eitaa logo
🌻لَبخْندِ هادے🌻
85 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
793 ویدیو
8 فایل
خنده ات طرح لطیفےست که دیدن دارد نگاهتان را گره بزنید به لبخند شهدا @shahadat313barayagha لطفا با ذکر صلوات وارد بشید هروز احادیث"زندگی نامه شهدا"داستانهای کوتاه شهدایی و..... با بیت الشهدا همراه باشید با ذکر صلوات🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بوی اسپند قلب عاشق را هوایـی میکند یاد بـی آبـی دلــــم را نینوایـــی میکند غالبا در روضه ی ارباب میدهند اکثــرا ما را کربُ‌بلایــــی میکنـد
.... 🌷🌹🌷 روزهــاے آخـر که مے خواسـت دوباره به جبـهہ برود مـدام مےگفـت: مادر دلـم زیارتے ناب مے خواهــد... دوسـت دارم به زیـارت آقایـم علے ابن موسے(ع) بروم...😞💕 ان شــاءالله بعــد از این عملیــات اول به آقا مے روم و بـعد به خانـه می آیــم. بله آقا علی بن موسی رضا (ع) او را طلبید..😞 در مـــرداد ماه 1367 درعملــيات پاکسازے جــاده اهواز خرمشهر و شلمچه مجروح وپس از انتقال به بيمارستان در جـــوار مرقــد مطهر ثامــن الحجج به شــهادت رسيد.....🌹 عزت_الله بـه نشین
👆خاکریز خاطرات ۱۰۲ 🌸 زائرِ ویژه‌ی امام رضا علیه السلام
. 📝 متن خاکریز خاطرات ۱۰۲ ✍ زائرِ ویژه‌ی امام رضا علیه السلام یه روز فرید بهم گفت: مادر! اجازه بده برم مشهد به زیارتِ امام رضا علیه‌السلام... بهش گفتم: نه! تو تنها پسرمی؛ می‌ترسم توی راه اتفاقی برات بیفته... این قضیه گذشت و فرید رفته جبهه و اونجا مجروح شد . از جبهه برای درمان بردنش مشهد. همونجا کنار امام رضا علیه‌السلام شهید شد و پیکرش رو اطرافِ ضریح طواف دادند. بعد برای دفن کردن آوردند شیراز ✍خاطره ای از زندگی شهید فرید شهابی‌نژاد 📚منبع: کتاب لحظه‌های تماشا ‌، صفحه ۸۸ #رفیق_شهیدمـ ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈ @shahadat313barayagha ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈
🌷 🌷 چنـد روز قبـل از شهــادت به یکے از دوستانـش گفت : "خیلی پر میزند برای (علیه السلام) ، دوست دارم بروم "😭 بعــد از ، ابراهیــم اشتباها" توسـط به سمـت رفـت و طبـق مشهــدی ها دور حـرم طـواف داده شـد .... بعدا" که پیکـر ابراهیـم شنـاسایے شد به شیـراز و بعـد منتقـل شد و پیکر پاڪش در ڪنار شهداے دیگر آرمید. 🍀🍀🍀🍀 ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈ @shahadat313barayagha ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈
📝 متن خاکریز خاطرات ۲۲۷ 🌺 خاطره‌ای کوتاه و شگفت‌انگیز از تفحص یک شهید گمنام رمز عملیات تفحص آن روز به نام آقا امام رضا علیه‌السلام بود. منطقه‌ی شرهانی رنگ و بوی مشهدالرضا علیه‌السلام گرفته بود. یک شهید کشف شد، اما هیچ مدرکی برای شناسایی نداشت. یه برگه همراهِ شهید پیدا کردیم که جمله ی نوشته شده توی برگه، پیام آن روز بود: " هر که شود بیمارِ رضا (ع) والله شود دلدارِ خدا" با رمزِ یا امام رضا علیه‌السلام یک شهید امام رضایی پیدا کردیم. بچه‌ها اون روز خودشون رو پشتِ پنجره فولاد امام رضا علیه السلام احساس کردند... 📚 منبع: کتاب آسمان مال آنهاست (کتاب تفحص) صفحه ۱۹ 🇮🇷
یکی از رفقا میگفت: "قصد داشتم گفتم برم و از امام رضا(ع)… یه زن خوب بخوام...❗️ رفتم و درخواستمو به آقا گفتم... شب شد و جایی واسه خواب نداشتم...☹️ هر جای حرم که میخوابیدم... خادما مثه بختک رو سرم خراب میشدن که...😢 "آقا بلند شو..." متوجه شدم کنار پنجره فولاد… یه عده با پارچه سبز خودشونو به نیت شفا بستن… کسی هم کاری به کارشون نداره. رفتم یه پارچه سبز گیر آوردم و....... تاااا صبح راحت خوابیدم...❗️ صبح شد...پارچه رو وا کردم...☺️ پا شدم که برم دنبال کار و زندگیم... چشتون روز بد نبینه…❗️ یهو یکی داد زد : "آی ملت…شفا گرررفت…😱 به ثانیه نکشید، ریختن سرم و...😭 نزدیک بود لباسامو پاره پوره کنن که… خادما به دادم رسیدن و بردنم مرکز ثبت شفا یافتگان…❗️ "مدارک پزشکیتو بده تا پزشکای ما؛ مریضی و ادعای شفا گرفتنتو تأیید کنن..." "آقا بیخیاااال😳…شفا کدومه…⁉️ خوابم میومد،جا واسه خواب نبود... رفتم خودمو بستم به پنجره فولاد و خوابیدم😴… همین" تاااا اینو گفتم… یه چک خوابوند درِ گوشم و گفت: "تا تو باشی دیگه با احساسات مردم بازی نکنی…"🤕 خیلی دلم شکست💔 رفتم دم پنجره فولاد و با بغض گفتم: "آقا؛دستت درد نکنه...دمت گرم💔 زن که بهمون ندادی هیچ… یه کشیده آب دار هم خوردیم. همینجور که داشتم نِق میزدم… یهو یکی زد رو شونم و گفت: "سلام پسرم❗️ "مجرّدی⁉️" گفتم آره؛ "من یه دختر دارم و دنبال یه دوماد خوب میگردم...☺️ اومدم حرم که یه دوماد خوب پیدا کنم؛ تو رو دیدم و به دلم افتاد بیام سراغت... خلاااااصهههه... تا اینکه شدیم دوماد این حاج آقا😁 بعد ازدواج با خانومم اومديم حرم... از آقا تشکر كردم و گفتم: "آقا،ما حاضریما...😂 یه سیلی دیگه بخوریم و یه زن خوب دیگه هم بهمون بدیا 😂😂😂 (به روایت آقای موسوی زاده)