eitaa logo
دلم آسمون میخاد🔎📷
3.3هزار دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
11.7هزار ویدیو
118 فایل
﴾﷽﴿ °. -ناشناسمون:بگوشم 👇! https://harfeto.timefriend.net/17341201133437 . -شروط‌وسفارشات↓ @asemohiha . مدیر کانال و تبادلات @Hajkomil73 . •|🌿|کانال‌وقفِ‌سیدالشهداست|🌿|• . -کپی‌‌محتوای‌کانال = آزاد✋
مشاهده در ایتا
دانلود
دل اگـر پاڪــــ نـبـاشــد نمـے آیـد آقــا نوع عابر بہ تمیــزےِ گذر وابسـتہ اسٺ گوشہ چشمے نکند زندگےِ ما مرگ اسٺ مثل‌طفلے که‌بہ‌الطاف پدر وابستہ اسٺ بایـد از دورے آقــا همگـے دق بڪـنیـم تا بداند ڪه دل ما چقدر وابستہ اسٺ ... 🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ صلوات بِـفـرِښـٺ‌مُـۏمِـڹ 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما شهادت دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام صادق (ع) در آخرین لحظه‌های حیات خویش به فرزندان خود فرمود: شفاعت ما به کسی که نماز را کوچک بشمارد نمیرسد  فَوَیْلٌ لِّلْمُصَلِّینَ الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ پس واى بر نمازگزارانى که از نمازشان غافلند آیه 4 و 5 سوره ماعون 🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ صلوات_بفرست_مومن 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
چه خوبه عاشق کسی باشی که هر لحظه باهاته … از رگ گردن نزدیک تر … خدا … 🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ صلوات_بفرست_مومن 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
معلم جدید بی حجاب بود . مصطفی تا دید سرش را انداخت پایین. - برجا ! بچه ها نشستند. هنوز سرش را بالا نیاورده بود، دست به سینه محکم چسبیده بود به نیمکت . خانم معلم آمد سراغش . دستش را انداخت زیر چانه اش که « سرت را بالا بگیر ببینم» چشم هایش را بست . سرش را بالا آورد. تف کرد توی صورتش . از کلاس زد بیرون . تا وسط های حیاط هنوز چشم هایش را باز نکرده بود... 🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ صلوات_بفرست_مومن 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
اگر یک تخم مرغ توسط نیرویی بیرونی بشکند،زندگی پایان می یابد. اگر یک تخم مرغ توسط نیرویی درونی بشکند زندگی آغاز می شود. بهترین چیزها از درون اتفاق می‌افتند . پس دنبال درونی زیبا باش. 🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ صلوات_بفرست_مومن 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
🔸وحید ۴ سال در از حرم دفاع کرد👊 و بخاطر شایستگی‌هایی که داشت حاج قاسم او را به نزد خود فرا خواند و توفیق همراهی👥 با خود را به او داد. و از آن پس او را به عنوان حاج قاسم می شناسند. 🔹وحید بود و ریه اش به شدت مشکل داشت و فقط برادرش از آن خبر داشت این روزها اگر پای درد و دل بنشینید از چند چیز سخن می گوید از دلتنگیش💔 نسبت به فرزند با ایمان و جوانش و از غصه هایی که نسبت به وحید دارد نامزدی که عمر نامزدی او دو ماه بیشتر نبود😔 📎امنیت و عزت امروزمان را مدیون و امثال او هستیم♥️ 🌹🍃🌹🍃 🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ صلوات_بفرست_مومن 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
دلم آسمون میخاد🔎📷
🍃🌼 گذشت اے ولے دعــای مانگرفت.😔💔 ✨دعـاے مـا نه،بگو مانگرفت. اگر به یاد تو بودم چرا دلـ❤️ـم نشکست.😭 چرا غـ🌅ـروب رسید و صدای ما نگرفت. به امید روزے ڪـه ما آقـــاے ما کند.ان شاءالله 🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🌼 عمــرے اسٺـ که از حضور او جـاماندیم درغربتـ سـ❄️ـرد تنـهـا ماندیم 🔹او است تا که مابرگردیم ماییم که در ڪـبرے ماندیم😔 🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
انتخابات ۹۸ ☝️ 🍃•😍
انتخابات ۹۸ ☝️ 🍃•😍
☝️ ــــــــــــــــــــــــــ🌿🇮🇷 🍃🦋
ــــــــــــــــــــــــ 🍃🇮🇷
👇 خادم 🌷الشهدا🌷 سلام بزرگواربرای کانال خوبتون فرستادم رأی دادم... چون دشمن ازانگشت جوهری من هراسها دارد. چون من یک انقلابی ام...چون نگاه هزاران شهید به انتخاب من است😊☺️✌️👋 ــــــــــــــــــــــــــــــ🍃🇮🇷 🙏😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلم آسمون میخاد🔎📷
بنویسید تمام زندگیم عشـــــق به امام رضا هست وبس 😌♥️
رأی گیری تا ساعت۲۲تمدید شد
🍎🍎🍎 داستان کودکانه 🍎🍎🍎 🍎 سفر فضایی و سیب بهشتی 🍎 🍎🍎🍎 قسمت اول 🍎🍎🍎 🍎 موضوع : 👈 تولد حضرت فاطمه زهرا (س) 🌹 در شبی زیبا و پر ستاره ، 🌹 وقتی همه خواب بودند ؛ 🌹 حضرت محمد صلی الله علیه وآله ، 🌹 مشغول عبادت و خواندن قرآن بودند 🌹 که ناگهان نوری از آسمان به زمین فرود آمد 🌹 خانه پیامبر پر از نور شده بود . 🌹 از دل نور ، اسبی زیبا و براق و نورانی بیرون آمد . 🌹 که فرشته ای روی آن نشسته بود . 🌹 فرشته به پیامبر سلام کرد 🌹 پیامبر لبخندی زدند و آن فرشته را شناختند و گفتند : 🌸 جبرئیل تویی ؟! 🌸 چقدر دلم برات تنگ شده بود 🌹 جبرئیل گفت : 🌷 سرورم آماده شوید 🌷 تا به یک سفر فضایی بریم 🌹 پیامبر فرمودند : 🌸 الآن بریم ؟؟! آخه با چی ؟! 🌹 جبرئیل دستش را ، 🌹 روی سر اسب کشید و گفت : 🌷 با این بُراق میریم 🌹 پیامبرخدا و جبرئیل ، 🌹 سوار اسب بُراق شدند . 🌹 و به سرعت نور ، 🌹 از مکه به فلسطین رفتند . 🌹 و از فلسطین ، 👈 به طرف آسمان حرکت کردند . 🌹 بعدها اسم این سفر را ، 👈 معراج گذاشتند . 🌹 حضرت محمد ، توی فضا و آسمونا ، با بچه ها فرشته ها ، خیلی مهربون بود . 🌹 بعد از انجام ماموریتی که داشت 🌹 و قبل از برگشتن به زمین ، 🌹 شروع کرد به بازی کردن با بچه فرشته ها 🌹 هم با اونا صحبت می کرد . 🌹 هم براشون قصه می گفت 🌹 هم شعر می خوند 🌹 هم قرآن یادشون می داد و... ✨ ادامه دارد ... ✨ @shahadat_arezoomee
🔻 💠اساس دشمنی جهان با جمهوری اسلامی، آتش زدن و ویران کردن این خیمه است. دور آن بچرخید. والله والله والله این خیمه ا گر آسیب دید، بیت الله الحرام و مدینه حرم رسول الله نجف، کربلا، کاظمین، سامرا و مشهد باقی نمیماند؛ قرآن آسیب میبیند! . . . 📌جمهوری اسلامی عزیز ما تو را حفظ خواهیم کرد از رای دادنمان گرفته تا جان دادنمان برای تو. @shahadat_arezoomee
الـوعــده وفـا ツ♡ هـسـتـیـم تـا آخــرش 🇮🇷♥️ ــــــــــــــــــــــ🌿✨ 🤩
👇 اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم ـــــــــــــــــــــــــــــــــ🌿✨
دلم آسمون میخاد🔎📷
﷽ #داستان_مذهبی #رمان_مجنون_من_کجایی؟ ══🍃💚🍃══════ #قسمت_ششم حاج آقا کریمی از همرزما و دوستان صمی
؟ ══🍃💚🍃══════ راوی👈زینب زینب: وای خاک توسرم سید یه کاری کن بدبخت شدم باز این بچه حالش بد شد🤒🤕 سیدجواد: هیس هیچی نیست فقط فشارش افتاده 😑 میرم یه آب معدنی با چهار تا قند میگیرم براش آب قند درست کنیم تا جواد بره برگرده من به خدا🍃✨ رسیدم رقیه رو گرفتم تو بغلم سرش از روی چادر بوسیدم😘 جواد رسید آب قند به رقیه دادیم خداشکر حالش زود خوب شد -رقیه خانم پاشو خواهر ببین پرواز حسین داداش نشسته🛬 پاشو عزیزم😍 ~~~~~~~~~~ راوی👈رقیه به هزار و یک زحمت از جا پاشدم زینب دستمو تو دستش گرفت حسین بالای پله برقی ظاهر شد😍 دستم و گذاشتم روی شیشه حسین بالاخره به جمع ما پیوست قبل از اینکه به آغوش مادر پناه ببره آغوشش باز کرد برای من😍 حسین: بیا فدات بشم❤️ با دو به آغوشش پناه بردم -کجا بودی داداش😭 حسین: فدات بشم حسین من و از آغوش در آورد و دستمو گرفت با بقیه روبوسی کرد 😘 به سمت ماشین حرکت کردیم مادر پیش آقا جواد جلو نشست من و زینب و حسینم پشت سرم و گذاشتم رو شونه‌اش تا قزوین راحت خوابیدم😴😴 رسیدیم حسین: رقیه جان آجی پاشو اروم چشامو باز کردم حس خوبی داشتم😍 بعد از چهل و پنج روز طعم یه خواب شیرین رو چشیده بودم زل زدم تو چشمای حسین داداش😐 -داداش خیلی خوشحالم، پیشمی حسین: ‌منم عزیز دلم😊 برو استراحت الان رفقای من میان اونجا شما برو بالا عصر باهم میریم پیش بابا🌷 ‌-چشم.. 📝 ... ⇩↯⇩ ✍ بانو............ش ══🍃💚🍃══════ صلوات بِـفـرِښـٺ‌مُـۏمِـڹ 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما شهادت دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
❤️همه ی ما ... روزی ! غروب خواهیم کرد کاش آن غروب را بنویسند: شهادت 🌷 شبتون شهدایی🌷 🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ صلوات بِـفـرِښـٺ‌مُـۏمِـڹ 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما شهادت دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁