شاهــنامهٔ فردوســی
اره... علاوه بر او تشابه جمشید به حضرت سلیمان و تشابه سیاوش به حضرت یوسف و حضرت ابراهیم هم هست ... د
مثلا خیلیییی جلوتر به داستان اسکندر که برسیم میبینیم کاملا فضا اسلامی شده 😐😂
اسکندر در شروع پادشاهی اش میگه به نام آنکه گیتی پدید آورد از کاف و نون ( کُن فَیَکون )
یا با خضر نبی دیدار میکنه
با اسرافیل درباره قیامت حرف میزنه و...
نام : #سرخه
ملیت : تورانی 🏴
جایگاه : شاهزاده (پسر #افراسیاب )🤴
چرخه : کیانی 🌞
#معرفی_شخصیت
@shah_nameh1
#لغات مهم تا پایان جنگ #مازندران :
پذیره : پیش رفتن ، استقبال کردن
حنظل : گیاه تلخ مزه
لَختی : اندکی
دیهیم : تاج پادشاهی
سپنج : مدت اندک ( سه و پنج )
بگسلد : پاره شود
نغنوی : آرام نگیری
هژبر: شیر
وحیک : نیکبخت
بربط: نوعی ساز
باژ و ساو : خراج و مالیات
دژخیم: بدخو و بد سرشت
رضوان: بهشت
شکیفتن : شکیبایی
سپوزنده: درج کننده
چمیدن : خرامیدن
مغفر : کلاه خود
پالهنگ : مرکب
غریو : فریاد
تَف : حرارت
نیو : پهلوان
@shah_nameh1
رسیدن #رستم و #گیو به درگاه #کیکاووس :
رستم و گیو به دربار کیکاووس شاه رسیدند و در مقابل شاه تعظیم کردند و شاه خشمگینانه بر گیو فریاد زد که « رستم که باشد که فرمان مرا کوچک بشمارد ؟؟ بگیر و او را به دار بیاویز »
از سخنان او گیو متعجب و ترسان شد که درباره رستم این سخنان را میگوید و کیکاووس که دید فرمانش اجرا نشد خشمگین تر شد و به #طوس گفت که هر دو را زنده به دار بیاویزد و خود هم خشمگین از جای بلند شد ...
طوس دست رستم را گرفت تا از درگاه شاه بیرون ببرد و رستم آن لحظه با خشم رو به کیکاووس گفت « پادشاهی در خور تو نیست که کار هایت یکی از دیگری بدتر است .. تو #سهراب را بر دار بیاویز تا جنگ را خاتمه دهی »
و دست طوس را با تندی پس زد و بیرون رفت سوار بر رخش شد و گفت « من شیر افکن و تاجبخش ام ... در مقابل من کاووس کیست ؟ طوس کیست ؟ زمین بنده و رخش تخت شاهی من است و نگین ام گرز ام و کلاه خود ام تاج من است ..
شب تیره با برق شمشیرم روشن میشود و من بنده شاه نیستم و تنها بنده خداوند ام ...
سهراب که به ایران برسد نه شاه میماند نه رعیت و آن گاه دیگر مرا نخواهید دید »
نامداران ایران از آنچه گذشت ناراحت بودند چراکه رستم مانند چوپانی بود و آنان مانند گله . پس به #گودرز گفتند « این کار توست و شکسته به دست تو درست میشود و شاه جز تو حرف هیچ کس را قبول نمیکند . نزد شاه دیوانه برو و با سخنان چرب این گره را باز کن »
@shah_nameh1
پادرمیانی#گودرز :
سپهدار گودرز نزد شاه رفت و به کاووس کی گفت « #رستم چه کرد که امروز اینگونه کردی؟ ماجرای #هاماوران و #مازندران را فراموش کردی که میگویی او را زنده بر دار کنند ؟
حالا که او رفت با سپاه بزرگ و پهلوان جدید تورانی چه خواهی کرد ؟؟
تمام مردان سپاه تو را #گژدهم دیده و در نامه گفته بود که جز رستم کسی نمیتواند با #سهراب بجنگد »
شاه که سخنان گودرز را شنید فهمید که سخنان او از روی خرد و دانش است و بسیار پشیمان شد و گفت « سخن تو درست و پند نیکو دادی و بهتر است شما نزد رستم بروید و رفتار مرا از دلش در بیاورید »
گودرز بعد از صحبت با شاه سریع با سپاه نزد رستم رفتند و او را ستایش کردند که « جاوید باشی و روشن روان و جهان زیر پای تو باد ...
تو میدانی که در سر کاووس مغز نیست و سخنانش از روی خرد نیست ... خشمگین میشود و همان لحظه پشیمان میشود ...
اگر تهمتن از شاه ناراحت است گناه ایرانیان چیست ؟ حالا که شاه پشیمان است »
رستم پاسخ داد « از #کیکاووس بی نیاز هستم ... تخت من زین و کلاه خود تاج من است و جز از پاک یزدان از کسی نمیترسم »
گودرز به پیلتن گفت « اما مردم سخن های دیگر خواهند گفت که پهلوان از این ترک ترسیده و همانطور که گژدهم گفت باید کشور را رها کنیم که اگر رستم هم از جنگ با او بترسد من و تو چگونه با او بجنگیم ...من بسیار با شاه سخن گفتم و حالا که سهراب آمده پشت ایران را خالی نکن »
@shah_nameh1
شاهــنامهٔ فردوســی
پادرمیانی#گودرز : سپهدار گودرز نزد شاه رفت و به کاووس کی گفت « #رستم چه کرد که امروز اینگونه کردی؟
ادامه :
رستم که سخنان او را شنید گفت « اگر من بترسم همان بهتر که بمیرم »
بخاطر این ننگ راهی دربار شاه شد و چو از در وارد شد کیکاووس به پای او بلند شد و پوزش خواست که « تندی من خصلت من است و هر بار پشیمان میشوم.. بخاطر چاره جنگ تو را خواستم و تو در آمدن دیر کردی و خشمگین شدم و تو که ناراحت شدی من هم پشیمان شدم »
رستم که سخنان شاه را شنید گفت « جهان برای توست و همه ما کوچک تو هستم ... اکنون امدم تا ببینم چه فرمان میدهی »
کاووس پاسخ داد « اکنون جشن میگیریم و فردا به جنگ میرویم »
پس مجلس آراستند و تا نیمه شب خوردند و نوشیدند و شادی کردند ...
@shah_nameh1
هدایت شده از شاهــنامهٔ فردوســی
به همون دلیل که روزی هم برای ما بقی افراد نداره ...
روز یا برنامه خاصی برای کسایی مثل امیرکبیر ، شاه عباس ، بو علی سینا ، نصیر الدین طوسی ، خوارزمی ، جابر بن حیان ، فارابی و... داریم ؟ نه
اما همون ترکیه که همه چی رو به تاراج نیبره روز و جشن مخصوص برای مولانا داره ، فیلم میسازه برای آلپ ارسلان و ابو علی سینا و...
به کی توجه شده که به کوروش توجه بشه ؟؟؟
اصلا خود ما
همه مارکوپولو رو میشناسید اما کی هست که ابن بطوطه رو بشناسه ؟
هدایت شده از شاهــنامهٔ فردوســی
نمونه کسایی که گوشت جلوی سگ میریزن و روز عید قربان میگن گوسفند نکشید ، درخت بکارید :
همینقدر منطقی