📝 متن خاکریز خاطرات ۱۹۱
🌺 کاندیدهای انتخاباتی همین یک اخلاق رو از شهید رجایی یاد بگیرن، ایران گلستان میشه
#متن_خاطره
می:گفت: شما اگر می:خواهید به من خدمتی کنید، گهگاهی یادم بیاورید که من همان محمدعلی رجایی فرزند عبدالصمد و اهل قزوینم، که قبلاً دوره گردی میکردم و در آغازِ نوجوانی قابلمه فروش بودم...
و هرگاه دیدی در من تغییراتی به وجود آمده و ممکن است خود را فراموش کرده باشم، همان مشخصات را در گوشم زمزمه کنید؛ این تذکر و یادآوری برای من از خیلی چیزها ارزندهتر است...
📌خاطره ای از رئیس جمهور شهید محمدعلی رجایی
📚منبع: کتاب حدیث جاودانگی ، صفحه ۱۲۹
#شهیدرجایی #انتخابات #اخلاق #تقوا #رئیسجمهور_شهید #مسئول
🇮🇷
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۹۲
🌺 اینگونه باید به فکر آخرت بود... اینگونه باشیم...
#متن_خاطره
سید قادر تویِ عملیاتِ کربلایِ پنج سرِ مسألهای با یه بسیجی درگیـریِ لفظی پیـدا کرد. ایشون بعد از این اتفاق دائماً خودش رو با ناراحتی خطاب قرار میداد و میگفت: لعنت بر شیطان! معلوم نیست فردا کی زنده است و کی مُرده؟!!! ما یکی رو از خودمون رنجاندیم...
آنقدر سرِ این مسأله معذب بود که سرانجام به سراغِ آن بسیجی رفت و دلش را بدست آورد. آقا سید قادر فردای اون روز به شهادت رسید...
📌 خاطرهای از زندگی شهید سید قادر موسوی
📚 منبع: کتاب آه باران ؛ صفحه ۱۴۲
#شهیدسیدقادرموسوی #حق_الناس #اخلاق #تقوا #گذشت #آشتی #صلح
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۹۳
🌺 ببینید دغدغهی این آقا داماد شهید چقدر زیباست...
#متن_خاطره
به درخواستِ خودم مهریه ام شد تفسیر المیزان. جایِ آینه و شمعدان، دورتا دورِ سفره ی عقد رو کتابِ تفسیرالمیزان چیدیم! برکتی که این تفسیر به زندگیمون میداد، میارزید به شگونیکه آینه و شمعدان میخواست داشته باشه. برای مراسم هم برنج اعلا خریدیم ، ولی فتح الله نذاشت پخت کنیم! میگفت: حالا که این همه آدمِ ندار و گرسنه داریم، چطور شبِ عروسی چنین غذایِگرانقیمتی بدهم؟!!! برنجها را بستهبندی کردیم و به خانواده هایِنیازمند دادیم. وقتی برنجها رو میدادیم، فتح الله بهشون می گفت: این هدیه ی امام خمینی است...
📌خاطرهای از زندگی خبرنگار شهید فتحالله ژیانپناه
📚منبع: کتاب « خدا بود و دیگر هیچ نبود» ، صفحه ۴۰
#شهیدژیانپناه #ازدواج #سادهزیستی #تقوا #گذشت #نیکوکاری #انفاق
🇮🇷
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۹۵
🌺 استدلال جالب شهید چمران برای یک عمل مستحبی
#متن_خاطره
نیمه شب که مصطفی برای نماز شب بیدار میشد، همسرش غاده طاقت نمی آورد و میگفت: بس است دیگر! کمی استراحت کن. از این همه عبادت خسته نمیشوی؟ آقا مصطفی چمران هم در جواب ایشان میگفت: یک تاجر اگر از سرمایهاش خرج کند، بالاخره ورشکست میشود؛ باید سود بدست بیاورد تا زندگیاش بگذرد؛ ما اگر قرار باشد نماز شب نخوانیم، ورشکست می شویم...
📌خاطره ای از زندگی سردار شهید دکتر مصطفی چمران
📚 منبع: کتاب نماز و نیاز ، صفحه ۴۳
#شهیدچمران #نمازشب #عبادت #خودسازی #تقوا
🇮🇷
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۹۷
🌺 شهید صیاد با این کار خود فرماندهاش را متعجب کرد...
#متن_خاطره
زمان شاه بود و داشت دوره ی تکاوری رو سپری میکرد. رفته بودند راهپیمایی استقامت و از آسمون آتیش میبارید. فرمانده چشمش خورد به صیاد شیرازی که از شدت گرما انگار آتیش گرفته بود و داشت از حال میرفت... رفت جلو و بهش گفت: اگه برات مقدور نیست، میتونی آرومتر ادامه بدی. هنوز صیاد چیزی نگفته بود که یکی گفت: استاد! الان ماه رمضانه و ایشون هم روزه است ... فرمانده میگه جا خوردم ...
🌹خاطرهای از زندگی سپهبد شهید علی صیادشیرازی
📚منبع: یادگاران ۱۱ کتاب شهید صیادشیرازی، صفحه ۱۰
#شهیدصیادشیرازی #تقوا #روزه #ماه_رمضان
#بندگی #استقامت #تلاش
🇮🇷
📝 متن خاکریز خاطرات ۲۰۱
🌺 ماجرای شهیدی که میگفت: کاش خوشگل نبودم...
#متن_خاطره
چهرهاش زیبا بود و به خاطر مویِ طلاییاش معروف شد به حسن سرطلا. گریه میکرد و میگفت: محمد! ای کاش چهرۀ زیبایی نداشتم! تویِ شهر شیطان بدجوری افتاده به جونم تا منو به گناه بندازه ... حسن مقاومت کرد و اهل گناه نشد، تا اینکه شبِ عملیات کربلای ۴ تیر خورد توی سرش. جنازه اش موند و نشد برگردونیمش عقب. بعد از دوازده سال استخونهاش برگشت. درست چهل روز بعد از فوتِ پدرش ...
.
🌺خاطرهای از زندگی غواص شهید حسن فاتحی
✍برگرفته از روایتگری آقای محمد احمدیان در نهر خیّن
#شهیدفاتحی #تقوا #مبارزه_با_نفس #توسل #اصفهان
🇮🇷
📝 متن خاکریز خاطرات ۲۰۲
🌺 از بیت المال نمیتوان گذشت...
#متن_خاطره
توی عملیات بودیمکه دستورِ عقب نشینیصادر شد. وقتی برگشتیم ، دیدیم خبری از سیدمحسن نیست. احتمال دادیم که شهید شده ، اما روز بعد دیدیم که سید خسته و تشنه و گرسنه با کوله باری از اسلحه و مهماتی که در حالِ عقب نشینی جا گذاشته بودیم ، داره میاد. ازش پرسیـدیم: چرا این همه اسلحه و مهمات رو به دوش گرفتی و آوردی؟ سید محسن گفت: از بیت المال نمیتوان راحت گذشت...
.
🌹خاطرهای از زندگی شهید سید محسن حسینی
🌸منبع: کتاب سرگذشت سرافرازان، جلد۲، صفحه ۲۳۶
#شهیدحسینی #تقوا #بیتالمال
🇮🇷
📝 متن خاکریز خاطرات ۲۰۴
🌺 شهید میگفت: من خیانت نمیکنم...
#متن_خاطره
ماشین سپاه همیشه باهاش بود ، اما برای رفتن به شهر از موتور سیکلتی که داشت ، استفاده میکردیم. یک بار بهش گفتـم: تو چـرا ما رو با ماشین به شهرنمیبری ؟ زینالعابدین در جوابم گفت: ماشین مالِ بیت المال است، من نمیتوانم در امانت خیانت کنم...
🌹خاطره ای از زندگی سردار شهید زین العابدین احمدپور
🍃منبع: کتاب آینه های ناب ، صفحه ۱۴
#شهیداحمدپور #بیتالمال #تقوا #پاسدار
🇮🇷
📝 متن خاکریز خاطرات ۲۱۸
🌺 کاش این خاطره به گوشِ همهی نمایندگانِ مجلس میرسید...
#متن_خاطره
خیلی به فکرِ مستضعفین بود؛ وقتی حقوق میگرفت به اندازهی امرارِ معاشِ خانواده برمیداشت و بقیه رو صرفِ کمک به نیازمندان میکرد. بعد از اینکه نمایندهی مجلس شد، دوستش با دیدنِ زندگیِ سادهی او گفت: آقای طیبی! اصلاً زندگیات فرق نکرده؛ نه خانهات، نه لباست، نه وضعِ فرزندانت... حاجآقا در جوابش گفت: مگه من رفتم مجلس که به خودم برسم؟!!! من رفتم تا برایِ مردم کار کنم...
🌹خاطرهای از زندگی روحانی شهید محمد حسن طیبی
📚منبع: خبرگزاری دفاع مقدس
#شهیدطیبی #مسئول #شهدای_هفت_تیر #انقلابیگری #شهدای_روحانیت #ساده_زیستی #خدمت_رسانی #تقوا
🇮🇷
📝 متن خاکریز خاطرات ۲۱۹
🌺 ایدهی جالب شهید ردانی پور که انجام آن برکات زیادی دارد
#متن_خاطره
بیخبر رفتم تویِ اتاقش. سرش رو از سجده بلند کرد. چشماش سرخ بود و خیسِ اشک. رنگش هم پریده بود. نگران شدم. گفتم: مصطفی! خبری شده؟ سـرش رو انداخت پایین . زل زد به مُهـرش و گفت: ساعت ۱۱ تا ۱۲ هر روز رو فقط برایِ خدا گذاشتهام؛ برمیگردم کارهام رو نگاه میکنم و از خودم میپرسم کارهایی که کردم برای خدا بوده یا برایِ دلِ خودم؟
🌹خاطرهای از زندگی روحانی شهید مصطفی ردانیپور
📚منبع: یادگاران۸ «کتاب شهید ردانیپور» صفحه ۲۲
#شهیدردانیپور #مناجات #توسل #شهدای_روحانیت #محاسبه_نفس #خودسازی #تقوا
🇮🇷
📝 متن خاکریز خاطرات ۲۲۰
🌺 دقتِ بالای شهید احمدیروشن در راه بندگی خدا
#متن_خاطره
نانِ سنگک گرفته بودیم و می رفتیم سمتِ خوابگاه چند تا سنگ به نان ها چسبیده بود. مصطفی اونا رو کند و برگشت سمتِ نانوایی... بعد برگشت و گفت: بچه که بودم یکبار نانِ سنگک خریدم. وقتی رفتم خونه، بابام سنگهایی که به نان چسبیده بود رو جدا کرد، داد به دستم و گفت: ببر و بده به شاطر؛ نانواها بابتِ اینها پول دادند...
🌹خاطرهای از زندگی دانشمند شهید مصطفی احمدیروشن
🇮🇷منبع: یادگاران۲۲ «کتاب شهید احمدیروشن» صفحه ۲۶
#شهیداحمدیروشن #حق_الناس #شهدای_دانشمند #خودسازی #تقوا #مراقبه
🇮🇷
📝 متن خاکریز خاطرات ۲۲۱
🌺 خاطرهای زیبا از بزرگواری شهید خرازی
#متن_خاطره
ترکش خورده بود به گلویِ حاج حسین خرّازی و
رانندهاش. خونریزی حاجی شدید شده بود ، اما نمیگذاشت زخمش رو ببندم. میگفت: اول زخمِ رانندهام...
بعد هم با خودش حرف میزد و میگفت: اون زن و بچه داره ، امانته دستِ من ... حاجی با خودش داشت این حرفها رو زمزمه میکرد که بیهوش شد...
🌹خاطرهای از زندگی سردار شهید حاج حسین خرّازی
📚منبع: یادگاران۷ «کتاب شهید خرّازی» صفحه ۶۶
#شهیدخرازی #ایثار #مسئول #خودسازی #تقوا
🇮🇷