eitaa logo
🌻لَبخْندِ هادے🌻
85 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
793 ویدیو
8 فایل
خنده ات طرح لطیفےست که دیدن دارد نگاهتان را گره بزنید به لبخند شهدا @shahadat313barayagha لطفا با ذکر صلوات وارد بشید هروز احادیث"زندگی نامه شهدا"داستانهای کوتاه شهدایی و..... با بیت الشهدا همراه باشید با ذکر صلوات🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
👆 خاکریز خاطرات ۲۳ 🌸 مسئولینِ کشور ولایت پذیری را از این نوجوانِ شهید یاد بگیرند 🌱🌱 @shahadat313barayagha 💫----🌷🌷🌷🦋🌷🌷🌷----💫
🌻لَبخْندِ هادے🌻
👆 خاکریز خاطرات ۲۳ 🌸 مسئولینِ کشور ولایت پذیری را از این نوجوانِ شهید یاد بگیرند #ولایت_پذیری #ام
. 📝متن خاکریز خاطرات ۲۳ ✍ مسئولینِ کشور ولایت پذیری را از این نوجوانِ شهید یاد بگیرند : سال 1359 امام خمینی تویِ پیامِ نوروزی به مردم فرمودند: عیدتون رو با جنگ‌زدگان تقسیم کنید. رضا با شنیدنِ پیامِ امام خمینی رفت و کفشی که برا عید خریده بود رو داد به ستادِ کمک به جنگ‌زده‌ها... بعد به پدرش گفت: من همین کفش‌های کهنه‌ای که دارم برام کافیه ؛ مهم اینه که حرفِ امام خمینی اجرا بشه... 🌷خاطره‌ای از زندگی شهید سید رضا حجازی 📚منبع: کتاب سیرت شهیدان ، صفحه 51 🌱🌱 @shahadat313barayagha 💫----🌷🌷🌷🦋🌷🌷🌷----💫
👆 خاکریز خاطرات ۲۴ 🌸 نوجوانی که با خیلی از همسالانش فرق داشت . 🌱🌱 @shahadat313barayagha 💫----🌷🌷🌷🦋🌷🌷🌷----💫
🌻لَبخْندِ هادے🌻
👆 خاکریز خاطرات ۲۴ 🌸 نوجوانی که با خیلی از همسالانش فرق داشت #عیدنوروز #کمک_به_فقرا #بی_تفاوت_نبو
. 📝متن خاکریز خاطرات ۲۴ ✍️ نوجوانی که با خیلی از همسالانش فرق داشت : روزِ اولِ عید نوروز غلامحسین هزار تومان عیدی جمع کرد. قرار بود من و خواهرم هر کدوم برا خودمون چیزی بخریم. برا همین به غلامحسین گفتیم: تو با عیدی‌ات چی می خواهی بگیری؟ گفت: من هیچ چیز برا خودم نمی خوام بگیرم ، پولِ عیدی‌ام رو می‌خوام بدم به یک مستضعف تا برا بچه‌هاش کفش و لباس نو بخره و از بچه هاش خجالت نکشه... این حرفِ غلامحسین چنان من رو لرزاند ، که پول های خودم رو بهش دادم تا به فقرا کمک کنه... 🌷خاطره‌ای از زندگی شهید غلامحسین تیمورزاده حصاری 📚منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران استان‌های خراسان .🌱🌱 @shahadat313barayagha 💫----🌷🌷🌷🦋🌷🌷🌷----💫
. 👆 خاکریز خاطرات ۳۸ 🌸با خواندنِ این خاطره به عظمتِ روحیِ شهید بابایی پی خواهید برد
🌻لَبخْندِ هادے🌻
. 👆 خاکریز خاطرات ۳۸ 🌸با خواندنِ این خاطره به عظمتِ روحیِ شهید بابایی پی خواهید برد #انفاق #ایثار
📝متن خاکریز خاطرات 38 ✍️ با خواندنِ این خاطره به عظمتِ روحیِ شهید بابایی پی خواهید برد : عباس یه روز اومد خونه و گفت: خانوم! باید خونه‌مون رو عوض‌ کنیم ، می‌خوام خونه‌مون رو بدیم به یکی از پرسنلِ نیروی هوایی که با هشت تا بچه توی یه خونۀ دو اتاقه زندگی می کنن، این خونه برای ما بزرگه، میدیم به اونا و خودمون میریم اونجا... اون بنده خدا وقتی فهمید فرمانده‌اش می‌خواد اینکار رو کنه قبول نکرد. اما با اصرارِ عباس بالاخره پذیرفت و خونه مون رو باهاشون عوض کردیم... 🌷خاطره ای از زندگی خلبانِ شهید عباس بابایی 📚منبع:کتاب‌خدمت‌از ماست۸۲، صفحه۱۸۱ .
👆خاکریز خاطرات ۹۷ 🌸 ایده‌ی جالبِ شهیدباکری برای کمک به فقرا ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈ @shahadat313barayagha ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈
🌻لَبخْندِ هادے🌻
#طرح_مربع 👆خاکریز خاطرات ۹۷ 🌸 ایده‌ی جالبِ شهیدباکری برای کمک به فقرا #کمک_به_فقرا #انفاق #بی_تف
. 📝 متن خاکریز خاطرات ۹۷ ✍ ایده‌ی جالبِ شهیدباکری برای کمک به فقرا وقتی شهردارِ ارومیه بود ، 2800 تومان حقوق می‌گرفت . یک روز بهم گفت: بیا هر چی توی این ماه خرجی داریم رو بنویسیم ، تا اگه چیزی اضافه اومد بدیم به فقرا... همه چیز رو نوشتم. آقامهدی مبلغِ مورد نیازمون رو برداشت ، مابقیِ حقوقش رو هم لوازم‌التحریر خرید و داد به یکی از کسانی‌که از قبل شناسایی کرده بود و می دانست محتاجند. بعد هم گفت: این هم کفاره ی گناهانِ این ماه‌مون.... 📌خاطره‌ای از زندگی سردار شهید مهندس مهدی باکری 📚منبع: یاگادران3 « کتاب مهدی باکری » صفحه 14 #رفیق_شهیدمـ ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈ @shahadat313barayagha ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈
👆خاکریز خاطرات ۱۵۳ 🌸 برخوردِ عجیب حاج احمد متوسلیان با زنی که شوهرش جزو منافقین بود... 🇮🇷
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۵۳ ✍ برخوردِ عجیب حاج احمد متوسلیان با زنی که شوهرش جزو منافقین بود... حقوقش رو‌گرفت و از سپاهِ مریوان اومد بیرون. دید زنی بچه به بغل ، کنارِ خیابون نشسته و گریه می‌کنه. رفت جلو و پرسید: چرا ناراحتی خواهرم؟ زن گفت: شوهرِ بی‌غیرتم من و بچه‌ی کوچیکم رو ول کرده و رفته تفنگ‌چیِ کومله شده، بخدا خیلی وقته که یک شکمِ سیر غذا نخوردیم. حاجی بغضش گرفت. بلافاصله دست کرد توی جیبش و همۀ‌ حقوقش رو دو دستی گرفت سمت زن و گفت: بخدا من شرمنده‌ام! این پولِ ناقابل رو بگیرید، هدیۀ مختصریه؛ فعلا اموراتِ خودتون رو بگذرونید، نشانی‌تون رو هم بدید به برادر دستواره ، از این به بعد خودش موادِ خوراکی رو میاره دم درِ خانه و بهتون تحویل میده... 📌خاطره ای از زندگی جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان 📚منبع: کتاب آذرخش مهاجر ، صفحه ۱۰۱
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۹۳ 🌺 ببینید دغدغه‌ی این آقا داماد شهید چقدر زیباست... به درخواستِ خودم مهریه ‌ام شد تفسیر المیزان. جایِ آینه و شمعدان، دورتا دورِ سفره ‌ی عقد رو کتابِ تفسیرالمیزان چیدیم! برکتی که این تفسیر به زندگیمون میداد، می‌ارزید به شگونی‌که آینه و شمعدان می‌خواست داشته باشه. برای مراسم هم برنج اعلا خریدیم ، ولی فتح الله نذاشت پخت کنیم! می‌گفت: حالا که این همه آدمِ ندار و گرسنه داریم، چطور شبِ عروسی چنین غذایِ‌گران‌قیمتی بدهم؟!!! برنج‌ها را بسته‌بندی کردیم و به خانواده هایِنیازمند دادیم. وقتی برنج‌ها رو می‌دادیم، فتح الله بهشون می گفت: این هدیه ی امام خمینی است... 📌خاطره‌ای از زندگی خبرنگار شهید فتح‌الله ژیان‌پناه 📚منبع: کتاب « خدا بود و دیگر هیچ نبود» ، صفحه ۴۰ 🇮🇷