دیدار #منوچهر شاه با #زال :
هنگامی که شهریار از آمدن زال سام آگاه شد از او استقبال گرمی کرد و اجازه ورود داد زال نزدیک شاه آمد و بر زمین بوسه زد و بر شاه آفرین کرد... شاه ارجمند از او پرسید که برای چه به اینجا آمده و این راه دشوار را تحمل کرده زال هم بعد از تعریف و تمجیدهای فراوان نامه پدرش را به شاه داد ....شاه بعد از خواندن نامه خندید و گفت که « اگر چه از خواندن این نامه خوشحال نشدم اما گفتهٔ #سام پیر را قبول میکنم هر کاری که تو بخواهی انجام خواهم داد اکنون امشب را به شادی سر کنیم» ...آشپزها غذاهای لذیذ پختند و شب را زال و شاه و بزرگان در جشن و سرور بودند ...شب که به نیمه رسید زال سوار بر اسب شد و برای استراحت رفت.... وقتی زال رفت تا استراحت کند منوچهر شاه موبدان و ستاره شناسان را پیش خواند تا آینده ازدواج زال و #رودابه را پیش بینی کنند پیشگویان سه روز به ستاره شناسی مشغول شدند و بعد از سه روز پیش شهریار آمدند و چنین پاسخ دادند « از ستاره چنین آمده پدید که از دختر #مهراب و پسر سام کسی متولد خواهد شد که پر زور و با گرز و فر است وقتی بخواهد با کسی نبرد کند جگر همرزم او خشک خواهد شد عقاب بالای سر او نمیتواند پرواز کند و شیر جرئت جنگیدن با او را ندارد یک گور را بریان میکند و پشت و پناه ایران خواهد...» بود هنگامی که شاه این سخنان را شنید از آنها خواست تا این سخنان را مانند رازی نگه دارند و به زال چیزی نگویند....
@shah_nameh1
بچه ها این معما هارو قبل از اینکه زال جواب بده ببینید خودتون چند تا اش رو میتونید بگید 😉😁
معما های #زال :
پس از آن زال را فراخواند تا از او سوالاتی بپرسد هنگامی که زال و بزرگان و شاه نشستند یکی از موبدان گفت « که از راه خرد به گفتههای ما نگاه کن که دوازده سرو بلند و شاداب وجود دارد که هر سرو سی شاخه دارد... موبدی دیگر گفت دو اسب تیز پا هست یکی به سیاهی قیر و دیگری مانند بلور آب داده سفید هر دو میدوند و سرعت شان یکسان است اما هرگز به هم نمیرسند ...سومین مورد گفت سی سوار وجود دارند که اگر یکی از ایشان هم کم شود و باز هم بشماری سی تا خواهند بود... چهارم چنین گفت یک مرغزار که سرسبز و پر از جویبار است یک مرد با داسی تیز و بزرگ به مرغزار میآید و گیاهان خشک و تر را با هم درو میکنند و چیزی باقی نمیگذارد... دیگری گفت یک دریای خروشان هست که دو سرو از دریا بیرون زده است که یک مرغ روی آنها خانه دارد که صبح روی یک سرو مینشیند و شب هنگام روی سرو دیگر وقتی از یکی میپرد و بر روی دیگری مینشیند یکی از سرو ها خشک میشود و آن سرو که رویش نشسته سرسبز است و اون دو سرو همیشه یکی پژمرده و دیگری سرزنده است ...ششمین موبد گفت مردمی در یک شهر زندگی میکردند اما از شهر به یک دشت پر از خار کوچ کردند و هرگز از شهر سابق خود یاد نکردند که یک زلزلهای ناگهان زندگیشان را ناپدید کرد و آنها به شهر سابقشان برگشتند » ...اینها سخنان نهان هستند که تو باید آشکارا کنی...
زال زمانی اندیشه کرد و بعد برای پاسخ دادن زبان باز کرد و تمام پرسش موبدان را یک به یک شروع به پاسخ دادن کرد « نخست از دوازده درخت بلند که هر یک سی شاخه دارند که آنها دوازده ماه سال اند و ان دو اسب که یکی سیاه و دیگری سفید است شب و روز باشند ...سه دیگر که گفتی سی سوار که هرگاه بشمری یکی کم میشود سی روز هر ماه هستند و آن دو سرو و آن مرغ که بر آنها لانه دارد که اینان از برج بره تا ترازو و از برج گژدم ( عقرب) تا به برج ماهی هستند آن دو سرو، دو نیمه فصل هستند و آن مرغ خورشید که نیمی از سال شاداب و نیمی دیگر یخ زده است ... و دیگر از آن مرد که تر و خشک را درو میکند که آن مرد زمان است و ما گیاهان که اگر زمان مرگمان فرا رسد چه پیر چه جوان از دنیا خواهیم رفت و کفن سهم ما هست ...و آن شهرنشینان که به خارستان رفتند آن خارستان دنیای مادی ما است که پر از درد و رنج است که با یک زلزله همه ما از خارستان به سوی شهر خود باز خواهیم گشت از آغاز هستی رسم زمانه همین بوده و توشه ما از این دنیا فقط نیک نامی هست....»
@shah_nameh1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
علاقه مردم تاجیکستان به "فردوسی بزرگ "
@shah_nameh1
شاهــنامهٔ فردوســی
علاقه مردم تاجیکستان به "فردوسی بزرگ " @shah_nameh1
یه سر باید برم تاجیکستان
شاهــنامهٔ فردوســی
معما های #زال : پس از آن زال را فراخواند تا از او سوالاتی بپرسد هنگامی که زال و بزرگان و شاه نشست
بچه ها اینجا یا تو داستان های دیگه که برج گاو / سر گاو یا برج ماهی یا برج عقرب هست منظور همین برج های فلکی و ماه های سال هستند ...
فروردین که برج بره / برج حمل هست اون بز هست
و برج ماهی هم اسفند
شاهــنامهٔ فردوســی
۱ نه هنوز .... ممنون ۲ سلام نمیدونم من تاحالا نثر کامل شاهنامه رو نخوندم ولی اگه میخوای نثر بگیری ب
دوستانی که نثر خوندن معرفی کنن