#کتابسیدابراهیم
این مجموعه کتاب مصوری مشتمل بر داستان های کوتاهی است که درباره زندگی و خاطرات شهید مدافع حرم 《مصطفی صدر زاده 》نگاشته شده اند.
《نذر حضرت ابوالفضل 》، 《غیرت و تعصب دینی》، 《افشای راز》، 《جهاد فرهنگی》، 《سبک زندگی》عناوین برخی از داستان های این کتاب هستند.
این داستان ها از زبان نزدیکان و آشنایان شهید روایت شده اند و درآنها سعی شده سیمای واقعی شهید 《مصطفی صدر زاده 》به خوبی برای مخاطبان به خصوص جوان روشن گردد.
#معرفیکتاب
#شهیدمصطفیصدرزاده
#مرگبرآمریکا
#امامحسین
#وعده_صادق
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@shahada_ir
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
💚کـوچـه شــهـدا💚
#کتابسیدابراهیم این مجموعه کتاب مصوری مشتمل بر داستان های کوتاهی است که درباره زندگی و خاطرات شهید
بخشی از متن کتاب:
عمده افرادی که در رأس پایگاه بودند دارای سن و سال بالایی بوده و تحمل شیطنت های نوجوانان را نداشتند و گاهی پیش می آمد که آن ها را به خاطر بازیگوشی هایشان دعوا می کردند. مصطفی از فرمانده پایگاه خواست تا اجازه تأسیس یک پایگاه برای نوجوانان را بدهند. با این راه حل، نوجوانان، هم در برنامه ها حضور داشتند و هم باعث آزار و اذیت بزرگان پایگاه نمی شدند. خودش می گفت: «من زیاد فکر کردم و می دانستم که این بازیگوشی اقتضای سن آنهاست و آن ها گناهی نکرده اند و از طرفی بزرگترها هم با توجه به وضعیت و سن و سالشان گناهی ندارند که این رفتار بچه ها را تحمل کنند. بعد شخصی را مثال زد که در محل به بچه گربه ها غذا می داد و هر زمان که غذا را به سمت آن ها می برد همه دورش جمع می شدند. چطور برای گربه ها می شود دلسوزی کرد اما برای انسان ها نمی شود! اگر کاری نکنم بچه ها با این تشرهای بزرگترها می روند و دیگر پشت سر خود را نگاه نمی کنند. »"
#مرگبرآمریکا
#امامحسین
#وعده_صادق
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@shahada_ir
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
#کتاباسمتومصطفاست
کتاب اسم تو مصطفاست نوشته راضیه تجار زندگی نامه داستانی شهید مصطفی صدر زاده که از زبان همسر ایشان خانم ابراهیم پور در انتشارات فتح به نگارش درآمده است. این کتاب نسخه الکترونیک دارد و امکان دانلود آن در فرا کتاب وجود دارد. همچنین نسخه چاپی کتاب با تخفیف ویژه در اختیار شماست.
#برشیازمتنکتاب:
بار اول که رفتی سوریه، ۴۵ روز ماندی، اما همان یک دفعه که نبود. بار دوم از عراق با جمعی همراه شدی و رفتی. دلواپسیها و دلشورهها و دلتنگیهای خودم یک طرف، حال بد فاطمه یک طرف. خیلی بیقراری میکرد و این بیشتر نگرانم میکرد. سعی میکردم خودم را با پختن آش پشت پا و دعوت از در و همسایه و انداختن سفره حضرت رقیه (سلام الله علیه) و دعای توسل مشغول کنم. هر وقت هم که تنهایی زیاد فشار میآورد، فاطمه را بر میداشتم و میرفتم منزل پدرم، چند روز آنجا میماندم و برمیگشتم و فاطمه را میبردم کلاس قرآن. معلمش میگفت: «خیلی بیقراره».
-چون پدرش ماموریته.
-پس هم باید براش پدر باشین و هم مادر.
یکی باید به خودم میرسید. من که آنطور بیقرار بودم چطور میتوانستم به او قرار بدهم.
-مامان، بابا کجاست؟
-رفته با آدم بدا بجنگه.
-من بابام رو میخوام، نمیخوام بجنگه!
-بابات قهرمانه و قهرمانا تو خونه نمیمونن.
-نمیخوام قهرمان باشه، میخوام مثل باباهای دیگه، مثل بابای سارا پیشم باشه!
گوله گوله اشکهایش میآمد و مثل موج مرا به ساحل ناامیدی میکوباند. یک بار زنگ زدی، روز تولد دختر عمه اش بود. «بابا خوش به حال سارا که باباش براش تولد گرفته»
-مگه مامان برات تولد نگرفته؟
-اینکه بابای آدم بگیره خوبه!
#کتابدرمکتبمصطفی
کتاب در مکتب مصطفی جستاری علمی درباره سیره تربیتی مصطفی صدر زاده(شهید مدافع حرم.)به عنوان الگوی تربیت نیروی انسانی در تشکل های مردمی است. این کتاب را جمال یزدانی بر اساس تحقیقات محمد مهدی رحیمی نوشته است.
برشی از متن کتاب:
یکی از شب ها مصطفی از شب تا صبح از خاطرات ابراهیم هادی برای من گفت.هر وقت با مصطفی زیارت عاشورا می خواندم ثوابش را به ابراهیم هادی هدیه می کرد اما تا آن موقع زیاد درباره این شهید صحبت نکرده بودیم.مصطفی گفت:«ابراهیم هادی رو توی خواب دیدم.گفت شماهم می آیید پیش ما.تو و یک نفر دیگه که من نفهمیدم کی بود.»من هم به او گفتم:«خب این همون خواب منه دیگه.اون یک نفر من بودم لابد!»
#مرگبرآمریکا
#امامحسین
#وعده_صادق
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@shahada_ir
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
4.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لاله خیز
خانواده شهید سیدحمیدرضا موسوی
امشب ساعت ۱۹:۰۰ از شبکه یک سیما
#مرگبرآمریکا
#امامحسین
#وعده_صادق
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@shahada_ir
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
خاطرهای جالب از شهید امیرعلی حاجیزاده
در ادامه عملیات، قرار بود در آن منطقه پیشروی کنیم.
دستور آمد کمی استراحت کنید!
این دستور نفسی به نیروها داد...
تا نشستند حاجیزاده سرش را زمین گذاشت تا چند دقیقه بخوابد.
همان دقایق، باران گرفت...
داشت زیر باران خیس میشد اما از فرط خستگی انگار بیهوش شده بود!
رفتم داخل سنگری در همان نزدیکی.
تا چراغ انداختم، زیر نورِ چراغ قوه، چهار اسیر عراقی که گوشه سنگر کِز کرده بودند، زبان باز کردند: الدخیل الخمینی
یک پلاستیک زیرشان بود که آن را برداشتم و آوردم کشیدم روی حاجیزاده؛ بعد از نیم ساعت، فرمانده گردان دستور حرکت داد. حاجیزاده را صدا زدم:
«حاجی! پاشو دیگه ... خواب بَسِه!»
وقتی بلند شد، مبهوت نگاهی به دوروبرش انداخت و بعد با لبخندی گفت: یهو چشام و باز کردم دیدم توی پلاستیکم و بخار کرده!
گفتم خدایا من کِی شهید شدم، کِی منو توی پلاستیک گذاشتن؟!
در آن گیرودار لبخندی بر لبان همه نشست
#مرگبرآمریکا
#امامحسین
#وعده_صادق
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@shahada_ir
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
۩کانالادعیهومناجاتصوتی﷽۩دعایفرجعظمالبلاء۩سماواتی.mp3
زمان:
حجم:
1.95M
🤲🌦 دعای فرج الهی عظم البلا
☀️ بسمِ اللَّهِ الرَّحمَنِ الرَّحِيم ☀️
❇️ الَهِي عَظُمَ البَلاءُ وَ بَرِحَ الخَفَاءُ
🔶 و انكَشَفَ الغِطَاءُ وَ انقَطَعَ الرَّجَاءُ
❇️ و ضَاقَتِ الأَرضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ
🔶 و أَنتَ المُستَعَانُ وَ إِلَيكَ المُشتَكَى
❇️ و عَلَيكَ المُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ
🔶 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
❇️ أولِيالأَمرِالَّذِينَفَرَضتَعَلَينَا طَاعَتَهُم
🔶 و عَرَّفتَنَا بِذَلِكَ مَنزِلَتَهُم
❇️ ففَرِّج عَنَّا بِحَقِّهِم فَرَجا عَاجِلا
🔶 قرِيبا كَلَمحِ البَصَرِ أَو هُوَ أَقرَبُ
❇️ يا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ
🔶 اكفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ
❇️ و انصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ
🔶 يا مَولانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ
❇️ الغَوثَ الغَوثَ الغَوثَ
🔶 أدرِكنِي أَدرِكنِي أَدرِكنِي
❇️ السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ
🔶 العَجَلَ العَجَلَ العَجَلَ
❇️ يا أَرحَمَ الرَّاحِمِينَ بحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ
🎙 با نوای حاج مهدی سماواتی
#مرگبرآمریکا
#امامحسین
#وعده_صادق
@shahada_ir
╰═━⊰🖤🕯🖤⊱━═
_خوبی دختر عمو؟
اولین بار بود که دختر عمو صدایم میکرد. اولین بار هم بود که میخواستیم درباره ازدواج حرف بزنیم تنها شده بودیم. در جوار مزار شهدای گمنام قرار بود اول عباس صحبت کند. دو برگه کاغذ یادداشت دستش بود. معلوم بود درباره چیزهایی که میخواست بگوید کلی فکر کرده از اهمیت انتخاب گفت و اینکه ازدواج مثل لباسی که بخواهیم مدام عوضش کنیم نیست. میگفت در هر ازدواج باید شناخت و علاقه اولیهای وجود داشته باشد. پرسید: از طرف شما علاقه اولیهای وجود داره؟» گفتم: «اگه نبود الان اینجا نبودم!»
این را که گفتم رفت سراغ زندگی مشترک و گفت: «اگه بخواهیم زندگی موفقی داشته باشیم باید سبک زندگی حضرت علی (ع) و حضرت زهرا(س) رو سرلوحه زندگیمون قرار بدیم باید به زندگی ساده و دور از تجملات داشته باشیم. عشق باید اساس زندگی مون باشه. میگفت: «زن و شوهر باید یار و همدم هم باشند تا به کمال برسند... به ادامه تحصیل تأکید میکرد و میگفت: میشود در کنار زندگی تحصیل را هم ادامه داد.»
خودش را برایم اینگونه معرفی کرد «انسانی تلاشگر، آرمانگرا، دست و دل باز، اهل محبت، پرکار و متعهد به پاسداری از انقلاب اسلامی... صدایش را خوب به خاطر دارم وقتی که میگفت: من دوست ندارم توی زندگی چشم و هم چشمی باشه ما باید ساده زیستی رو مینای زندگی مون قرار بدیم. حقوق من کفاف به زندگی ساده رو میده؛ ضمن اینکه خریدامون هم باید از جنس ایرانی باشه. این دومین بار بود که در جوار مزار شهدای گمنام با هم ملاقات میکردیم تا درباره زندگی آینده مان صحبت کنیم.
از عشق حرف میزد. میگفت این عشقه» که به زندگی حرارت میده نه بخاری این علاقه س که خواب آدما رو راحت میکنه به تشک پر قو! این عشقه که زندگی رو راحت میکنه نه امکانات.
میخواست آزاد باشد و آزاده زندگی کند. میگفت: «همه ما نقصهایی داریم؛ اما باید تلاش کنیم واسه کامل شدن من توی برخورد با شما خشک و متعصب نیستم؛ اما منطقی و اسلامی عمل میکنم. ما باید اصولمون یکی باشه، اختلاف نظر تو زندگی طبیعیه!
وقتی به او گفتم که برای خواستگاری باید کت و شلوار بخری گفت: همین بلوز و شلوار که تنمه خوبه!» گفتم: «اگه پولش رو نداری، با من گفت: نباید اول زندگی سخت گرفت مادرش با او صحبت کرد تا بالاخره راضی شد به خرید کت و شلوار وقتی رفتیم برای خرید، اول به فروشنده گفت جنس ایرانی میخواهم وقتی مطمئن شد که جنسها ایرانی است، بعد کت و شلوار خرید.
وقتی به خانه فامیل و دوستان میرفت و میدید که جنس خارجی خریده اند، میگفت: «حضرت آقا تأکید کرده که باید جنس ایرانی بخریم. حرفش این بود که خرید جنس ایرانی باعث توسعه و پیشرفت کشور و ایجاد اشتغال برای جوانها میشود.
***
به بازار رفته بودیم دفترچه ثبت عقد را قیمت کرد. فروشنده با خنده پرسید: «واسه خودت میخوای؟ عباس با همان متانت و صلابتش گفت «بله». فروشنده پرسید: «مگه چند سالته که میخوای ازدواج کنی؟ جوونای این دوره و زمونه دنبال ماشین و خونهاند. عباس گفت: «با توکل به خدا اگه زندگی رو ساده بگیری میشه ازدواج کرد! فروشنده، این جمله را که شنید گفت: «درود بر همت بلند تو!»
بهنقلازهمسرشهید🥀
شهیدمدافعحرم#عباسدانشگر🌱
#مرگبرآمریکا
#امامحسین
#وعده_صادق
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@shahada_ir
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
20.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔘بدون تعارف با همسر و فرزند شهید #حاجیزاده
همسر شهید: رژیم صهیونیستی در شبی
که سردار را به شهادت رساند به خانۀ ما نیز
حمله کرد.
--------------------------------------------
#مرگبرآمریکا
#امامحسین
#وعده_صادق
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@shahada_ir
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯