلامان خوالیگر : آشپز زرده خایه : زرده تخم مرغ بُرز : باشکوه و یه توضیح درباره اسم ضحاک « بی وراسپ» در اسامی قدیمی اسپ به معنی شکوه و قدرت کسی است و پشت اسامی که اسپ میامد معنی همان حیوان اسب است برای مثال "ارجاسب" به معنی کسی که اسب ارجمندی دارد است .... در زبان پهلوی بی وَر به معنی ده هزار است و بی وراسپ یعنی کسی که ده هزار اسب دارد .. 📜 ‌@shah_nameh1
شاهــنامهٔ فردوســی
#بخش ۵ ادامه داستان #جمشید و #ضحاک : همینطور که در ایران آشوب و ولوله بود ضحاک تصمیم حمله به ایران
‌ ‌‌خب از اینجا رو بگیم : ارنواز به زبان پهلوی یعنی نیکو سخن کهتر : کوچک مهتر: بزرگ پاره: پول نوند: اسب تیزپا غُرم: بزکوهی دشت نیزه وَران: صحرای عربستان ‌
مهم رو تا اینجا هم بگم.... نیک شوی : شوهر خوب محضر: گواهی نامه دُژم : عصبانیت پَسودن: لمس کردن مُغاک: چاله و گودال تُنبُل : حیله و فریب سر به گاز آوردن: سربریدن رَشک: غیرت تَرگ: کلاه خود ورزش: حرفه تازنان: درحال تازندن اسب سروش: فرشته مِسمار : میخ ‌ 📜 ‌@shah_nameh1
‌ خب تا اینجا رو بگم: خواسته: پول و ثروت نوز : هنوز دهقان : خاندان های اشرافزاده و زمین داران ایرانی( خاندان های ایرانی ) خُرم بَدی : خرم بادی ( باشی ) شَمَن : بت پرست هَند : هستند در بار دادن ببست: در دربار را بست سِگالیدن کین: اندیشه دشمنی کردن سر بَدره بگشای: در گنج ها بگشای اَفسر : تاج زِه: احسنت خَی : عرق بِفسردن : یخ زدن راغ : دامنه عَماری : کجاوه نهنگ: تمساح هَیون : شتر خاور: گاهی شرق و گاهی غرب اما در این داستان غرب @shah_nameh1
‌ خب رو که تا اینجا داشتیم بگم.... نیابَت: تخت شاهی اصلی ز پیل ژیان کرده گوشی بسند: از فیلی به گوشش بسنده کرده کَبَست : زهر بسیچیدن : مقدمات کاری را اماده کردن ( شکل کهن بسیج امروزی) تیزویر: تیز هوش و با خرد زَنده پیل : فیل بزرگ انوشه : جاویدان ولی در داستان پاسخ فریدن به درخواست تخت شاهی ایران به معنی آفرین و احسنت کنایی گرازان : با تکبر راه رفتن نیازی درخت: درخت عزیز موزه: چکمه تبیره: طبل جنگی مانند کوس آئین بستن: آذین بستن خاک بالا بپیمایدم: زیر خاک بروم ( بمیرم) شده تیره روشن جهان بین اوی: کور شده ، سوی چشمانش را از دست داده نبشته: به معنی نوشتن اما در این داستان تقدیر بَوِش : مصدر بودن مانند رَوِش به معنی رفتن هِژبر : شیر ستاره زده : خیمه زده و معنی بیت ها : سرش با ستاره همی گفت راز : مقام بلندی دارد دگرشان ز دو کشور آبشخور است/ که ان بوم هارا درشتی بر است : به دلیل آب و هوای کشور شان اینگونه سخن میگویند تو گر چاشت را دست سازی به جام/ وگرنی خورند ای پسر بر تو شام : گر تو آنها را نخوری آنها تورا می‌خورند کنایه از اینکه حمله نکنی حمله میکنند @shah_nameh1
شاهــنامهٔ فردوســی
‌ خب #لغات رو که تا اینجا داشتیم بگم.... نیابَت: تخت شاهی اصلی ز پیل ژیان کرده گوشی بسند: از فیلی
تا اینجای داستان هامون : دشت شید : خورشید میمنه: راست میسره: چپ قلبگاه: وسط لشکر طلایه: جلودار لشکر رده کشیدن: صف کشیدن برنَوَشتن : برنوردیدن _ شخم زدن میغ : ابر حصن : قلعه الان : منطقه ای در قفقاز شیر اوژن/ اوزن : کسی که شیر میکشد قار: قیر نبیره: نوه پوینده: حیوانات دَمه: وقت سرما رَمه: گوسفند دمادم: پشت سر هم بگماز : واژه ای ترکی به معنی شراب برومند: در این داستان بَر به معنی میوه و بار ، برومند یعنی باردار آهو: عیب و ایراد بخش: تقدیر و قسمت بربری : نوعی ببر تاش : مخفف تا ایشان داستان زدن: مثال زدن کاچکی: کاشکی زِهِش: مصدر زاییدن غَرو: نِی میمزید: میمکید خنگ بید: خار سفید رنگ سماک: نام یک ستاره جفت: همراه : حیله و جادو بُسَّد : مرجان( اشاره به قرمز رنگی) بی کیار : سریع / کیار : تنبلی مصرع ها : به زناره خونین ببستن میان: آماده انتقام شدن کمر بر میان بستن: اماده کاری شدن پر چین بروی : خشمگین ، ابروی پر چین بد آن بُد که اختر جوانه نبود : اقبال با انان همراه نیست به پاد افره آنگه شتابیدمی / که تفسیده آهن نتابیدمی: پاد افره: عقوبت و مجازات تفسیده : گداخته تابیدن: شکل دادن تا وقتی آهن داغ است باید شکل دادش نماندم جز از باد در مشت اوی : جز باد در مشتش نگذاشتم @shah_nameh1
خب رو تا اینجا بگم ریژ و کام: آرزو ، هوس رعنا : احمق کانا: احمق پَرو : پروین قنوج: شهری در هند رای یا راج: پادشاه هند بُسَّد: مرجان ( لبان سرخ) چرخ چهارم: طبقه چهارم از اسمان که خورشید در ان است فِدی: فدا رِدی: ردا معصفر : چیزی که زرد رنگ باشه خشنسار: مرغ آبی وَشی: سرخ ریدک: غلام نوجوان مستمند: نیازمند سندروس: درختی که صمق ان زرد رنگ است ( زردی ) همال: برابر ، هم سطح نبید: شراب شَعر : موی چِگِل : شهری در توران کالا گرفتن : غنیمت گرفتن @shah_nameh1
شاهــنامهٔ فردوســی
خب #لغات رو تا اینجا بگم ریژ و کام: آرزو ، هوس رعنا : احمق کانا: احمق پَرو : پروین قنوج: شهری در هن
مهم تا اینجا دیزه : حیوان سیاه آذرگشسب: سریع اورنگ: تخت خامه: قلم درویش: آدم فقیر عنان : افسار اسب سنان : نوک تیز هر چیزی _ نوک نیزه یا تیر دبوس: گرز زَفَر : دهان پزفور : پوزه زخم : ضربه نوند : اسب گسی کردن : فرستادن یاره : دستبند طوق : گردنبند رش خسروی: واحد طول بومهین : زلزله بامین : صبح مزیح : شوخی باژگون : واژگون @shah_nameh1
جدید تا اینجا : خلعت : جامه هودج : کجاوه بخشود : زخم کرد ( چنگ زد) مجمر : آتشدان تهیگاه : پهلوی راست و چپ شکم غنوده : خفته گیا : علف ( گیاهان بجز گل ها و درختان ) شبدیز : حیوان سیاه ( اسب سیاه ) شنگرفت : رنگ قرمز اصطلاحات: شمشیر به خون آهار دادن : روی شمشیر خون ریختن تا محکم شود ( تیزی شمشیرش از خون ریختن زیاد است ) که انگشت از آن پس نباید گزید : پشیمان نمیشویم نخ کشیدن / رده کشیدن : صف کشیدن مانند چشم خروس : بسیار منظم با آرایش چین : ظریف و زیبا @shah_nameh1
مهم تا پایان جنگ : پذیره : پیش رفتن ، استقبال کردن حنظل : گیاه تلخ مزه لَختی : اندکی دیهیم : تاج پادشاهی سپنج : مدت اندک ( سه و پنج ) بگسلد : پاره شود نغنوی : آرام نگیری هژبر: شیر وحیک : نیکبخت بربط: نوعی ساز باژ و ساو : خراج و مالیات دژخیم: بدخو و بد سرشت رضوان: بهشت شکیفتن : شکیبایی سپوزنده: درج کننده چمیدن : خرامیدن مغفر : کلاه خود پالهنگ : مرکب غریو : فریاد تَف : حرارت نیو : پهلوان @shah_nameh1
شاهــنامهٔ فردوســی
دستور حمله از طرف #کیخسرو : شاه با شنیدن سخن کاراگهان پریشان شد و گفت « از موبدان شنیدم که اگر ماه
مهره بر جام زدن : زمان قدیم رسم بوده جام بزرگی از هفت جوش( آلیاژ هفت فلز ) به پهلوی فیل می‌بستند 🐘🛡 هنگام جنگ پادشاه مهره ای از هفت جوش به جام میزد و این صدای مهیب به سپاه اعلام حرکت می‌کرد👌😃 ‌
به پادشاهان ایران ، خسرو ( کسری) به پادشاهان بیزانس ( روم ) ، قیصر به پادشاهان روسیه، تزار به پادشاهان چین ، فَغفور به پادشاهان ترک ، خاقان به پادشاهان هند ، رآی به پادشاهان عرب/اسلامی ، خلیفه به پادشاهان مصر ، فرعون میگفتند @shah_nameh1