eitaa logo
منتـ💚ـظران،ظهورنزدیکه🚩
9.4هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
5هزار ویدیو
39 فایل
بسم رب المهدی💚 السلام علیک یااباصالح المهدی💞 درخدمتـ👇🏻ــم ازسومین حرم اهل بیت علیه السلام(شاهچراغ) eitaa.com/khadam_mahdi_karbalaye ✍️سهیم شدن درثواب جهاد باحمایت ازکانال 6037997315875865 تبلیغات👇🏼 http://eitaa.com/joinchat/476184766C9d92be78b3
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 🔸مردی ثروتمند که زن و فرزند نداشت تمام کارگرانی که پیش او کار می کردند برای صرف شام دعوت کرد. @shahcharagh ____🍃🌸🍃____ و جلوی آن ها یک نسخه قرآن مجید و مبلغی از پول گذاشت و هنگامی که از صرف شام فارغ شدند از آن‌ها پرسید قرآن را انتخاب می‌کنید یا آن مبلغ پولی که همراه آن گذاشته شده است. اول از *نگهبان* شروع کرد پس گفت: انتخاب کنید؟ نگهبان بدون اینکه خجالت بکشد جواب داد: آرزو دارم که قرآن را انتخاب کنم ولی تلاوت قرآن را بلد نیستم لذا مال را می‌گیرم چرا که فائده آن با توجه به وضعیت من بیشتر هست و مال را انتخاب کرد. @shahcharagh ____🍃🌸🍃____ بعداً از *کشاورزی* که پیش او کار می‌کرد، سوال کرد. گفت اختیار کن!؟ کشاورز گفت: زن من خیلی مریض است و نیاز به مال دارم تا او را معالجه کنم اگر مریضی او نبود قطعا قرآن را انتخاب می‌کردم ولی فعلا مال را انتخاب می‌کنم. بعد از آن سوال از *آشپز* بود که آیا قرآن یا مال را انتخاب می کنید. پس آشپز گفت: من تلاوت را خیلی دوست دارم ولی من پیوسته در کار هستم وقتی برای قرائت قرآن ندارم بنابر این پول را بر می گزینم. و در سری آخر از *پسری* که مسئول حیوانات بود پرسید این پسر خیلی فقیر بود پس گفت: من به طور قطعی می دانم که تو حتما مال را انتخاب می کنید تا این‌که غذا بخری یا اینکه به جای این کفش پاره پاره خود کفش جدیدی بخری. @shahcharagh ____🍃🌸🍃____ پس آن پسر جواب صحیح داد: درسته من نیاز شدیدی دارم که کفش نو خرید کنم یا این‌که مرغی بخرم تا همراه مادرم میل کنم ولی من قرآن را انتخاب می کنم چرا که مادرم گفته است: *یک کلمه از جانب الله سبحانه و تعالی ارزشمندتر از هر چیز است و مزه و طعم آن از عسل هم شیرین تر است* قرآن را گرفت و بعد از این‌که قرآن را گشود در آن دو کیسه دید در اولین کیسه مبلغی ده برابری آن مبلغی بود که بر میز غذا بود، وجود داشت و کیسه دوم یک وثیقه بود که در او نوشته بود: *به زودی این مرد غنی را وارث می‌شود* پس آن مرد ثروتمند گفت: *هر کسی گمانش نسبت به الله خوب باشد پس الله او را ناامید نمی کند.* ┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ | *ذکر ساعت آخر جمعه برای دفع بلایا* 🔴 به توصیه علمای ربـّانی، یک ساعت به *غروب جمعه*، *هفت مرتبه* این صلوات خاص را بگویید: 💫 *"اللهمَّ صلِّ علی محمّدٍ و آلِ محمّدٍ ، وَ أدْفَعْ عَنَّا البَلاءَ المُبْرَمَ مِن السَّماءِ ، إنَّكَ عَلى کُلِّ شَئٍ قَدِیر"* خدایا صلوات فرست بر محمد و آل محمد و دفع بنما از ما بلائی را که حتمی شده است از آسمان، همانا تو بر هر امری قادر و توانائی. 🔸 🌐 منبع: 🔻نقل آیت الله نصرالله شاه آبادی (ره) از پدرشان، استاد عرفان امام، آیت الله محمدعلی شاه آبادی (ره). (کتاب «حدیث نصر»، ص١٧٧) 🔻و نقل استاد عابدینی از آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی (ره) از حضرت امام خمینی (ره) جایت خالیست حاج قاسم ~💔~ 🍃🌸🍃____🦋🦋____🍃🌸🍃 ... 🌹اَللّٰهُــمَّ عَجِّــلْ لِّوَلِیِــکَ الْفَــرَجـــ بِحَــقِّ حَضرَتِ زِیْنَـبِ کُبْــریٰ سَــلٰامُ الله عَلَیْهٰـــا🤲🍃 🍁با ما همراه باشید در👇😇 ✨🌹محفل منتظران ظهور ✨🌹👇 @shahcharagh ____🍃🌸🍃____
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
enc_16413967819156913919382.mp3
3.61M
🏴قدم قدم تا فاطمیه ۱ سلام مادر... 🎙حاج مهدی رسولی جایت خالیست حاج قاسم ~💔~ 🍃🌸🍃____🦋🦋____🍃🌸🍃 ... 🌹اَللّٰهُــمَّ عَجِّــلْ لِّوَلِیِــکَ الْفَــرَجـــ بِحَــقِّ حَضرَتِ زِیْنَـبِ کُبْــریٰ سَــلٰامُ الله عَلَیْهٰـــا🤲🍃 🍁با ما همراه باشید در👇😇 ✨🌹محفل منتظران ظهور ✨🌹👇 @shahcharagh ____🍃🌸🍃____
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 بیا آفتاب پس ابر تا 🔺 تموم شه غروبای دلواپسی 🔺 یه حسی همش داره میگه بهم 🔺 یکی از همین جمعه ها میرسی 🔺 یعنی میشه آقا یه روز بشنوم 🔺 که از جمع یارات یکی شون منم 🍃🌸🍃____🦋🦋____🍃🌸🍃 ... 🌹اَللّٰهُــمَّ عَجِّــلْ لِّوَلِیِــکَ الْفَــرَجـــ بِحَــقِّ حَضرَتِ زِیْنَـبِ کُبْــریٰ سَــلٰامُ الله عَلَیْهٰـــا🤲🍃 🍁با ما همراه باشید در👇😇 ✨🌹محفل منتظران ظهور ✨🌹👇 @shahcharagh ____🍃🌸🍃____
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 دعا برای فرج در غروب روز جمعه در ساعت استجابت دعا 🔵 حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند: 🌕 من از پیغمبر شنیدم که فرمودند در روز جمعه ساعتی است که هر کس آن را مراقبت کند و در آن لحظه دعا کند دعایش مستجاب میشود و آن زمانی است که نیمی از خورشید غروب کرده باشد. 📚 معانی الاخبار ص ۳۹۹ جایت خالیست حاج قاسم ~💔~ 🍃🌸🍃____🦋🦋____🍃🌸🍃 ... 🌹اَللّٰهُــمَّ عَجِّــلْ لِّوَلِیِــکَ الْفَــرَجـــ بِحَــقِّ حَضرَتِ زِیْنَـبِ کُبْــریٰ سَــلٰامُ الله عَلَیْهٰـــا🤲🍃 🍁با ما همراه باشید در👇😇 ✨🌹محفل منتظران ظهور ✨🌹👇 @shahcharagh ____🍃🌸🍃____
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * فقط در آن اتوبوس🚌 ما سه نفر زن بودیم .میان آن همه سرباز و بسیجی. جلوی هر پلیس راه که توقف داشتیم🚓 ،تعجب راه بان ها باور نکردنی بود و فکر می کردند ما هم می خواهیم به جبهه برویم. کم کم هوا داشت دم می کرد .عرق کرده بودیم😓 .تقریبا تمام شب هیچ کداممان خواب نرفتیم.روی صندلی دست به دست می شدیم .شب بود و ما در تاریکی به کجا می رفتیم؟! پرده را کنار میزدم که پنجره را باز کنم ؟ آتش شب غلیظ بود و کپه کپه ، آتش بلند شده بود .🔥 _مرتضی! اینا چی ان؟! _آتش،می ترسی؟! _عراقی ها بمباران کردن ؟!!☄ _نه اجنه از ملکوت به ما خوش آمد میگن. _مرتضی باز شوخیت گرفته؟!!😒 با دستش به طرف تپه ای که از پشت آن نوری متصاعد میشد اشاره کرد . _اون نور رو می بینی؟! _خب،چطور مگه؟!🤔 _نورخورشیده که از پشت کوه بیرون میاد. پاک گیج شده بودم .خندیدم.خانم نورافشار هم خندید.😂 _پس دیگه تا اهواز راهی نمونده ... حاج خانم سه ساعت دیگه راهه... همگی زدند زیر خنده و ما ماندیم و دلهره اتوبوس که در شب می رفت.😥 کم کم به شعله ها نزدیک می شدیم و معلوم شد شوخی های مرتضی تمامی ندارد .رو به همه ما کرد و با جدیت گفت: این شعله های کوچیک رو می بینید این ها نانوایی های اهواز هستند .دارن نصف شبی نون میپزن...🥖 هرجور بود تا صبح نگذاشت بخوابیم و سر به سرمان می گذاشت .ما که تا آنروز این چیزها ندیده بودیم هرچه می گفت باورمان میشد. جلوی یک هتل پیاده شدیم .داشت نفسم می گرفت .😟 _چرا اینجا اینقدر مرطوبه؟! _اینارو‌که ملاحظه می کنیم ،بارونه!بارون جنوب اینجوریاس!🌧 نگاهی به آقای رفیعی و نورافشان کردم که زیرلب می خندیدند😂.فهمیدم باز هم سر به سرم می گذارد... •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * همگی وارد اتاق کوچک شدیم که مال آقای رفیعی بود. کمی استراحت کردیم بعدش هم با خانم رفیعی به اتاق دیگری رفتیم.🚶‍♂ _این اتاق مال یکی از پاسداران فسا به اسم آقای ستوده. در زدیم و خانمی در را باز کرد با تعارف گرمی ما را دعوت کرد چند سال دیگر هم بودند خانم آقای ستوده همه را معرفی کرد همسران آقایان مطهرنیا، رحمانیان، بهمن زادگان هر سه از جهرم می بخشد برام داشت کم کم دیدم همدل و همزبان هستیم از آن روز به بعد مرتبه همسرکشی می‌کردیم و مادر تا پیش هم از گذشته حرف میزدیم. آقا مرتضی هم که با دیگر بچه ها به ماموریت می‌رفت و هر چند روز یک سرکشی مختصری می‌کردند👀 ‌.هنوز ما در آن هتل اتاق مستقل نداشتیم و پیش هم در یک اتاق شب و روز می گذراندیم. این ماجرا حدود یک ماه طول کشید تا اینکه تیپ المهدی به ماموریت کردستان اعزام شد و به ما پیشنهاد شد به فسا برگردیم. با مخالفت جدی ما خانم‌ها این پیشنهاد را رد شد .اعلام کردیم که ما هم اینجا می مانیم .اما بعضی ها رفتند. یک اتاق هم گیر ما آمد .ولی خب یک روز بیشتر پیش ما نماند. تازه آن هم برای خداحافظی آمده بود. اتاق سه کنج آپارتمان بود که به در خروجی هتل 🏢مشرف بود. رفتم پشت پنجره تا رفتنش را ببینم .از هتل خارج شده به پارکینگ و ماشین و برداشت. در آن لحظات بغض گلویم را می خاراند😢 .خواستم گریه کنم .او دیگر جلوی من نبود و من نمیدانستم چرا زل زدم به نخلی که در بلوار خیابان سر برافراشته بود. دیگر خانه برایم جهنم میشد .هوا گرم بود.😓 چادرم را سر کردم و رفتم اتاق بچه ها. خبر دار شدیم که المهدی یک عملیات در غرب انجام داده به نام والفجر .خیلی دلم شور میزد😰. نمی توانستم از پای رادیو بلند شوم. یادم هست فقط دعا🤲 می خواندم .چادر نمازم را پوشیدم و با همان تسبیحی 📿که خودش داده بود برایش دعا کردم. یکی در زد بلند شدم در را باز کردم. چادر سیاه سرش بود مرا در آغوش گرفت و بلند بلند گریه کرد😭. _چی شده حاج خانوم توروخدا یه حرفی بزن..😰 _بهمن زادگان... _بهمن زادگان چی؟! مارش رادیو بلند بود‌.کتری داشت می جوشید. ♥️♥️♥️ بچه ها از منطقه برگشتند.چند روز بعد به اتفاق برای دید و بازدید به فسا برگشتیم .هنوز درست حسابی در فسا جاگیر نشده بودیم که متوجه شدم مسئولین و مردم شهر مرتب به دیدن او می آیند. یادم است آقا مرتضی را به فرمانداری بردند و از ایشان قدردانی کردند و حتی هدیه ای 🎁هم به او دادند. در مراسم نماز جمعه و سپاه شهرستان و اطراف ... متعجب😳 مانده بودم از این ماجرا هرچه سعی میکردم علت این کارها را بفهمم کمتر چیزی به من می گفتند. ‌اصلاً خیلی کم حرف شده بود و خیلی به فکر فرو می‌رفت. خلاصه برگشتیم اهواز .آنجا هم در مراسم نماز جمعه از او تجلیل شده بود و این چیزها حس کنجکاوی همراه برانگیخته بود. فهمیدم که گردان ایشان در یک عملیات حماسه تاریخی آفریدند که مورد توجه همه قرار گرفته است ،تا جایی که آقای رفسنجانی در همان سال در خطبه های نماز جمعه تهران از آن نام بردند. به هر حال آن روزها کارش رفتن و آمدن بود از این مراسم به آن مراسم.. •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * کنار پنجره ، ایستاده بودم که از ماشین پیاده شد .چند لحظه با یک نفر همان پایین مشغول حرف زدن شد .کنجکاو شدم .هنوز وارد اتاق نشده بود که گفتن: _آقا مرتضی یه سوالی میخواستم ازت بپرسم .نزن کوچه علی چپ. _والا کوچه علی چپ توی بمباران دیشب خراب شد.حالا فرمایش! _برای چی تو رو مرتب این ور و اونور میبرم ؟! _واضح تر حرف بزن ببینم چی میخوای بگی . _چرا همش دارن از تو حرف میزنم ..گل گردنت میندازن ..خب من همسر تو ام .خبرا رو باید از دیگران بشنوم؟! _مثل اینکه خودت شنیدی..دیگه چرا میخوای از من بشنوی... رفت لباس عوض کند _پس این آقا که پایین باهات حرف میزد کی بود ؟! _اشتباه گرفته بود .می گفت عکسم رو توی روزنامه دیده.منم گفتم اون عکس مال برادرانه. یکی دو روز گذشت .صبح یکی از ساکنین که اصلا بچه ی خرمشهر بود .به اتاق ما آمد و گفت: _خانم جاویدی .من عکس شوهرت رو توی روزنامه دیدم. خیلی خبر جدیدی نبود .ولی بدم هم نمی آمد ته توی قضیه را در بیاورم .ازش خواستم آن روزنامه را بیاورد . ♥️♥️♥️♥️♥️ _آقا مرتضی تو رو خدا بگو کجات ترکش خورده!! _چیزیم نیست زخم سطحیه _الان کجایی؟ _تبریز. _اگر زخمت سطحی هست پس چرا بیمارستانی _بخدا چیز مهمی نیست .فقط برای اطمینان اومدم .می‌خوام زود خوب بشم. این جمله آخری به دلم کفاف نشد و قبول نکردم .فکر کردم میخواهد دلداری ام بدهد .کار همیشگی اش بود . _تورو خدا آدرس بیمارستان رو بده بیام پیشت. _نه راه خیلی دوره...خودم دکترم رو راضی میکنم منو بفرسته شیراز.بعدش شما بیا اونجا...ولی خواهش می کنم نگذاری احدی باخبر بشه .علی الخصوص پدر و مادرم ... آن روزها من برای ازدواج خواهرم به فسا رفته بودم .او هم بلافاصله همراه یگان به کردستان رفته بود .اولین باری که خودش رک و پوست کنده گفته بود که مجروح است . ..‌ •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * هرروز چهره ای از او پیش چشمم می کشیدم و وضعیت مجروحیتش را برای خودم ترسیم میکردم .دیگر توان آن را نداشتم که حتی به خانه دوستان و آشنایان بروم .تنها چیزی که دلم را گرم می کرد تلفنهای هرروز امید یک روز سریع گوشی را برداشتم. _من حالم بهتر شده از تبریز منو انتقال دادن به تهران .تورو خدا چند روز دیگه تحمل کن. مدام روز شماری میکردم چند روزی بود که میان بچه های هتل زمزمه های شد. خانم ستوده پیشنهاد کرده بود برای تفریح و بازدید برویم خرمشهر.من قبول نکردم گفتم بدون اجازه آقامرتضی جای نمیروم باید او تماس بگیرد. _اونوقت روز عاشورا بچه ها میخوان جایی بروند یا نه؟! _بله خرمشهر! _خودت چرا نمیری؟! _منتظر تلفن شما بودم. _از نظر من شما آزادی هرکاری مصلحت است انجام بدی .چرا خودت را اینقدر اذیت می کنی؟ _آخه جای نمیخوام برم من سلامتی شما رو می خوام همین برام بسه همین که تلفن می کنی. بعد با یک حالت متین و آرام از پشت تلفن خطابم کرد. _به جان امام اگه توی خونه بمونی تلفن نمیزنم. الکی خودتو عذاب بدی که چی بشه ؟!برو بلکه روحی ات تازه بشه. بعد از آن قسم راضی شدم چون می دانستم که امام برای مرتضی خیلی عزیز است و حاضر است جانش را برایش بدهد.. وسایل را جمع کردم و به مسجد جامع خرمشهر رفتیم گروه رزمنده و مردم از عزاداری می کردند. به اتفاق همه بچه ها رفتیم بالای پشت بام مسجد و نگاه کردیم سرتاسر بلوار خیابان چهار ردیف طبیعی سیاه پشت دو به دو رو به روی هم صف بسته بودند هزارتا زنجیر بالا می‌آمد و پایین می رفت روی شانه عزاداران. دمام می‌نواختند. سنج هم بود و قدم به قدم صف ها جلو می رفتند. تا چشمم به بسیجی ها می افتاد مرتضی بودم .تمام طول شب این مراسم ادامه داشت . مداحان با صدای خوش می خواندند.«ممد نبودی ببینی ، شهر آزاد گشته ..خون یارانت...» بغض گلویم را جویده بود .یک دل سیر گریه کردم .شهر از آتش دشمن در امان نبود.مرتب صدای انفجار به گوش می رسید و صدای زنجیر و نوحه .. صبح ..چند ساعتی استراحت کردیم و بعد رفتیم گشت و گذار در خرمشهر که ناگهان هواپیماها آمدن بمباران. سمیه دختر حاج محمود خیلی ترسیده بود و گریه می کرد .برگشتیم آبادان .آنجا هم ریختند آسمان را پر خوف آهن کردند .بمباران و موشک .برگشتیم اهواز و نشد شهر را خوب تماشا کنیم . تازه به هتل رسیده بودیم که تلفن زنگ زد _من با اصرار زیاد دکتر را راضی کردم منو بفرسته شیراز .با حاج محمود و علی هماهنگ کردم تو رو بیارن شیراز. اشک شوق می ریختم و تند تند ساکم را می بستم.یک لحظهارام نداشتم و هی در اتاق را باز میکردم و سرک می کشیدم که حاج محمود کی می آید. •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
این‌تصویر‌ را قاب‌کنیم‌...! بالای‌سرمان‌،در محل کار بگذاریم تا فراموش نکنیم،میزی‌را که بر آن تکیه‌کرده‌ایم‌به‌برکت جانفشانی‌مردانِ‌میدان‌است. مردانی‌که‌رفتند‌تا‌راه‌گم نشود،مردانی‌که‌رفتند تا‌ معنی‌دیگری‌را از خدمت‌ارائه‌دهند...! جایت خالیست حاج قاسم ~💔~ 🍃🌸🍃____🦋🦋____🍃🌸🍃 ... 🌹اَللّٰهُــمَّ عَجِّــلْ لِّوَلِیِــکَ الْفَــرَجـــ بِحَــقِّ حَضرَتِ زِیْنَـبِ کُبْــریٰ سَــلٰامُ الله عَلَیْهٰـــا🤲🍃 🍁با ما همراه باشید در👇😇 ✨🌹محفل منتظران ظهور ✨🌹👇 @shahcharagh ____🍃🌸🍃____
دعای قنوت نمازشب.mp3
6.79M
📌در قنوت نماز وتر با چه لفظی برای ۴۰ نفر دعا کنیم ؟؟؟ 🔰اول بگم که مستحبه دعا کردن برای این ۴۰ نفر و اگه هم نتونستی دعا کنی نمازت خراب نمیشه حالا ویس رو گوش کن 🔶 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ جایت خالیست حاج قاسم ~💔~ 🍃🌸🍃____🦋🦋____🍃🌸🍃 ... 🌹اَللّٰهُــمَّ عَجِّــلْ لِّوَلِیِــکَ الْفَــرَجـــ بِحَــقِّ حَضرَتِ زِیْنَـبِ کُبْــریٰ سَــلٰامُ الله عَلَیْهٰـــا🤲🍃 🍁با ما همراه باشید در👇😇 ✨🌹محفل منتظران ظهور ✨🌹👇 @shahcharagh ____🍃🌸🍃____
⭕️ چرا اهمیت زیادی دارد و باید درباره زیاد صحبت کنیم؟ ⚠️با اشاره به یک روایت، می‌توان پاسخ این دو سوال را دریافت کرد! 👈🏻و آن روایت از امام حسن عسکری علیه السلام به این صورت نقل شده است: 🍃وصول به خداوند عز و جل سفری است که جز با مَرکَب شب به دست نمی‌آید. 📚بحار الأنوار، ج‏75، ص380 ✍️🏻یعنی اگر ما بخواهیم به قرب الهی که هدف خلقت انسان است، برسیم؛ باید از شب زنده داری و نمازشب کمک بگیریم. لذا اینجاست که باید زیاد از نمازشب و شب زنده داری سخن بگوییم؛ چون طبق گفته امام حسن عسکری علیه السلام، وصول خداوند، جز با مرکب شب، بدست نمی آید. جایت خالیست حاج قاسم ~💔~ 🍃🌸🍃____🦋🦋____🍃🌸🍃 ... 🌹اَللّٰهُــمَّ عَجِّــلْ لِّوَلِیِــکَ الْفَــرَجـــ بِحَــقِّ حَضرَتِ زِیْنَـبِ کُبْــریٰ سَــلٰامُ الله عَلَیْهٰـــا🤲🍃 🍁با ما همراه باشید در👇😇 ✨🌹محفل منتظران ظهور ✨🌹👇 @shahcharagh ____🍃🌸🍃____
•|ســــجاده نمــــازشب|• 📌اگر بخواهید به جایی برسید با کار حوزه و دانشگاه مشکلتان حل نمی شود، این فقط به شما علم می دهد؛ آن که مشکل شما را حل می کند، شب است. 🌺آیت الله جوادی آملی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ جایت خالیست حاج قاسم ~💔~ 🍃🌸🍃____🦋🦋____🍃🌸🍃 ... 🌹اَللّٰهُــمَّ عَجِّــلْ لِّوَلِیِــکَ الْفَــرَجـــ بِحَــقِّ حَضرَتِ زِیْنَـبِ کُبْــریٰ سَــلٰامُ الله عَلَیْهٰـــا🤲🍃 🍁با ما همراه باشید در👇😇 ✨🌹محفل منتظران ظهور ✨🌹👇 @shahcharagh ____🍃🌸🍃____
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الْحَيَاةِ به امید صبحی روشن با آرامشی از جنس شمیم انتظار؛ گویی که در آدینه‌ها دیوار قفس‌های دل بی‌تاب‌تر است و فقط در آسمان یاد دوست میل پرواز دارد. صاحب عالم اللّٰهُمَّـ ؏َجِّل‌ْ لِوَلیِّڪَ‌ الْفَرَج 🤲 جایت خالیست حاج قاسم ~💔~ 🍃🌸🍃____🦋🦋____🍃🌸🍃 ... 🌹اَللّٰهُــمَّ عَجِّــلْ لِّوَلِیِــکَ الْفَــرَجـــ بِحَــقِّ حَضرَتِ زِیْنَـبِ کُبْــریٰ سَــلٰامُ الله عَلَیْهٰـــا🤲🍃 🍁با ما همراه باشید در👇😇 ✨🌹محفل منتظران ظهور ✨🌹👇 @shahcharagh ____🍃🌸🍃____
4_5785094379597205209.mp3
1.63M
جاده طلبکاری 🎧دکتر علیرضا هزار  جایت خالیست حاج قاسم ~💔~ 🍃🌸🍃____🦋🦋____🍃🌸🍃 ... 🌹اَللّٰهُــمَّ عَجِّــلْ لِّوَلِیِــکَ الْفَــرَجـــ بِحَــقِّ حَضرَتِ زِیْنَـبِ کُبْــریٰ سَــلٰامُ الله عَلَیْهٰـــا🤲🍃 🍁با ما همراه باشید در👇😇 ✨🌹محفل منتظران ظهور ✨🌹👇 @shahcharagh ____🍃🌸🍃____
🔴 🌸 🔴 در 👤 دانشمند یهودی «جولیوس کرینستون» می‌گوید: 🔹سپس که از گناه و تیره‌روزی رنجور است، حقیقتا به خدا روی خواهد آورد و صدای شیپور میکائیل، رئیس فرشتگان را خواهند شنید که آمدن مسیحا را اعلام می‌کند. 👤 کرینستون درباره مِلاکی [ پیامبری که به عقیده برخی یهودیان در جهانی سازی تفکر موعودخواهی بسیار تاثیرگذار بود] می‌گوید: 🔸«ملاکی» الیاس نبی را «فرشته عهد» می‌شناسد که او خواهد آمد و فرا رسیدن روز بزرگِ خداوند را اعلام خواهد کرد و میان پدران و فرزندان آشتی خواهد داد. 📄 در جایی دیگر نوشته‌اند: 🔹میکائیلِ فرشته، بزودی از ستیغ کوه، آمدن منجی را صدا خواهد داد... 📙 انتظار مسیحا در آئین یهود، ص۶۵،۳۷و۱۸۳ 📘 ندای آسمانی، زمانی، ص۷۵ ... 🌹اَللّٰهُــمَّ عَجِّــلْ لِّوَلِیِــکَ الْفَــرَجـــ بِحَــقِّ حَضرَتِ زِیْنَـبِ کُبْــریٰ سَــلٰامُ الله عَلَیْهٰـــا🤲🍃 🍁با ما همراه باشید در👇😇 ✨🌹محفل منتظران ظهور درایتا✨🌹 👇👇 @shahcharagh
enc_165097507074803592437.mp3
3.73M
🚩ارشدنا الی الطریق 🚩ای بهترین رفیق محمد حسین پویانفر🎤 جایت خالیست حاج قاسم ~💔~ 🍃🌸🍃____🦋🦋____🍃🌸🍃 ... 🌹اَللّٰهُــمَّ عَجِّــلْ لِّوَلِیِــکَ الْفَــرَجـــ بِحَــقِّ حَضرَتِ زِیْنَـبِ کُبْــریٰ سَــلٰامُ الله عَلَیْهٰـــا🤲🍃 🍁با ما همراه باشید در👇😇 ✨🌹محفل منتظران ظهور ✨🌹👇 @shahcharagh ____🍃🌸🍃____
🔥سیاستهای زیرکانه شیطان! 🔴 شیطان هیچ وقت نمی آید انسان مومن را با بدی به سمت خود جذب کند! 💥یعنی هیچ وقت به یک مؤمن نمی گوید بیا شراب بخور! ✳️بلکه در روایات داریم ممکن است به یک فرد اهل عبادت این طور تلقین کند که : 💠بیشتر عبادت کن یا وقتی تصمیم به استمرار در انجام عمل صحیحی را داشته باشید شیطان یک عمل بزرگتر و بهتر را پیش روی شما قرار می دهد تا از این عمل کوچک و دائمی دست بردارید... 🔥چون شیطان خوب می داند که عمل بزرگ ، دوامش برای انجام دادن کم است. ☀️ اما انجام یک عمل مداوم اما کوچک خیلی برای شیطان سنگین است. شیطان نگران استمرار کارها و اعمال نیک است. 📗فرازی از فرمایشات آیت الله بهجت (ره) جایت خالیست حاج قاسم ~💔~ 🍃🌸🍃____🦋🦋____🍃🌸🍃 ... 🌹اَللّٰهُــمَّ عَجِّــلْ لِّوَلِیِــکَ الْفَــرَجـــ بِحَــقِّ حَضرَتِ زِیْنَـبِ کُبْــریٰ سَــلٰامُ الله عَلَیْهٰـــا🤲🍃 🍁با ما همراه باشید در👇😇 ✨🌹محفل منتظران ظهور ✨🌹👇 @shahcharagh ____🍃🌸🍃____
🦋 🦋 🌹برنامه روزانه با قرآن🌹 ✨به از چهارده معصوم، پیامبران،شهدا، اموات بالاخص پدرومادر، مومنین ومومنات ... بدوارثان و بی وارثان 🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸 شروع ختم 14 آذر ۱۴۰۱🌹 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/652017923C84e6e8a78b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
࿐᪥•❣﷽❣•᪥࿐ ✨ ✍پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله): ↫✙ آگاه باشيد که مهدي (عج) آنچه بگويد از پروردگارش ميگويد و به امر ايمان هشدار ميدهد👌💯 📗[بحارالانوار/ ج37/ ص213] 🌹 ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🎀჻ᭂ࿐✦ جایت خالیست حاج قاسم ~💔~ 🍃🌸🍃____🦋🦋____🍃🌸🍃 ... 🌹اَللّٰهُــمَّ عَجِّــلْ لِّوَلِیِــکَ الْفَــرَجـــ بِحَــقِّ حَضرَتِ زِیْنَـبِ کُبْــریٰ سَــلٰامُ الله عَلَیْهٰـــا🤲🍃 🍁با ما همراه باشید در👇😇 ✨🌹محفل منتظران ظهور ✨🌹👇 @shahcharagh ____🍃🌸🍃____
🌸🕋 صدای اذان مرابه آستان نیاز می برد تن به باران رحمت می دهم باوضوی عشق برسجاده ی وصل سجده خواهم کرد برمداررحمت حق وه که این لحظه چقدرزیباست... 📿 🤲🏻 ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🎀჻ᭂ࿐✦ @shahcharagh ____🍃🌸🍃____