eitaa logo
دلم آسمون میخاد🔎📷
3.3هزار دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
11.6هزار ویدیو
118 فایل
﴾﷽﴿ °. -ناشناسمون:بگوشم 👇! https://harfeto.timefriend.net/17341201133437 . -شروط‌وسفارشات↓ @asemohiha . مدیر کانال و تبادلات @Hajkomil73 . •|🌿|کانال‌وقفِ‌سیدالشهداست|🌿|• . -کپی‌‌محتوای‌کانال = آزاد✋
مشاهده در ایتا
دانلود
#حسین_جان آقا ببین که بغض بدے در گلوے ماست... بوسیدن ضـریح شما آرزوے ماست... #اللهم‌الرزقناکربلا😭 کانال جنجالی با پستای جنجالی😍 #شهدایی #حسینی #مذهبی #امام_زمانی #چالش_متنوع #فرج #روضه #هییت_مجازی #کربلایی #و . . . همه و همه در 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3024355346C46ed16f233
دلم آسمون میخاد🔎📷
#حسین_جان آقا ببین که بغض بدے در گلوے ماست... بوسیدن ضـریح شما آرزوے ماست... #اللهم‌الرزقناکربلا
ســاعــتـــ ۶ هییتـــ مـجـازے داریــمـــ😍 تا چنــد دیــقــہ دیـگـہ پاڪشـ مـےڪنم💔
🍃🌻 آن ڪس ڪہ ٺو را شناخٺ ، جــــان را چہ ڪند ؟ فرزند وعیال و خانمان را چہ ڪند؟ ☘ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ☘ #ٻا‌صاحب‌الزمـان‌ادرڪنے ♥️ #اللہم‌عجل‌لولٻڪ‌الفـرج #جمعه #بازهم_نیامد🍃😔 •❥•❤️🌿 ↳ @shahadat_arezoomee ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑💕
تصویرت رو گذاشته ای توی فضای مجازی به قول خودت خشک مذهبی نیستی! زیر عکست می‌نویسند ما شاءالله و... نمیدانم جایی حیای خودرا باخته ای یا اینجا همه به تو محرمند!!! تصویرت را کجا گذاشته ای در فضای مجازی... با حجاب ...یا به بهانه حجاب...؟ #پویش_حجاب_فاطمے
👌🌸شب غدیرشب باشرافتی است!! #پروفایل #غدیر #تلنگر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلم آسمون میخاد🔎📷
سلام آسمونے ها ♥️😁 ☘قبول باشه چله نوڪریتون. 📝یادآورے چله↓ ۱-زیارت عاشورا ۲-دعاے عهد ۳-روزانه ترڪ ی
سلام آسمونے ها ♥️😁 ☘قبول باشه چله نوڪریتون. 📝یادآورے چله↓ ۱-زیارت عاشورا ۲-دعاے عهد ۳-روزانه ترڪ یڪ گناه 🍃🌻ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ❗️ترگ گناه امروز شامل ترڪِ خود پسندی..⛔️ 📝 ترڪ گناه هجدهم آفرین به خودمون😍👏
آقــا‌تا‌برنگردےجور‌نمےشود‌این‌جور‌چین‌خوشبخے @shahadat_arezoomee ماشهادت دادیم که زیباست↑🕊
🍁 "یوم التروبه" چه روزےاست⁉️ اولین روز غربت امام حسین"علیه السلام" به این روزنامگذارے شده است. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🍃😔 واغربتا💔 بمیرم برا غربت مولامون حسین.... ـــــــــــــــــــــــــــ •❥•❤️🌿 ↳ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑💕
#چادرانه🌈⚡️✨ @shahadat_arezoomee ماشهادت دادیم که #شهادت زیباست↑🕊
•°•♥️•°• 🌱 #نماز اول وقت #asemon
#شهدایی😍❤️ #دخترونه🌈✨ •❥•❤️🌿 ↳ @shahadat_arezoomee ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑💕
🍃🙂 #حدیث_روز تصویربازشود☝️ #asemon 🌱
YEKNET.IR - shoor - 98.05.12 - haddadian.mp3
4.46M
#انرژےتایم😍 #شور احساسی دردت به جونم ایشالله تا محرمت زنده بمونم🍃😔 🎤 #محمدحسین_حدادیان فوق زیبا •❥•❤️🌿 ↳ @shahadat_arezoomee ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑💕
دوستان گلمون سلام🍃😍 از امشب رمان داریم.... 🌱اونم چه رمانی؛عاشقانه‌ مذهبی،واحساسی♥️ :) ــــــــــــــــــــــــــــــــــ🌿 خبربدین به بقیه ڪه همراهمون رمان رو دنبال ڪنن✌️😉 🕊
مچکرم از محبت هاتون🍃😁 🌱ماخادمیم،وظیفمون خدمته.... دعاڪنیدماهم از این جاموندگی دربیایم... التماس دعاےشهادت•|♥️|•
خانمهای کانال گروه دخترونه داره اگه لینک میخایید بیایید @ya_hosin313
یاضامن آهو🍃♥️
هدایت شده از مدیران کانال ها
👈واقعا کدوم یکی ارزش وجود زن رو به نمایش میذاره؟😏 #پویش_حجاب_فاطمے
دلم آسمون میخاد🔎📷
دوستان گلمون سلام🍃😍 از امشب رمان داریم.... 🌱اونم چه رمانی؛عاشقانه‌ مذهبی،واحساسی♥️ :) ــــــــــــ
🍎 💠 کنار باغچه ی کوچک حیاط مادربزرگ نشستم و به گل های توی باغچه نگاه میکنم عمیق توی فکرم!!! دلم حال و هوای بچگی رو کرده همون وقتها که با زینب دور حیاط میدویدیم و سر به سر پدر بزرگ میذاشتیم...خدارحمتش کنه...عجب مرد خوبی بود!! تو فکر بودم که یهو صدای در حیاط اومد!بلند شدم چادمو سرم کردم صدامو صاف کردم و گفتم : -کیه؟؟ یه صدای آشنا از پشت در گفت: -نذری آوردم. رفتم سمت در یواش درو باز کردم یک دفعه میخ کوب شدم. دو طرف سرمون رو انداختیم پایین.ته لبخندی زدم و گفتم: -سلام علی آقا...شمایین... سینی آش هارو توی دستش جابه کردو گفت: -بله حال شما؟؟ گفتم: -الحمدلله...نذری بابت؟؟ -سال پدربزرگم هست... -آخی...خدارحمتشون کنه.روحشون شاد... -خدا رفتگان شمارو هم بیامرزه. بعد کاسه ی آشو گرفت روبه روی من و گفت: - بفرمایین. از روی سینی کاسه آشو برداشتمو گفتم: -متشکرم. -نوش جان. سرمو آوردم بالا دیدم بنده خدا سرش هنوز پایینه خندم گرفته بود.باتشکر مجدد درو بستم.همین که برگشتم مادربزرگ رو روبه روم دیدم!دستشو گذاشت روی کمرش گفت: -کی بود مادر؟؟؟ شونه هامو انداختم بالاو گفتم: -هیچی نذری آورده بودن. عینکشو جابه جاکردو گفت: -پسر مهناز خانم بود؟؟ سرموانداختم پایین گفتم: -بله پسر مهناز خانم... مادر بزرگ تا دید سرمو انداختم پایین برگشت گفت: -حالا چرا ایستادی بیا داخل که حسابی هوس آش کردم... رفتیم داخل و مادربزرگ که مشغول کارش بود شروع کرد تند تند از علی تعریف کردن!!!منم توی آشپز خونه بودم و مشغول ریختن آش ها توی بشقاب... مادر بزرگ داد زد: -زهرا جان!!این پسر مهناز خانمو که یادته از اول آقا بود...خیلیییی پسر گلیه... جوری وانمود کردم که انگار چیزی نشنیدم گفتم: -مادرجون!!این لیوان گل دار هارو تازه خریدی؟ -آره مادرجون قشنگه؟؟؟ -آره خیلی قشنگه. -اینارو پسر مهناز خانم از بازار برم گرفته! یه نفس عمیق کشیدم و مادربزرگ هم شروع کرد به صحبت کردن راجع به ادامه ی حرف هاش... -خیلی آقاست.همیشه کارهای منو انجام میده. باز خواستم بحثو عوض کنم گفتم: -مادر جون یادش بخیر.پدرجون خیلی آش رشته دوست داشت. -آره مادر خدارحمت کنه پدربزرگتو. دست مهناز خانم و پسرش درد نکنه.کارشون خیلی درسته. دندون هامو محکم فشار دادم رو هم و ظرف هارو گذاشتم توی سینی و رفتم پیش مادر بزرگ... ... نویسنده این متن👆: •❥•❤️🌿 ↳ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑💕
شبتون حسینی یا علی 🌷