📝 متن خاکریز خاطرات ۲۱۵
🌺 مسئولِ باشرافت مانندِ این شهید عمل میکند...
#متن_خاطره
بیکار بودم. برادرم با توجه به مسئولیتی که داشت، میتوانست ما رو ببره سرِکار و برامون کار جور کنه، اما اینکار رو نکرد ، و هرگز چنین چیزی رو برامون نخواست... کلاً آقـا محمد اجـازه نمیداد کسی از موقعیتش سوء استفاده کنه. در برخورد با غریبه و آشنا یکجور رفتار میکرد. کاری هم نداشت کسی از این رفتارش دلخور میشه یا نه؟
🌹خاطرهای از زندگی شهید محمد رواقی
📚منبع: خبرگزاری دفاع مقدس
#شهیدرواقی #مسئول #شهدای_هفت_تیر #پارتی_بازی
🇮🇷
📝 متن خاکریز خاطرات ۲۱۶
🌺 بخوانید تا بدانید شهادت انتخابی است، نه اتفاقی...
#متن_خاطره
هفتم تیرماه، وقتی دفترِ حزبِ جمهوری اسلامی منفجر شد ، من در کنارِ حسین زیر آوار قرار گرفتم. حال و روزِ خوبی نداشتیم. حسین حتی صدایش به زحمت شنیده میشد. اما با همان حال از من پرسید: تو الان چهارده معصوم علیهمالسلام را می بینی؟ گفتم : نه! نمی بینم... حسین گفت: پس هنوز وقتش نرسیده شهید شوی... اما انگار
زمانِ شهادتِ خودش رسیده بود. دیگر هیچ صدایی از حسین نشنیدم. او با شهادت پرکشید و من ماندم...
🌹خاطرهای از زندگی روحانی شهید حسین سعادتی
📚منبع: خبرگزاری دفاع مقدس
#شهیدسعادتی #مسئول #شهدای_هفت_تیر #شهدای_روحانیت #شهادت
🇮🇷
📝 متن خاکریز خاطرات ۲۱۷
🌺 جوانی که در آمریکا انقلاب بپا کرد...
#متن_خاطره
انجمن اسلامی دانشجویان را توی آمریکا راهاندازی کرد. جواد به شهریکه توی اون زندگی میکرد هم قانع نبود و در پنج شهرِ آمریکا ایدهاش رو عملی کرد. هر هفته جلسه برگزار میکرد. با حرفاش دانشجوهای آمریکایی رو هم کشانده بود طرف خودش و خیلی از دانشجویان خارجی تویِ همین جلسات مسلمان شدند. خانمی میگفت: من در آمریکا بیحجاب بودم، شوهرم با دکـتر اسداللهزاده ارتباط داشت؛ چند بار رفتم جلساتشون و حرفها و رفتار ایشون من رو به حجاب و دستورات اسلامی مقیّد کرد.
🌹خاطرهای از زندگی دکتر شهید جواد اسداللهزاده
📚منبع: خبرگزاری دفاع مقدس به نقل از همسر شهید
#شهیداسدالله_زاده #مسئول #شهدای_هفت_تیر #انقلابیگری #هدایتگری #حجاب #کارفرهنگی #تبلیغ_دین
📝 متن خاکریز خاطرات ۲۱۸
🌺 کاش این خاطره به گوشِ همهی نمایندگانِ مجلس میرسید...
#متن_خاطره
خیلی به فکرِ مستضعفین بود؛ وقتی حقوق میگرفت به اندازهی امرارِ معاشِ خانواده برمیداشت و بقیه رو صرفِ کمک به نیازمندان میکرد. بعد از اینکه نمایندهی مجلس شد، دوستش با دیدنِ زندگیِ سادهی او گفت: آقای طیبی! اصلاً زندگیات فرق نکرده؛ نه خانهات، نه لباست، نه وضعِ فرزندانت... حاجآقا در جوابش گفت: مگه من رفتم مجلس که به خودم برسم؟!!! من رفتم تا برایِ مردم کار کنم...
🌹خاطرهای از زندگی روحانی شهید محمد حسن طیبی
📚منبع: خبرگزاری دفاع مقدس
#شهیدطیبی #مسئول #شهدای_هفت_تیر #انقلابیگری #شهدای_روحانیت #ساده_زیستی #خدمت_رسانی #تقوا
🇮🇷