eitaa logo
🌻لَبخْندِ هادے🌻
84 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
793 ویدیو
8 فایل
خنده ات طرح لطیفےست که دیدن دارد نگاهتان را گره بزنید به لبخند شهدا @shahadat313barayagha لطفا با ذکر صلوات وارد بشید هروز احادیث"زندگی نامه شهدا"داستانهای کوتاه شهدایی و..... با بیت الشهدا همراه باشید با ذکر صلوات🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
💌 | خدایا! با تمام وجود به تو امیدوارم .. 🌱🌱🌱 @shahadat313barayagha 💫----🌷🌷🌷🦋🌷🌷🌷----💫
حلب خانطومان ۲۰ / دی/ ۹۴ - داش مجید یه چیزی بگم ناراحت نمیشی⁉️ + نه داشی راحت باش! - میگم تو دیگه . این خالکوبیای روی دستت آخه ...🤭 + دمت گرم داش! حالا ببین. تا فردا این خالها یا پاک میشن یا ! ... و فردا شد. اولین تیر💥 هم به شهید مجید قربانخانی اصابت کرد! 🌷 🌹🍃🌹🍃 🌱🌱 @shahadat313barayagha 💫----🌷🌷🌷🦋🌷🌷🌷----💫
من گدا زاده و تو نسل به نسلت سلطان خوش برازنده تو صحن و سرای شاهی 💔🌱🌱 @shahadat313barayagha 💫----🌷🌷🌷🦋🌷🌷🌷----💫
الهی امشب... هرچی خوبیه خدا براتون رقم بزنه آرامش مهمان همیشگی خونه هاتون باشه شبتون گرم از نگاه خدا شب بخیر 🌙✨ ‌ 🌸🍃🌸 🍃 🌱🌱 @shahadat313barayagha 💫----🌷🌷🌷🦋🌷🌷🌷----💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•|ياقُرَّةَ‌عَيْنِ‌مَنْ‌لاذَبِكَ‌ وَ‌انْـقَـطَــعَ‌اِلَيْــكَ|•🌙 پاداش دل بریدن از همه آغوشِ توئه...! معبودجٱنم...(:🌱 | ابوحمزھ‌ثمالے |🕊 🌱🌱 @shahadat313barayagha 💫----🌷🌷🌷🦋🌷🌷🌷----💫
کاش می‌شد دلِ دیوانه کمی‌ پر بزند بر درِ قصر در بزند دست بر سینه گذارید مرا داخلِ قبر "شاید" ارباب بخواهد به نوکرش سر بزند😔🌱🌱 @shahadat313barayagha 💫----🌷🌷🌷🦋🌷🌷🌷----💫
آرزوهایم زیاد نیست است و دست نیافتنی اما ...آرزو بر عیب نیست✘ هست⁉️ یعنی میشـ‼️ـود روزی اسم من هم شود خدایا من ... قبول اما فضل تو کم نیست؛ هست؟😢 مهربانی ات💖 دریاست و لطفت میشود روزی بگویند: او هم شد ...🕊 سر سجـ📿ـاده کارم شده دعا و اقتدا به شَه خدایا! گناهکارتر از حُر هستم⁉️ توبه کرد؛ برگشت و هم شد .... 🌱🌱 @shahadat313barayagha 💫----🌷🌷🌷🦋🌷🌷🌷----💫
. 👆خاکریز خاطرات ۲۶ 🌸کاش ما نیز مانند شهید باهنر ، این‌گونه احترام پدرومادرمان را حفظ می‌کردیم
🌻لَبخْندِ هادے🌻
. 👆خاکریز خاطرات ۲۶ 🌸کاش ما نیز مانند شهید باهنر ، این‌گونه احترام پدرومادرمان را حفظ می‌کردیم #حی
. 📝متن خاکریز خاطرات ۲۶ ✍️ کاش ما نیز مانند شهیدباهنر ، این‌گونه احترام پدرومادرمان را حفظ می‌کردیم : نشست کنارِ مادر. آرام و سر به زیر گفت: مادر! پارگیِ شلوارم خیلی زیاد شده ، تویِ مدرسه ... لحظاتی مکث کرد و ادامه داد: اگه به بابا فشار نمیاد بگین یه شلوار برام بخره... پدرش می‌گفت: محمدجواد خیلی محجوب بود، مواظب بود چیزی نخواهد که در توانمون نباشه... 🌷خاطره ای از روحانی شهید محمدجواد باهنر 📚منبع: کتاب هنرِ آسمان ، صفحه 11 🌱🌱 @shahadat313barayagha 💫----🌷🌷🌷🦋🌷🌷🌷----💫