🌷گــفت: مادر, هر چے تو بـخواے به تو مےدهــم, بــیا دستـت را ببوسم, برای #رضاےخدا فقط یک امضا کن...😔
گفت :بابا, اگــه پســرت رو دوست داری💓, امضــا کن...
بالاخره #امــضا را گرفــت, چند هفــته کازرون امــوزش دید, بعــد هم رفت برای عملیات رمضان...
یه ســر و گــردن از بقیــه ڪوتاه تر بود, حال و هواے خوشے داشــت, دایم در حال ذکــر بود, شــب ها در گوشه ای به نماز می ایستاد و ذکر می گفت.🤲
زمان حمــله مثــل #مرد می جنگید. چهره اش #نورانے شده بود. می گفت به پدرم بگویید :پسـرت یک مرد بود و مثل مرد جنگید...
تیرے سـرش را شکافت.
گفـت: یا حسـین, یا حسـین, یا مهدی... بعد #شهیـد شد!🌷
#شهید حسن پژمان
#شهدای_فارس
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۵۸
✍ عنایت حضرت زهرا(س) در تفحص شهدا...
#متن_خاطره
یک مدت علیرغم تلاش زیاد رفقا، شهیدی پیدا نمیشد. تا اینکه یک روز یکی از بچههای تفحص نوار روضهی فاطمیه را گذاشت. ناخودآگاه اشک همه جاری شد و تفحص رو شروع کردیم. همان روز پیکر دو شهید پیدا کردیم که کنار هم افتاده، و صورتشون رو به روی همدیگه بود. در کمال تعجب دیدم پشتِ پیراهنِ هر دوتاشون نوشته شده: "میروم تا انتقام سیلی زهرا(س) بگیرم."
📚 منبع: کتاب شهید گمنام، صفحه ۲۰۱
#شهیدگمنام #توسل_به_اهلبیت #حضرت_زهرا #روضه #تفحص
🇮🇷
#امام_صادق عليه السلام؛
در مورد صله رحم چه فرمودند؟
صِلَةُ الْأَرْحَامِ تُزَكِّي الْأَعْمَالَ وَ تُنْمِي الْأَمْوَالَ وَ تَدْفَعُ الْبَلْوَى وَ تُيَسِّرُ الْحِسَابَ وَ تُنْسِئُ فِي الْأَجَلِ.
✅صله رحم، اعمال را پاكيزه، اموال را بسيار، بلا را برطرف و حساب (قيامت) را آسان مى كند و مرگ را به تأخير مى اندازد.🌾
📚كافى(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 150 ، ح 4
#صله_رحم
#حدیث
🔴 #شهادت سردار ﺣﺎﺝ ﺭﺳﻮﻝ استوار همرزم شهید حاج قاسم سلیمانی🌹
🔹سردار عبدالرسول استوار محمودآبادی همرزم شهید #سردارسلیمانی و ﻳﺎﺭ ﺩﻳﺮﻳﻦ #ﺷﻬﻴﺪاﻥ اﻋﺘﻤﺎﺩﻱ, ﺳﭙﺎﺳﻲ, ﻏﻴﺒﻲ وﺩﻳﮕﺮ ﺳﺮﺩاﺭاﻥ ﺷﻬﻴﺪ #اﺳﺘﺎﻥ_ﻓﺎﺭﺱ ، پس از تحمل سالها درد عوارض شیمیایی و ابتلا به کرونا به درجه رفیع #شهادت نائل آمد.🏴🏴
🔹فرماندهی دانشکده علوم وفنون ، مسئول آموزش و اطلاعات نیروی زمینی سپاه، موسس نیروی ویژه صابرین سپاه ، فرمانده قرارگاه مدینه منوره در جنوب کشور، فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهدا در شمالغرب کشور از جمله مسئولیتهای او بود.
ﻳﺎﺩﺵ ﮔﺮاﻣﻲ و ﺭاﻫﺶ ﺟﺎﻭﺩاﻥ ...
🏴🏴🏴🏴
🌷🌹
مسیر افلاڪ
از خاڪ میگذرد
خاڪی شوید
تا آسـمانی شوید ...
#سلام🤚
#صبحتون_شهدایی🍃
#شهید_حجت_الله_رحیمی
🌹🌷
#پیش_بینےشهیدےدررابطہ_شهیدےدیگر..
🔰هـمان روز عقد یه رازے بهم گفت...
گفت:شهـید حاج شیرعلی سلطانے را می شناسے؟
گفـتم: نه!
گفت: حاج شـیرعلے, مـداح مشهور شـیراز که تو مسجد المهدی برای خودش قبر حفر کرده بود, اون هم به اندازه تن بی سرش...
با آه ادامه داد, تن بےسرش را همـان جا دفن کردند.
گفتم خوب...
گفت: یه روز به من گفت فلانےتو ازدواج می کنے, دو تادختر گیـرت میاد بعـد هم #شهید میشے!
و من تمام این سال ها با این راز سر می کردم دختر اول امد بعد هم دومی. عزت سر از پا نمی شناخت و من ...😔
🔰آن روز ها دانشجوےعمران دانشـگاه شـیراز بودڪہ شنید امام فرموده اند حسیـنیان آمـاده باشنـد!
گفتم: الان وقت امتحانات شماست!
گفت نه الان وقت رفتن است و ماندن حرام...
رفت جبهه...
چند روز بعد در شب تولدش وعده چندین ساله حاج شیرعلی محقق شد...🌷
#شهید عزت الله نعمت الهی
#شهدای_فارس
🌹🌷🌹🌷
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۵۹
✍ شهيد کلاهدوز از خرید چه چیزی برآشفته شد؟
#متن_خاطره
شهید کلاهدوز توی مصرف بیت المال خیلی دقیق بود. در آن روزها سرکوبیِ ضد انقلاب، که در گوشه و کنار قد علم کرده بودند، باعث میشد خریدها با شتاب انجام شود. در یکی از جلسات وقتی آقا یوسف لیست اقلام خریداری شده رو نگاه کرد، با دیدن بعضی از اقلام که خریدش ضرورت نداشت، برآشفته شد و گفت: چه ضرورتی داره، این چیزها از خارج خریداری بشه و ارزِ مملکت صرفِ تهیهی آنها شود؟
📌خاطرهای از زندگی سرلشکر شهید یوسف کلاهدوز
📚منبع: کتاب هاله ای از نور ، صفحه ۴۴
#شهیدکلاهدوز #بیت_المال #تقوا #اقتصادمقاومتی #مدیریت_جهادی #انقلابیگری
🇮🇷
#مبحث_چالشی
🛣 راهے براے شناخٺ نقطہضعفها
ڪسے ڪہ براے مہربان بودن بہ دنبال دلیل مےگردد، معمولاً براے نامہربانے ڪردن دلیل نمےخواهد. ڪسے ڪہ براے ٺلـاش ڪردن دلیل مےخواهد معمولـاً براے ٺنبلے ڪردن بہ دنبال دلیل نمےگردد. ببین براے چہ کارهایــے بیشٺر دلیل مےخواهے، احٺمالـاً نقطہ ضعفهاے بیشٺرے در آن زمینہ دارے...
👤استادپناهیان
✍ﺩﺧﺘﺮ حاجقاسم:
کوچیک که بودم وابستگیم به بابا انقدر زیاد بود که بعضی روزها اگر تهران بود،میرفتن دفترشون و محل کارشون من و با خودشون میبردن! توی اون دفتر یه اتاق کوچیک بود با یه جا رختی و سجاده و یه یخچال خیلی کوچیک..
جلسه های بابا که طولانی میشد به من میگفتن برو تو اون اتاق استراحت کن توی یخچالم آبمیوه و آب و یه طرف تافی بود! از همون تافیایی که پوستشون رنگی رنگی بود و وسطشون شکلات. ساعت ها میشد تو همون اتاق میشستم که جلسه های بابام تموم شه برم پیشش!
از توی یخچال چندتا تافی میخوردم آبمیوه میخوردم آب معدنی که بود میخوردم یه جوری سر خودمو گرم میکردم.. وقتی جلسه های بابا تموم میشد سریع با کاغذ و خودکار میومد تو اتاق،میپریدم بغلش منو میشوند روی پاهاش میگفت بابا چیا خوردی هرچی خوردی بگو میخوام بنویسم! دونه دونه بهش میگفتم حتی تا آب معدنی و یه دونه شکلات!
موقع رفتن دستمو که میگرفت بریم سر راه اون کاغذ و به یه نفر میداد میگفت بده حسابداری.. دختر من این چیزا رو استفاده کرده بگو پولشو حساب کنن یا از حقوقم کم کنن! اونوقت چجوری ما ۸/۵ میلیارد پول مردم با این کشور که بابام جونشو براشون داد، میتونیم از سفره ی مردم برداریم؟! خدایا تو آگاه به همه چیزی ممنونم که اجازه ندادی با آبروی بابام بازی بشه💔
#ﺳﺮﺩاﺭﺩﻟﻬﺎ
#ﺁﻗﺎﺯاﺩﻩ_ﺷﻬﻴﺪ
#ﺑﻴﺖ_اﻟﻤﺎﻝ
🌹🌷🌹🌷🌹