eitaa logo
🌻لَبخْندِ هادے🌻
85 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
793 ویدیو
8 فایل
خنده ات طرح لطیفےست که دیدن دارد نگاهتان را گره بزنید به لبخند شهدا @shahadat313barayagha لطفا با ذکر صلوات وارد بشید هروز احادیث"زندگی نامه شهدا"داستانهای کوتاه شهدایی و..... با بیت الشهدا همراه باشید با ذکر صلوات🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
ام البنین به پیش همه روضه خواند و گفت شرمنده ام رباب پسرم را حلال کن وفات ام البنین تسلیت◼️
✦ ویژه وفات حضرت ام‌البنین سلام‌الله‌علیها ▫️حضرت ام‌البنین سلام‌الله‌علیها، بنیان‌گذار اقامه‌ی عزای سیدالشهدا علیه‌السلام و اصحاب عاشوراست. اقامه‌ی عزایی که ایشان، سنگ بنای آن را گذاشتند؛ هزار و سیصد و اندی سال، در تاریخ زنده ماند، تا واقعه‌ی از بستر همین عزاداری‌ها شکل گرفت و به سرعت دنیا را به سمت مقدّمه‌سازی ظهور به پیش می‌برد! ▫️این بانو، با تشکیل اوّلین هیئت، آن هم به سبک حماسی، حماسه‌ی عاشورا را تا ظهور زنده نگه داشتند. @Ostad_Shojae
•﷽• من سجده به خاڪ جمڪران می‌خواهم از یوسف گمگشته نشان می‌خواهم فریاد و فغان،از غم تنها بودن من مهدی صاحب الزمان می‌خواهم😔 ♥️|
🌻☘🌼 ✍وادے عشق .. بسے دور و دراز است.. ولے ... طے شـــــود... جاده ے صــدسالـہ... بہ آهــے گاهـــــے.. 🤚
📝 متن خاکریز خاطرات ۲۰۸ 🌺 شهید مدافع حرمی که دست رد به سینه‌ی نیازمندی نمی‌زد برای آقا سید علی مهم نبود طرفِ مقابلش کیه، کافی بود متوجه بشه کسی نیازمنده ، تا بهش کمک کنه.یکی از سربازانِ سوری که ظاهراً شیعه هم نبود، می‌گفت: من نگهبانِ ایست و بازرسی بودم ، سید وقتی می‌یومد اینجـا ، ترمز می‌زد و بهم پولی رو کمک می‌کرد... بعد از شنیدنِ این قضیه از سید پرسیدم: از کجـا این بنـده خدا رو می‌شناسی؟ آقا سید گفت: متوجه شدم بسیار فقیره و مشکلات زیادی داره. گاهی اوقات که از اینجا رد میشم، خوشحالش می‌کنم تا دستِ خالی خونه نره... 🌹خاطره‌ای از زندگی روحانی شهید سید علی زنجانی ✍راوی: یکی از همرزمان شهید . 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نسبت به حق بـے‌تفاوت نباشیم🧐 کسی که نسبت به حق بی‌تفاوت است، هنگام مظلومیت جبهۀ حق، وجودش برای جبهۀ باطل مفید خواهد بود؛ و بی‌تفاوتی‌اش علیه جبهۀ حق تمام می‌شود. جبهۀ باطل همیشه در اقلیت و ضعف است و این بی‌تفاوت‌ها هستند که به آنها قدرت می‌بخشند. 👤استاد پناهیان
👈آخرین عکس! ➖ سه‌شنبه ۷ بهمن ۱۳۶۵ شلمچه، عملیات کربلای ۵ 🔻 آن روز صبح، کنار «محسن کردستانی» و «سلیمان ولیان» داخل سنگر کوچک‌شان نشسته بودم. سنگر جا برای دراز کشیدن نداشت. محسن پیک دسته بود. جثه‌اش ریز بود، ولی ایمانی قوی داشت. زیر شدیدترین آتش، این طرف و آن طرف می‌دوید و پیام‌ها را می‌رساند. این بار هم دوربینم را همراه آورده بودم. برای این‌که آسیب نبیند، آن را داخل کیسه‌ی پلاستیکی پیچیده بودم و در کیف کوچک کمک‌های اولیه جا داده بودم. محسن گفت: حالا که دوربینت رو تا این‌جا آورده‌ای، دو سه تا عکس از ما بگیر. 📍اصلا به فکرم نرسیده بود. راست می‌گفت. فکر دوربین نبودم. آن را درآوردم و به محسن گفتم: - ژست بگیر می‌خوام یه عکس مشدی ازت بگیرم. با تبسمی ‌دل‌نشین در گوشه‌ی سنگر نشست و من عکس گرفتم؛ چهره‌ی خاک‌گرفته‌ای که خستگی چند روز نبرد مداوم از آن پیدا بود و چشمانی که زودتر از لبانش می‌خندیدند. دوربین را به او دادم و او هم عکسی از من و سلیمان ولیان گرفت که پهلوی هم ته سنگر تکیه داده بودیم. دقایقی بعد رفتم تا به خاکریز عقبی سر بزنم. 🔅 در برگشت، دوان دوان به طرف پست امداد رفتم. جلوی در ورودی، حاج آقا تیموری امدادگر را دیدم که روی مجروحی دولا شده بود و سعی می‌کرد به او کمک کند. مجروح همچنان دست و پا می‌زد و آخرین لحظاتش را می‌گذراند. جلوتر که رفتم، کردستانی را شناختم. سرم گیج رفت. آخر، دقایقی قبل پهلویش بودم و حالا داشت جلوی چشمم جان می‌داد. 🌹🍃🌹🍃
🌸 تشنه‌ی یار ✅ شناخت امام زمان (قسمت دوم)
بازگشت پرافتخارپاسدار رشید اسلام شهیدمحمودرضا شهریانی راپس از سالها چشم انتظاری را به خانواده محترم این شهید بزرگوار و مردم عزیزشهید پرور اندیمشک تبریک عرض میکنیم🌺 تنهامسیر اندیمشک