منم من، شهید سوز و اشک و ناله، به دل دارم داغ سه ساله
عزیزان من، شدند از غربت، تمامی پرپر همچو لاله
امامُ العارفینم، سید الساجدینم، من زین العابدینم
#شهادت_امام_سجاد(ع)🥀
#تسلیٺ_باد🏴🥀
#مرگبرآمریکا
#امامحسین
#وعده_صادق
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@shahada_ir
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
3.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 الگو گرفتن کودک ایرانی از خانم سحر امامی
فقط انفجار آخرش 😂
#مرگبرآمریکا
#امامحسین
#وعده_صادق
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@shahada_ir
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
#معرفیشهید
مصطفی صدر زاده ( سید ابراهیم )در تاریخ ۱۹ شهریور سال ۱۳۶۵ در شوشتر استان خوزستان به دنیا آمد.
پدرشان پاسدار و جانباز جنگ تحمیلی بود و مادرشان سیده هستند.
بعد از چند سال بخاطر حساسیت مادر شهید به آب و هوای اهواز راهی شمال کشور میشوند.
بعد از دوسال سکونت در مازنداران ، راهی کهنز شهریار میشوند.
شهید در محله خود با بسیج آشنا میشود و در ساخت مسجد هم بسیار کمک رسان است و چهارشنبه هر هفته را وقف حضور در مسجد میکند.
شهید مصطفی صدر زاده قبل از اتمام درس و گرفتن دیپلم طلبه میشود.
مصطفی صدر زاده از تابستان سال ۱۳۹۲ و تا زمان شهادت چندین بار اول به عنوان آشپز یک گروه و تا زمانی که به عنوان یک رزمنده افغانی وارد تیم فاطمیون می شوند و فرمانده گردان عمار این تیپ می شوند.
شهید مصطفی صدر زاده در تاریخ ۱ آبان ۱۳۹۴ مصادف با ظهر عاشورا در عملیات محرم در حومه حلب در درگیری با داعش به شهادت میرسند.
#مرگبرآمریکا
#امامحسین
#وعده_صادق
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@shahada_ir
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
#کتابسربازروزنهم
نوشته نعیمه منتظری ، داستان زندگی شهید مصطفی صدر زاده را روایت میکند.
کتاب پیش رو حاصل مجاهدت و خستگی ناپذیر شخصی است که میتواند در دوره حاضر ، بی شک الگویی دست یافتنی باشد . او که از سال ۱۳۹۲ با ده ترفند پایش را به سوریه باز می کند، ظرف دو سال از چهره های موثر مدافع حرم میشود. تا جایی که سردار سلیمانی را به تمجید وا میدارد.
#مرگبرآمریکا
#امامحسین
#وعده_صادق
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@shahada_ir
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
💚کـوچـه شــهـدا💚
#کتابسربازروزنهم نوشته نعیمه منتظری ، داستان زندگی شهید مصطفی صدر زاده را روایت میکند. کتاب پیش
برشیازمتنکتاب:
بعد از بازگشت به ایران مصطفی صدرزاده و یکی دیگر از دوستانش با راهنمایی پدرم، مدارکشان را آماده کردند و در مشهد برای عضویت در فاطمیون ثبت نام کردند. آقای صدرزاده به خانه ما آمد و به پدرم گفت: «ابوسجاد، تو پادگان لو نمیریم که ایرانی هستیم!» پدرم هم اطلاعاتی به او داد که در پادگان باور کنند، افغانستانی است. مثلاً گفت: «اگر از تو سوال کردند؛ اهل کدام منطقهای؟ بگو من از فلان شهر افغانستانم.» پدرم برایش دو سه صفحه کلمات افغانستانی نوشت و به او داد تا تمرین کند. یادم هست طفلک از در خانهمان که رفت، همینطور که راه میرفت، کاغذ را نگاه میکرد و زمزمه میکرد دورت بگردم مادر
وقتی با او صحبت میکردم امکان نداشت در حرفهایم بهش نگویم: «فدایت بشوم». مصطفی هم حتی اگر ۱۰ بار در طول روز مرا میدید، امکان نداشت دستم را نبوسد.
#معرفیکتاب
#شهیدمصطفیصدرزاده
#مرگبرآمریکا
#امامحسین
#وعده_صادق
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@shahada_ir
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
#کتابسیدابراهیم
این مجموعه کتاب مصوری مشتمل بر داستان های کوتاهی است که درباره زندگی و خاطرات شهید مدافع حرم 《مصطفی صدر زاده 》نگاشته شده اند.
《نذر حضرت ابوالفضل 》، 《غیرت و تعصب دینی》، 《افشای راز》، 《جهاد فرهنگی》، 《سبک زندگی》عناوین برخی از داستان های این کتاب هستند.
این داستان ها از زبان نزدیکان و آشنایان شهید روایت شده اند و درآنها سعی شده سیمای واقعی شهید 《مصطفی صدر زاده 》به خوبی برای مخاطبان به خصوص جوان روشن گردد.
#معرفیکتاب
#شهیدمصطفیصدرزاده
#مرگبرآمریکا
#امامحسین
#وعده_صادق
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@shahada_ir
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
💚کـوچـه شــهـدا💚
#کتابسیدابراهیم این مجموعه کتاب مصوری مشتمل بر داستان های کوتاهی است که درباره زندگی و خاطرات شهید
بخشی از متن کتاب:
عمده افرادی که در رأس پایگاه بودند دارای سن و سال بالایی بوده و تحمل شیطنت های نوجوانان را نداشتند و گاهی پیش می آمد که آن ها را به خاطر بازیگوشی هایشان دعوا می کردند. مصطفی از فرمانده پایگاه خواست تا اجازه تأسیس یک پایگاه برای نوجوانان را بدهند. با این راه حل، نوجوانان، هم در برنامه ها حضور داشتند و هم باعث آزار و اذیت بزرگان پایگاه نمی شدند. خودش می گفت: «من زیاد فکر کردم و می دانستم که این بازیگوشی اقتضای سن آنهاست و آن ها گناهی نکرده اند و از طرفی بزرگترها هم با توجه به وضعیت و سن و سالشان گناهی ندارند که این رفتار بچه ها را تحمل کنند. بعد شخصی را مثال زد که در محل به بچه گربه ها غذا می داد و هر زمان که غذا را به سمت آن ها می برد همه دورش جمع می شدند. چطور برای گربه ها می شود دلسوزی کرد اما برای انسان ها نمی شود! اگر کاری نکنم بچه ها با این تشرهای بزرگترها می روند و دیگر پشت سر خود را نگاه نمی کنند. »"
#مرگبرآمریکا
#امامحسین
#وعده_صادق
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@shahada_ir
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
#کتاباسمتومصطفاست
کتاب اسم تو مصطفاست نوشته راضیه تجار زندگی نامه داستانی شهید مصطفی صدر زاده که از زبان همسر ایشان خانم ابراهیم پور در انتشارات فتح به نگارش درآمده است. این کتاب نسخه الکترونیک دارد و امکان دانلود آن در فرا کتاب وجود دارد. همچنین نسخه چاپی کتاب با تخفیف ویژه در اختیار شماست.
#برشیازمتنکتاب:
بار اول که رفتی سوریه، ۴۵ روز ماندی، اما همان یک دفعه که نبود. بار دوم از عراق با جمعی همراه شدی و رفتی. دلواپسیها و دلشورهها و دلتنگیهای خودم یک طرف، حال بد فاطمه یک طرف. خیلی بیقراری میکرد و این بیشتر نگرانم میکرد. سعی میکردم خودم را با پختن آش پشت پا و دعوت از در و همسایه و انداختن سفره حضرت رقیه (سلام الله علیه) و دعای توسل مشغول کنم. هر وقت هم که تنهایی زیاد فشار میآورد، فاطمه را بر میداشتم و میرفتم منزل پدرم، چند روز آنجا میماندم و برمیگشتم و فاطمه را میبردم کلاس قرآن. معلمش میگفت: «خیلی بیقراره».
-چون پدرش ماموریته.
-پس هم باید براش پدر باشین و هم مادر.
یکی باید به خودم میرسید. من که آنطور بیقرار بودم چطور میتوانستم به او قرار بدهم.
-مامان، بابا کجاست؟
-رفته با آدم بدا بجنگه.
-من بابام رو میخوام، نمیخوام بجنگه!
-بابات قهرمانه و قهرمانا تو خونه نمیمونن.
-نمیخوام قهرمان باشه، میخوام مثل باباهای دیگه، مثل بابای سارا پیشم باشه!
گوله گوله اشکهایش میآمد و مثل موج مرا به ساحل ناامیدی میکوباند. یک بار زنگ زدی، روز تولد دختر عمه اش بود. «بابا خوش به حال سارا که باباش براش تولد گرفته»
-مگه مامان برات تولد نگرفته؟
-اینکه بابای آدم بگیره خوبه!
#کتابدرمکتبمصطفی
کتاب در مکتب مصطفی جستاری علمی درباره سیره تربیتی مصطفی صدر زاده(شهید مدافع حرم.)به عنوان الگوی تربیت نیروی انسانی در تشکل های مردمی است. این کتاب را جمال یزدانی بر اساس تحقیقات محمد مهدی رحیمی نوشته است.
برشی از متن کتاب:
یکی از شب ها مصطفی از شب تا صبح از خاطرات ابراهیم هادی برای من گفت.هر وقت با مصطفی زیارت عاشورا می خواندم ثوابش را به ابراهیم هادی هدیه می کرد اما تا آن موقع زیاد درباره این شهید صحبت نکرده بودیم.مصطفی گفت:«ابراهیم هادی رو توی خواب دیدم.گفت شماهم می آیید پیش ما.تو و یک نفر دیگه که من نفهمیدم کی بود.»من هم به او گفتم:«خب این همون خواب منه دیگه.اون یک نفر من بودم لابد!»
#مرگبرآمریکا
#امامحسین
#وعده_صادق
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@shahada_ir
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
4.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لاله خیز
خانواده شهید سیدحمیدرضا موسوی
امشب ساعت ۱۹:۰۰ از شبکه یک سیما
#مرگبرآمریکا
#امامحسین
#وعده_صادق
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@shahada_ir
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
خاطرهای جالب از شهید امیرعلی حاجیزاده
در ادامه عملیات، قرار بود در آن منطقه پیشروی کنیم.
دستور آمد کمی استراحت کنید!
این دستور نفسی به نیروها داد...
تا نشستند حاجیزاده سرش را زمین گذاشت تا چند دقیقه بخوابد.
همان دقایق، باران گرفت...
داشت زیر باران خیس میشد اما از فرط خستگی انگار بیهوش شده بود!
رفتم داخل سنگری در همان نزدیکی.
تا چراغ انداختم، زیر نورِ چراغ قوه، چهار اسیر عراقی که گوشه سنگر کِز کرده بودند، زبان باز کردند: الدخیل الخمینی
یک پلاستیک زیرشان بود که آن را برداشتم و آوردم کشیدم روی حاجیزاده؛ بعد از نیم ساعت، فرمانده گردان دستور حرکت داد. حاجیزاده را صدا زدم:
«حاجی! پاشو دیگه ... خواب بَسِه!»
وقتی بلند شد، مبهوت نگاهی به دوروبرش انداخت و بعد با لبخندی گفت: یهو چشام و باز کردم دیدم توی پلاستیکم و بخار کرده!
گفتم خدایا من کِی شهید شدم، کِی منو توی پلاستیک گذاشتن؟!
در آن گیرودار لبخندی بر لبان همه نشست
#مرگبرآمریکا
#امامحسین
#وعده_صادق
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@shahada_ir
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯