eitaa logo
💚کـوچـه شــهـدا💚
2.5هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
61 فایل
°• ❀﷽ #به‌امیدِ‌روزی‌که‌بگویند‌خـادِمٌ‌الشٌـهدا‌به‌شــهدا‌پیوست شروع‌نوکری💚۱۴٠۲/۶/۲٠ پایان‌‌شهادت🌹 #هر‌ماه‌مصاحبه‌باخانواده‌های‌شهداانجام‌میشود کمیته‌خادمین‌الشهدای‌شهریار کپی‌ازمصاحبه‌ها‌با‌ لینک‌کانالمون‌مجازهست. ارتباط با ما👇 @rogaye_khaton315
مشاهده در ایتا
دانلود
8.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی رهبر انقلاب اسم شهید حاجی زاده عوض کردند و امیر علی گذاشتند شب شهادت امام علی علیه السلام به دنیا آمده بودند و در شب عید غدیر به شهادت رسیدند محافظش که بالای سرش بود میگفت ۲ دو بار اسم امیرالمومنین را آورد و شهید شد ╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮ @shahada_ir ╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
4.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥صحبت های شنیدنی دختر شهید بزرگی ╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮ @shahada_ir ╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
🌸دعای سلامتی امام زمان(عج) بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم ۞اَللّهُمَّ۞ ۞کُنْ لِوَلِیِّکَ۞ ۞الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ۞ ۞صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلی آبائِهِ۞ ۞فی هذِهِ السّاعَه وَفی کُلِّ ساعة۞ ۞وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً۞ ۞وَعَیْناً حَتّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ۞ ۞طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها۞ ۞طَویلا۞
منم من، شهید سوز و اشک و ناله، به دل دارم داغ سه ساله عزیزان من، شدند از غربت، تمامی پرپر همچو لاله امامُ العارفینم، سید الساجدینم، من زین العابدینم (ع)🥀 🏴🥀 ╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮ @shahada_ir ╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
3.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 الگو گرفتن کودک ایرانی از خانم سحر امامی فقط انفجار آخرش 😂 ╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮ @shahada_ir ╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
مصطفی صدر زاده ( سید ابراهیم )در تاریخ ۱۹ شهریور سال ۱۳۶۵ در شوشتر استان خوزستان به دنیا آمد. پدرشان پاسدار و جانباز جنگ تحمیلی بود و مادرشان سیده هستند. بعد از چند سال بخاطر حساسیت مادر شهید به آب و هوای اهواز راهی شمال کشور میشوند. بعد از دوسال سکونت در مازنداران ، راهی کهنز‌ شهریار میشوند. شهید در محله خود با بسیج آشنا می‌شود و در ساخت مسجد هم بسیار کمک رسان‌ است و چهارشنبه هر هفته را وقف حضور در مسجد میکند. شهید مصطفی صدر زاده قبل از اتمام درس و گرفتن دیپلم طلبه می‌شود. مصطفی صدر زاده از تابستان سال ۱۳۹۲ و تا زمان شهادت چندین بار اول به عنوان آشپز یک گروه و تا زمانی که به عنوان یک رزمنده افغانی وارد تیم فاطمیون می شوند و فرمانده گردان عمار این تیپ می شوند. شهید مصطفی صدر زاده در تاریخ ۱ آبان ۱۳۹۴ مصادف با ظهر عاشورا در عملیات محرم در حومه حلب در درگیری با داعش‌ به شهادت می‌رسند. ╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮ @shahada_ir ╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
نوشته نعیمه منتظری ، داستان زندگی شهید مصطفی صدر زاده را روایت میکند‌. کتاب پیش رو حاصل مجاهدت و خستگی ناپذیر شخصی است که می‌تواند در دوره حاضر ، بی شک الگویی دست یافتنی باشد . او که از سال ۱۳۹۲ با ده ترفند پایش را به سوریه باز می کند، ظرف دو سال از چهره های موثر مدافع حرم می‌شود. تا جایی که سردار سلیمانی را به تمجید وا می‌دارد. ╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮ @shahada_ir ╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
💚کـوچـه شــهـدا💚
#کتاب‌سرباز‌روزنهم نوشته نعیمه منتظری ، داستان زندگی شهید مصطفی صدر زاده را روایت میکند‌. کتاب پیش
برشی‌از‌متن‌کتاب: بعد از بازگشت به ایران مصطفی صدرزاده و یکی دیگر از دوستانش با راهنمایی پدرم، مدارکشان را آماده کردند و در مشهد برای عضویت در فاطمیون ثبت نام کردند. آقای صدرزاده به خانه ما آمد و به پدرم گفت: «ابوسجاد، تو پادگان لو نمیریم که ایرانی هستیم!» پدرم هم اطلاعاتی به او داد که در پادگان باور کنند، افغانستانی است. مثلاً گفت: «اگر از تو سوال کردند؛ اهل کدام منطقه‌ای؟ بگو من از فلان شهر افغانستانم.» پدرم برایش دو سه صفحه کلمات افغانستانی نوشت و به او داد تا تمرین کند. یادم هست طفلک از در خانه‌مان که رفت، همینطور که راه می‌رفت، کاغذ را نگاه می‌کرد و زمزمه می‌کرد دورت بگردم مادر وقتی با او صحبت می‌کردم امکان نداشت در حرف‌هایم بهش نگویم: «فدایت بشوم». مصطفی هم حتی اگر ۱۰ بار در طول روز مرا می‌دید، امکان نداشت دستم را نبوسد. ╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮ @shahada_ir ╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
این مجموعه کتاب مصوری مشتمل بر داستان های کوتاهی است که درباره زندگی و خاطرات شهید مدافع حرم 《مصطفی صدر زاده 》نگاشته شده اند. 《نذر حضرت ابوالفضل 》، 《غیرت و تعصب دینی》، 《افشای راز》، 《جهاد فرهنگی》، 《سبک زندگی》عناوین برخی از داستان های این کتاب هستند. این داستان ها از زبان نزدیکان و آشنایان شهید روایت شده اند و درآنها سعی شده سیمای واقعی شهید 《مصطفی صدر زاده 》به خوبی برای مخاطبان به خصوص جوان روشن گردد. ╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮ @shahada_ir ╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
💚کـوچـه شــهـدا💚
#کتاب‌سید‌ابراهیم این مجموعه کتاب مصوری مشتمل بر داستان های کوتاهی است که درباره زندگی و خاطرات شهید
بخشی از متن کتاب: عمده افرادی که در رأس پایگاه بودند دارای سن و سال بالایی بوده و تحمل شیطنت های نوجوانان را نداشتند و گاهی پیش می آمد که آن ها را به خاطر بازیگوشی هایشان دعوا می کردند. مصطفی از فرمانده پایگاه خواست تا اجازه تأسیس یک پایگاه برای نوجوانان را بدهند. با این راه حل، نوجوانان، هم در برنامه ها حضور داشتند و هم باعث آزار و اذیت بزرگان پایگاه نمی شدند. خودش می گفت: «من زیاد فکر کردم و می دانستم که این بازیگوشی اقتضای سن آنهاست و آن ها گناهی نکرده اند و از طرفی بزرگترها هم با توجه به وضعیت و سن و سالشان گناهی ندارند که این رفتار بچه ها را تحمل کنند. بعد شخصی را مثال زد که در محل به بچه گربه ها غذا می داد و هر زمان که غذا را به سمت آن ها می برد همه دورش جمع می شدند. چطور برای گربه ها می شود دلسوزی کرد اما برای انسان ها نمی شود! اگر کاری نکنم بچه ها با این تشرهای بزرگترها می روند و دیگر پشت سر خود را نگاه نمی کنند. »" ╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮ @shahada_ir ╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯