eitaa logo
🌻لَبخْندِ هادے🌻
85 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
793 ویدیو
8 فایل
خنده ات طرح لطیفےست که دیدن دارد نگاهتان را گره بزنید به لبخند شهدا @shahadat313barayagha لطفا با ذکر صلوات وارد بشید هروز احادیث"زندگی نامه شهدا"داستانهای کوتاه شهدایی و..... با بیت الشهدا همراه باشید با ذکر صلوات🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻لَبخْندِ هادے🌻
👆خاکریز خاطرات ۴۰ 🌸راهکاری ساده از #شهیدرجایی برای دستگیری از دیگران #بی_تفاوت_نبودن #مهربانی #کمک
. 📝متن خاکریز خاطرات 40 ✍️ راهکاری ساده از برای دستگیری از دیگران : آخرِ میوه‌فروش‌های بازار یه پیرمردِ نحیف میوه می‌فروخت. بساطِ کوچک و میوه‌های لک‌دارش معلوم بود که خریداری نداره. اما پیرمرد یه مشتری ثابت داشت بنامِ شهید رجایی... آقای رجایی می گفت: میوه هاش برکت خدا هستن ، خوردنش لطفی داره که نگو و نپرس. به دوستاش هم می‌گفت: این پیرمرد چند سر عائله داره ، از او خرید کنین... 🌷خاطره ای از زندگی رئیس جمهور شهید دکتر محمدعلی رجائی 📚منبع: کتاب « خدا که هست » نوشته ی مجید تولایی
*بسم‌رب‌الشهدای‌والصدیقین* کرامات شهدا🌷🌷🌷🌷🌷 مادر شهید می گفت : نزدیک محرم بود که من پایم شکست و در خانه افتاده بودم و دکتر ها گفتند که به سختی خوب می شود یک روز دلم شکست و گفتم : خدایا من به مسجد می رفتم سبزی پاک می کردم فرش ها را جارو می زدم و کارهای  هیئت را انجام می دادم. اما الان خانه نشین شده ام. شب به شهید خودم متوسل شدم و خوابم برد. درعالم خواب دیدم که محمدم با عده ای از رفقای خودش که شهید شده اند آمد و یک شال سبز هم به گردنش بود گفتم : مادر کجا بودی؟ گفت : ما از کربلا می آییم گفتم : مادر مگر نمی بینی من به چه وضعی در خانه افتاده ام گفت : اتفاقا شفایت را از اباعبدالله(ع) گرفتم. و بعد شال را از گردنش برداشت و روی پای من انداخت و گفت مادر شکستگی پایت خوب شده این دردی که داری بخاطر گرفتگی عضلات است گفت : مادر برو کارهای مسجد رو انجام بده صبح از خواب بیدار شدم و دیدم که می توانم راه بروم. دخترم دوید و گفت : مادر بنشین پای شما شکسته گفتم : نه پایم خوب شده خواهر شهید تعریف می کند : یک دفعه دیدم در اتاق بوی عطر عجیبی پیچیده گفتم مادر چه خبر است؟ این شال چیست؟ ماجرا را که برایمان تعریف کرد باور نمی کردیم گفتیم برویم نزد آیت الله گلپایگانی شال را خدمت آیت الله گلپایگانی بردیم هنوز صحبتی نکرده بودیم که ایشان شال را گرفتند. بوییدند و بوسیدند و شروع کردند به گریه کردن گفتیم : آقاچه شده شما چه می دانید ؟ عرض کردند : این شال بوی امام حسین(ع) را می دهد گفتیم : چطور؟ گفتند : ما از اجداد ساداتمان از مقتل سیدالشهدا یک تربت ناب داریم. این شال سبز بوی تربت اباعبدالله (ع) را می دهد بعد فرمودند : یک قطعه از این شال را به من بدهید وقتی من از دنیا رفتم در قبر و کفنم بگذاردید و من هم در عوض آن تربت نابی که در اخیار ماست را به شما می دهم 📚منبع : کتاب ۵۴۰ داستان از معجزات و کرامات امام حسین (علیه السلام شهید محمد معماریان🕊️🌸 یاد شهدا با صلوات🌹 🌺🌺🌺🌺🌺
🌹🌹🌹🌹 🌷همیشـــه در خلــوت و جـمع می گفت من شــرم می کنم, در قیــامت مولاﻳﻢ حســین(ع), بے ســر وارد شود در حالے کہ من ســر بر بدن داشته باشـــم. ...😔 مےگفت: دوســت دارم پیکـــرم مثل مــولایم ســه روز در دشت, زیر افتاب افتاده باشد..... ﺁﺧﺮ ﻫـــﻢ ﺑﻪ ﺁﺭﺯﻭﻳــﺶ ﺭﺳﻴﺪ.....✅ ﺑﻲ ﺳـــﺮ... ﺳــﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﺮ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺳــﻮﺯاﻥ.... 💐🌾🌷🌾 🌷🌹🌷🌹
▪️امروز، سالروز یک واقعه تاریخی‌ست. واقعه‌ای که به شخصه تصور میکنم هنوز هم، آثار و نتایجش، مشهود نشده و گذر زمان لازم دارد تا بفهمیم پاسداران انقلابی ، چه غوغایی به پا کردند در تحقیر انگلیسی‌ها.. ۲۸تیرماه، سالروز توقیف نفتکش انگلیس است.. 🌹🌹🌹🌹🌹
توصیـــه یک شهیـــد به مسئــولین👆 شمـــا با خون صدها ، معلول و مجــروح و جانباز روی کــار آمده اید پس....😱 🌹🌷🌹🌷 علے محمد ابوالوردی 🌹🌷
🌺 اللهم عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢شکارچیِ تانک💢 🔷گرم صحبت بودیم که ناگهان مسیر صحبت را عوض کرد و گفت: مادر بیا رضایت بده من شهید بشم. گفتم: مادر این چه حرفیه که میزنی؟ گفت: تو رو خدا راضی شو، دست بردار نبود، می خواست هرطور که هست رضایت بگیرد و از زبانم بشنود که راضی ام شهید شود. با شوخی می گفت: مادر بیسکویت میدم،راضی شو شکلات میدم راضی شو... 🔷همرزمان مهدی آمدند پیشم و گفتند: مهدی آرپیجی زن بود شکارچی تانک ها، وقتی هم که شهید شد آرپی‌جی میزد. کمک آرپیجی زنِ مهدی راقسم دادم که وقتی مهدی شهید شد چه گفت؟ خیلی بهش اصرار کردم. دست آخر گفت: انگشتشُ رو به طرف آسمان برد و سه مرتبه گفت: یا زهرا یا زهرا یا زهرا 🔹به روایت: مادر شهید مهدی توسن
عَلَمٺ فوقِ عَلَم هاست اباعبداللّه پرچَمَت بالای بالاست اباعبدالله اِذن‌شش‌گوشه‌و‌بین‌الحرمینت‌دستِ خواهرت زینب‌کبری‌ست اباعبدالله