eitaa logo
🌻لَبخْندِ هادے🌻
82 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
794 ویدیو
8 فایل
خنده ات طرح لطیفےست که دیدن دارد نگاهتان را گره بزنید به لبخند شهدا @shahadat313barayagha لطفا با ذکر صلوات وارد بشید هروز احادیث"زندگی نامه شهدا"داستانهای کوتاه شهدایی و..... با بیت الشهدا همراه باشید با ذکر صلوات🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻لَبخْندِ هادے🌻
. 👆خاکریز خاطرات ۲۷ 🌸راهکارِ جالبِ #شهیدتهرانی_‌مقدم برای موفقیت در کارهای سخت و دشوار #توسل #حضرت
. 📝متن خاکریز خاطرات ۲۷ ✍️ راهکارِ جالبِ برای موفقیت در کارهای سخت و دشوار : برای یه کارِ بزرگ و سخت که توی فناوری‌اش مشکل داشتیم ، انتخاب شدم. حسن گفت: اگه می‌خوای در این‌کار موفق باشی ، بچه‌های گروه‌ات رو جمع‌کن، بعد دستاتون رو بهم بدید و هم‌قسم بشین و بگین: خدایا! ما برای رضای تو این‌کار رو می‌کنیم ، و همه‌ی ثوابش رو تقدیم می کنیم به حضرت زهرا(س)... بچه‌ها خالصانه به حرفِ حسن عمل کردند ، و اتفاقاً در کوتاه ترین زمانِ ممکن که کسی فکرش رو نمی کرد ، کار انجام شد... 🌷خاطره ای از زندگی سردار شهید حسن تهرانی‌مقدم 📚منبع: پایگاه‌های اینترنتی تبیان و شهید آوینی 🌱🌱 @shahadat313barayagha 💫----🌷🌷🌷🦋🌷🌷🌷----💫
. 👆خاکریز خاطرات ۳۶ 🌸هدیه‌ی زیبایی که شهیدحسینی هر روز به امامِ زمان(عج) تقدیم می‌کرد...
🌻لَبخْندِ هادے🌻
. 👆خاکریز خاطرات ۳۶ 🌸هدیه‌ی زیبایی که شهیدحسینی هر روز به امامِ زمان(عج) تقدیم می‌کرد... #امام_زما
. 📝متن خاکریز خاطرات 36 ✍ هدیه‌ی زیبایی که شهیدحسینی هر روز به امامِ زمان(عج) تقدیم می‌کرد... : نمازهای مستحبی زیاد می‌خواند ، ولی به خوندن دو رکعت خیلی مقید بود. همیشه بعد از نماز صبح با حالِ خاصی می‌خوندش. می‌دونستم پشتِ هر کارش حکمت و دلیلی نهفته. برا همین یکبار ازش پرسیدم: این نمازِ دو رکعتی که بعد از نماز صبح می خوانی ، چیه؟ اول از جواب دادن طفره رفت، اما اصرار که کردم ، گفت: اگه قول بدی تو هم همیشه بخونی میگم.. وقتی قول دادم ، گفت: من هر روز این دو رکعت نماز رو برا سلامتی و فرجِ امام زمان(عج) می خوانم... 🌷خاطره ای از زندگی سردار شهید سید علی حسینی 📚منبع: کتاب ساکنان ملک اعظم3 «منزل حسینی» صفحه 44 🌸 نسبت به مسأله‌ی ظهورِ امام‌زمان(عج) ، بی‌تفاوت نباشیم... 📌
. متن خاکریز خاطرات ۴۵ ✍ شهیدی که بخاطرِ مادرش ، در قبر چشمانش را باز کرد شهید رو گذاشتند توی قبر و کفن رو باز کردند مادر شهید که اومد ، نفسی کشید و گفت: پسرم! تو رو قسم به علی‌اکبرِ امام حسین(ع) یکبار دیگه چشمات رو باز کن... و چشمهای شهید برای چند لحظه باز شد... 📚 منبع: سررسید سرداران عشق ۱۳۸۸
. 📝 متن خاکریز خاطرات ۷۸ ✍ یک عمل جراحی با رمز یا زهرا (س) چشمش آسیب دیده بود. دکترها گفتند: محمد بینایی‌اش رو از دست داده ، دیگه نمیشه کاری‌کرد و جراحی هم بی‌فایده است. اما محمد اصرار می‌کرد که شما عمل کنید وکاری به نتیجه‌اش نداشته باشید ، محمد این رو هم به دکترها گفت که فقط با ذکر یا زهرا(س) عمل رو شروع کنند. بعد از عمل دکترها از نتیجه‌ی جراحی حیرت زده شدند. عملِ جراحی موفقیت‌آمیز بود با رمز یا زهرا(س) 📌خاطره‌ای از زندگی سردار شهید محمد اسلامی‌نسب 📚منبع:کتاب رواق‌خونی‌سنگر، صفحه 66 ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈ @shahadat313barayagha ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈
👆خاکریز خاطرات ۱۰۴ 🌸 ایده‌ی جالبِ شهید تهرانی‌مقدم برایِ موفقیت در کارهای بزرگ و مشکل . 📝 متن خاکریز خاطرات ۱۰۴ ✍ ایده‌ی جالبِ شهید تهرانی‌مقدم برایِ موفقیت در کارهای بزرگ و مشکل برای انجام یک کار بزرگ انتخاب شدم که توی فناوری‌اش مشکل داشتیم. حسن آقا من را دید و گفت: اگه می‌خواهی توی این‌کار موفق باشی، بچه‌های گروه‌تون رو جمع کن. دست به هم بدین. هم‌قسم بشین و بگین: خدایا! ما برای رضای تو این‌کار رو می‌کنیم. هر چه هم ثواب داره، خودمون نمی‌خواهیم، تمام ثوابش برسه به حضرت زهرا سلام الله علیها... همینطور هم شد. البته بچه‌ها خالصانه به حرفِ حسن آقا عمل کردند و اون‌کار در کوتاه‌ترین زمان (که کسی فکرش را نمی‌کرد) انجام شد... 📌خاطره ای از زندگی سردار شهید حسن تهرانی‌مقدم 📚منبع: پایگاههای اینترنتی شهید آوینی و تبیان ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈ @shahadat313barayagha ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۴۷ ✍️ شهیدی که شیفته ی حضرت زهرا(س) بود، حضرت زهرا(س) او را شفا داد و مانند حضرت زهرا(س) شهید شد... سیّدکمال تویِ عملیات محرّم مجروح شد و دکترها از زنده ماندنش قطعِ امیدکردند. اما حضرت زهرا(س) اومدند به خوابش و فرمودند: پسرم! تو شفا گرفتی؛ فقط قول بده جبهه رو ترک نکنی... بعد از این خواب سر از پا نمی‌شناخت. تویِ عملیات خیبر شد فرمانده‌ی گردانِ حضرت علی‌اکبر (ع). بس که حضرت زهرایی بود اسمِ گردانش رو تغییر داد وگذاشت یا زهرا(س) ... وقتی هم شهید شد ایامِ فاطمیه بود ؛ ترکش خورده بود به پهلویش... 📌خاطره‌ای از زندگی سردار شهید سیّد کمال فاضلی 📚منابع: کتاب سردار فضائل، کتاب خط عاشقی ۲ ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈ @shahadat313barayagha ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۶۶ ✍ خاطره‌ای جالب از جوانی که با توسل به شهید احمدعلی نیّری حاجت گرفت قرار شد طبقِ روالِ هر سال که روز دوم عید می‌رفتیم خونه‌ی شهدای مسجد، امسال بریم خونه‌ی شهید نیّری... یه جوانِ بسیجی وقتی فهمید ، اصرار داشت که با ما بیاد خونه ی شهید نیّری... وقتی اومد ، گفت: من ۸ سال بود که بچه‌دار نمی‌شدم؛ تا اینکه برای حاجتم رفتم بهشت زهرا ، سرِ مزار شهید احمدعلی نیّری... شنیده بودم که پیش خدا خیلی آبرو داره و برا بچه‌دار شدن بهش توسل کردم؛ و یه مدت بعد، خدا بهمون فرزندان دوقلو عنایت کرد... 📌خاطره‌ای از توسل به عارف شهید احمدعلی نیّری 📚منبع: کتاب عارفانه ، صفحه ۱۲۹
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۶۷ ✍ تعبیر شگفت‌انگیز شهید کاظمی در مورد مزار شهید خرازی با حاج احمد برای مأموریت رفته بودیم اصفهان. در مسیرِ بازگشت حاجی ما رو بُرد گلستان شهدا و گفت: بچه‌ها ! دوسـت دارین دری از درهـای بهشت رو بهتون نشون بدم؟ گفتیم: چی از این بهتر... حـاج احمد کفش‌هایش رو در آورد ، وارد گلزار شد و مستقیم ما رو بُرد سرِ مزار شهید حاج حسین خرازی و با یقین گفت: از این قبرِ مطهر دری به بهشت باز میشه. بعد هم اونجا نشست و با حال و هوایی تماشایی فاتحه خواند. هیچ کدوم نمی‌دونستیم ده روز بعد حاجی شهید میشه و طبق ‌وصیتش همونجا کنار شهید خرازی دفنش می‌کنند... 📌خاطره‌ای از زندگی سرلشکر شهید حاج احمد کاظمی 📚منبع: ویژه‌نامه پروازِ عرفه 🇮🇷
📝 متن خاکریز خاطرات ۲۰۱ 🌺 ماجرای شهیدی که می‌گفت: کاش خوشگل نبودم... چهره‌اش زیبا بود و به خاطر مویِ طلایی‌اش معروف شد به حسن سرطلا. گریه می‌کرد و می‌گفت: محمد! ای کاش چهرۀ زیبایی نداشتم! تویِ شهر شیطان بدجوری افتاده به جونم تا منو به گناه بندازه ... حسن مقاومت کرد و اهل‌ گناه نشد، تا اینکه شبِ عملیات کربلای ۴ تیر خورد توی سرش. جنازه اش موند و نشد برگردونیمش عقب. بعد از دوازده سال استخون‌هاش برگشت. درست چهل روز بعد از فوتِ پدرش ... . 🌺خاطره‌ای از زندگی غواص شهید حسن فاتحی ✍برگرفته از روایتگری آقای محمد احمدیان در نهر خیّن 🇮🇷
📝 متن خاکریز خاطرات ۲۱۹ 🌺 ایده‌ی جالب شهید ردانی پور که انجام آن برکات زیادی دارد بی‌خبر رفتم تویِ اتاقش. سرش رو از سجده بلند کرد. چشماش سرخ بود و خیسِ اشک. رنگش هم پریده بود. نگران شدم. گفتم: مصطفی! خبری شده؟ سـرش رو انداخت پایین . زل زد به مُهـرش و گفت: ساعت ۱۱ تا ۱۲ هر روز رو فقط برایِ خدا گذاشته‌ام؛ برمی‌گردم کارهام رو نگاه می‌کنم و از خودم می‌پرسم کارهایی که کردم برای خدا بوده یا برایِ دلِ خودم؟ 🌹خاطره‌ای از زندگی روحانی شهید مصطفی ردانی‌پور 📚منبع: یادگاران۸ «کتاب شهید ردانی‌پور» صفحه ۲۲ 🇮🇷
📝 متن خاکریز خاطرات ۲۲۷ 🌺 خاطره‌ای کوتاه و شگفت‌انگیز از تفحص یک شهید گمنام رمز عملیات تفحص آن روز به نام آقا امام رضا علیه‌السلام بود. منطقه‌ی شرهانی رنگ و بوی مشهدالرضا علیه‌السلام گرفته بود. یک شهید کشف شد، اما هیچ مدرکی برای شناسایی نداشت. یه برگه همراهِ شهید پیدا کردیم که جمله ی نوشته شده توی برگه، پیام آن روز بود: " هر که شود بیمارِ رضا (ع) والله شود دلدارِ خدا" با رمزِ یا امام رضا علیه‌السلام یک شهید امام رضایی پیدا کردیم. بچه‌ها اون روز خودشون رو پشتِ پنجره فولاد امام رضا علیه السلام احساس کردند... 📚 منبع: کتاب آسمان مال آنهاست (کتاب تفحص) صفحه ۱۹ 🇮🇷