eitaa logo
🌻لَبخْندِ هادے🌻
85 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
793 ویدیو
8 فایل
خنده ات طرح لطیفےست که دیدن دارد نگاهتان را گره بزنید به لبخند شهدا @shahadat313barayagha لطفا با ذکر صلوات وارد بشید هروز احادیث"زندگی نامه شهدا"داستانهای کوتاه شهدایی و..... با بیت الشهدا همراه باشید با ذکر صلوات🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
👆خاکریز خاطرات ۱ 🌸 همدردیِ جالبِ شهید خرازی با رزمندگان
. 👆خاکریز خاطرات ۳۹ 🌸 این خاطره ی زیبا از شهید بقایی رو از دست ندین
🌻لَبخْندِ هادے🌻
. 👆خاکریز خاطرات ۳۹ 🌸 این خاطره ی زیبا از شهید بقایی رو از دست ندین #احتکار #قناعت #ساده_زیستی #شه
📝متن خاکریز خاطرات 39 ✍️ این خاطره ی زیبا از شهید بقایی رو از دست ندین : یه حلب 17 کیلویی روغن خریده بودیم. به مجید گفتم: روغن رو از بازار بیار خونه...گفت: شما این‌همه روغن خریدید، اونوقت از من می‌خواین اون رو بذارم روی دوشم و بیارم خونه؟!!! من از این‌کار عار دارم ، چرا می‌خواین احتکار کنین؟ من که نمی‌دونستم احتکار یعنی چی، بهش‌گفتم: مادر! برا مصرف روزمره‌ی ماست. مجید گفت: خب! دو کیلو؛ سه کیلو؛ نه 17کیلو... امام خمینی فقط برا مصرف روزانه ش مواد خوراکی داره ، شما چرا؟ 🌷خاطره ای از زندگی سردار شهید مجید بقایی 📚منبع: کتاب تا چشمه‌ی بقا ، صفحه 29
👆خاکریز خاطرات ۱۱۰ 🌸 وقتی مانند این فرمانده خاکی شدیم ، افلاکی می‌شویم
🌻لَبخْندِ هادے🌻
#طرح_مستطیل 👆خاکریز خاطرات ۱۱۰ 🌸 وقتی مانند این فرمانده خاکی شدیم ، افلاکی می‌شویم #تواضع #اخلاص
. 📝 متن خاکریز خاطرات ۱۱۰ ✍ وقتی مانند این فرمانده خاکی شدیم، افلاکی می‌شویم فرمانده‌مون بود، اما برای گرفتنِ غذا مثلِ بقیه‌ی رزمنده‌ها توی صف می‌ایستاد. سرِ صفِ غذا هم وقتی نفراتِ جلویی به احترام آقا محمود کنار می‌رفتند تا ایشان زودتر غذاش رو بگیره ، با عصبانیت ول می‌کرد و می‌رفت. وقتی هم نوبت بهش می‌رسید، آشپزها غذای بهتر براش می ریختند، اما آقا محمود متوجه می‌شد و غذا رو می‌داد به رزمنده‌ی پشت سری... 📌 خاطره از زندگی سردار شهید محمود کاوه 📚منبع: کتاب خدمت از ماست ۸۲ ، صفحه ۲۳ #رفیق_شهیدمـ ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈ @shahadat313barayagha ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈
👆خاکریز خاطرات ۱۳۴ 🌸 شهید چمران ثابت کرد که مردانگی به سیبیل نیست... ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈ @shahadat313barayagha ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈
🌻لَبخْندِ هادے🌻
#طرح_مربع 👆خاکریز خاطرات ۱۳۴ 🌸 شهید چمران ثابت کرد که مردانگی به سیبیل نیست... #کمک_به_همسر #خانو
. 📝 متن خاکریز خاطرات ۱۳۴ ✍ شهید چمران ثابت کرد که مردانگی به سیبیل نیست... آن وقت‌ها که آقا مصطفی چمران دفترِ نخست وزیری بود، من تازه شناخته بودمش و ازش حساب می بردم... یک روز رفتم منزل‌شون، دیدم آقا مصطفی پیش‌بند بسته و داره ظرف می شوید. با دختر بچه ام رفته بودم. آقا مصطفی بعد از اینکه ظرف ها رو شست ، اومد و با دخترم بازی کرد ، با همان پیش‌بند... 📌خاطره‌ای از زندگی سردار شهید دکتر مصطفی چمران 📚منبع: یادگاران1 «کتاب چمران» ، صفحه 31 #رفیق_شهیدمـ ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈ @shahadat313barayagha ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۵۲ ✍ شهیدی که یقه‌ی مسئولینِ اشرافی را می‌گرفت... محمود ساده زیست بود و با اشرافیگری مبارزه می‌کرد. رفته بود درِ خانه‌ی یکی از مسئولینِ سرشناس و بهش گفته بود: ببخشید! من یک سوال دارم: شما پولِ خریدِ خونه توی این محلۀ‌ گران‌قیمت و اشرافی رو از کجا آوردید؟ مگر من و شما اینجا انقلاب نکردیم؟ من و شما کجا، این محله کجا؟ 📌خاطره‌ای از زندگی شهید محمود اخلاقی 📚منبع: کتاب نذر قبول ، صفحه 42
💠 مهریۀ من یک جلد کلام‌الله مجید بود و یک سکۀ طلا. 🔻 سکه را که بعد از عقد بخشیدم، اما آن یک جلد قرآن را سیدمحمدعلی بعد از ازدواج برایم خرید و در صفحه‌ی‌ اولش نوشت: 🔷 امیدم به اینست که این کتاب اساسِ حرکتِ مشترکِ ما باشد، نه چیز دیگر؛ چرا که همه چیز فناپذیر است، جز این کتاب... ✅ حالا هر چند وقت یکبار که خستگی بر من غلبه می‌کند، این نوشته ها را می‌خوانم و آرام می‌گیرم. 📌خاطره‌ای از زندگی سردار شهید سید محمد علی جهان‌ آرا 📚 بانوی ماه ۵ ، ص۱۴ به روایت همسر شهید ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 پیامبر اکرم صلى الله عليه و آله: 🔻 تَياسَرُوا في الصَّداقِ ، فإنّ الرجُلَ لَيُعطِي المَرأةَ حتّى يَبقى ذلكَ في نفسِهِ علَيها حَسِيكَةً. 🍃 در مهريه آسان بگيريد ؛ زيرا مرد مهريه [سنگين] زن را مى دهد ، اما در دلش نسبت به او كينه و دشمنى پديد مى آيد. (كنز العمّال، ۴۴۷۳۱)
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۹۹ 🌺 ساده‌زیستی شهید بابایی را از این خاطره بفهمید... ماه رمضان بود. شهید بابایی با خـانواده منزل ما مهمون بودند. افطار که شد توی سفره خرما، الویه و خورشت گذاشتیم. عباس بهم اعتراض کرد و گفت: آقای رحیمی! شما که الویه درست کردین، دیگه چه نیازی به خورشت بود؟!!! بعد هم با ذکرِ حدیثی تذکر دادند که بیشتر از یک نوع غذا سرِ سفره نباشه ... . 🌺خاطره‌ای از زندگی خلبان شهید عباس بابایی 📚منبع: کتاب پرواز تا بی‌نهایت ، صفحه ۱۰۴ . 🇮🇷
📝 متن خاکریز خاطرات ۲۱۰ 🌺 فریادِ شهید باقری بخاطر کباب کوبیده... عصر بود که از شناسایی برگشت. انگار با خاک حمام کرده بود. از غذا پرسید ، چیزی نداشتیم. یکی از بچه‌ها رفت و از نزدیکیِ شهر چند سیخ کباب کوبیده برایش خرید و آورد. حسن کباب‌ها رو که دید ، داد زد و گفت: اینا چیه؟ هر چیزی که بسیجی‌ها خوردن از همون بیار ؛ اگر هم چیزی نیست ، نون خشک بیار برام... . 🦋خاطره‌ای از زندگی سردار شهید حسن باقری ✍منبع: یادگاران۴ «کتاب شهید باقری» صفحه ۶۰ .
📝 متن خاکریز خاطرات ۲۱۸ 🌺 کاش این خاطره به گوشِ همه‌ی نمایندگانِ مجلس می‌رسید... خیلی به فکرِ مستضعفین بود؛ وقتی حقوق می‌گرفت به اندازه‌ی امرارِ معاشِ خانواده برمی‌داشت و بقیه رو صرفِ کمک به نیازمندان می‌کرد. بعد از اینکه نماینده‌ی مجلس شد، دوستش با دیدنِ زندگیِ ساده‌ی او گفت: آقای طیبی! اصلاً زندگی‌ات فرق نکرده؛ نه خانه‌ات، نه لباست، نه وضعِ فرزندانت... حاج‌آقا در جوابش گفت: مگه من رفتم مجلس که به خودم برسم؟!!! من رفتم تا برایِ مردم کار کنم... 🌹خاطره‌ای از زندگی روحانی شهید محمد حسن طیبی 📚منبع: خبرگزاری دفاع مقدس 🇮🇷