#قدر_جوانیت_را_بدان☝️
زندگی ما حکایت یخ فروشیست
که از او پرسیدند : فروختی ؟
گفت : نه ! ولی تمام شد ! ! !
✺ امام علی ؏ ؛
فرصتها همچون ابـ☁️ـر مىگذرند
📚 نهجالبلاغـه
🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 📿
♥️🌿↓
@shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
رَبِّ شَهرِ رَمَضان ! شهر مرا هم دریاب
این زمین مرکز عُشّاقِحُسِین،ایران است
[ #بالحسین_الهے_العفو ]
🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 📿
♥️🌿↓
@shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
🍁🍂 .
.
آنکه از شرم گُنه باید کنه غیبت منم !
🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 📿
♥️🌿↓
@shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
🌿✍
|•🍃 شهادت به خون و تیرو ترڪش نیست ...
🍃•| آن روز که خدا را باهمه چیز و در همه چیزدیدیم شهید شده ایم.
👤 #دستنوشتهِکمیل
🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 📿
♥️🌿↓
@shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
🌿🦋🌿
🦋🌿
🌿
💌🍃 آیت الله مجتهدی تهرانی ؛
💛←از اعمال مهم بندگان دعاکردن است.
دلم آسمون میخاد🔎📷
🌿🦋🌿 🦋🌿 🌿 💌🍃 آیت الله مجتهدی تهرانی ؛ 💛←از اعمال مهم بندگان دعاکردن است.
🌿🦋🌿؛
🦋🌿؛
🦋؛
🎈 #ادامه
🍃🌻|
یکی قرآن خوندن و دیگری دعا خواندن است .🌻🍃|
خدا درقرآن به پیامبر(ص) می فرماید؛"ای پیامبرما، به مردم بگو اگر دعای شما نبود،ما به شما اعتنا نمیکردیم." 📖سوره غافر/۶۰ 📗طریق وصل🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ #صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
🍃🌸هنگام اذان است
لحظه اجابت دعاست🌸🍃
🍃🌸خدایا ظهور حجتت را برسان
خدایا قلب مقدسش از ما راضی و خشنود بگردان🌸🍃
🍃🌸خدایا موانع ظهورش برطرف بگردان
خدایا رهبر عزیز ما را در پناه خودت حفظ کن🌸🍃
🍃🌸خدایا عاقبت همه مارو ختم به خیر بگردان
خدایا ما را آنی وکمتر از آنی به خودمان وامگذار🌸🍃
🍃🌸خدایا تا مارو نبخشیدی از این دنیا نبر
الهی رزمندگان مدافع حرم را سلامت بدار🌸🍃
🍃🌸دشمنان اسلام را نیست و نابود بگردان
🍃🌸الهی آمین بحق حضرت زینب(س)
🍃🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمّد وَعَجِّل فَرَجَهُم وأهْلِك أَعدَائَهُـم أجمَعین🌸🍃
اگر حال خوشی پیدا شد
جز برای فرج یار دعایی نکنیم😔🙏
🍃🌸اللهم عجل لولیک الفرج🌸🍃
🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 📿
♥️🌿↓
@shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
دلم آسمون میخاد🔎📷
و هوالشهید♥ #تنها_میان_داعش #قسمت_بیست_و_نهم 💠 در تمام این مدت منتظر #شهادتش بودم و حالا خطش رو
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_سی_ام
💠 خبر کوتاه بود و خاطره خمپاره دقایقی قبل را دوباره در سرم کوبید. صورت امّ جعفر و کودک شیرخوارش هر لحظه مقابل چشمانم جان میگرفت و یادم نمیرفت عباس تنها چند دقیقه پیش از #شهادتش شیرخشک یوسف را برایش ایثار کرد.
مصیبت #مظلومانه همسایهای که درست کنار ما جان داده بود کاسه دلم را از درد پُر کرد، اما جان حیدر در خطر بود و بیتاب خواندن پیامش بودم که زینب با عجله وارد اتاق شد.
💠 در تاریکی صورتش را نمیدیدم اما صدایش از هیجان خبری که در دلش جا نمیشد، میلرزید و بیمقدمه شروع کرد :«نیروهای مردمی دارن میان سمت آمرلی! میگن #سید_علی_خامنهای گفته آمرلی باید آزاد بشه و #حاج_قاسم دستور شروع عملیات رو داده!»
غم امّ جعفر و شعف این خبر کافی بود تا اشک زهرا جاری شود و زینب رو به من خندید :«بلاخره حیدر هم برمیگرده!» و همین حال حیدر شیشه #شکیباییام را شکسته بود که با نگاهم التماسشان میکردم تنهایم بگذارند.
💠 زهرا متوجه پریشانیام شد، زینب را با خودش برد و من با بیقراری پیام حیدر را خواندم :«پشت زمین ابوصالح، یه خونه سیمانی.»
زمینهای کشاورزی ابوصالح دور از شهر بود و پیام بعدی حیدر امانم نداد :«نرجس! نمیدونم تا صبح زنده میمونم یا نه، فقط خواستم بدونی جنازهام کجاست.» و همین جمله از زندگی سیرم کرد که اشکم پیش از انگشتم روی گوشی چکید و با جملاتم به #فدایش رفتم :«حیدر من دارم میام! بخاطر من تحمل کن!»
💠 تاریکی هوا، تنهایی و ترس توپ و تانک #داعش پای رفتنم را میبست و زندگی حیدر به همین رفتن بسته بود که از جا بلند شدم. یک شیشه آب چاه و چند تکه نان خشک تمام توشهای بود که میتوانستم برای حیدر ببرم.
نباید دل زنعمو و دخترعموها را خالی میکردم، بیسر و صدا شالم را سر کردم و مهیای رفتن شدم که حسی در دلم شکست. در این تاریکی نزدیک سحر با #خائنینی که حیدر خبر حضورشان را در شهر داده بود، به چه کسی میشد اعتماد کنم؟
💠 قدمی را که به سمت در برداشته بودم، پس کشیدم و با ترس و تردیدی که به دلم چنگ انداخته بود، سراغ کمد رفتم. پشت لباس عروسم، سوغات عباس را در جعبهای پنهان کرده بودم و حالا همین #نارنجک میتوانست دست تنهای دلم را بگیرد.
شیشه آب و نان خشک و نارنجک را در ساک کوچک دستیام پنهان کردم و دلم برای دیدار حیدر در قفس سینه جا نمیشد که با نور موبایل از ایوان پایین رفتم.
💠 در گرمای نیمهشب تابستان #آمرلی، تنم از ترس میلرزید و نفس حیدرم به شماره افتاده بود که خودم را به #خدا سپردم و از خلوت خانه دل کندم.
تاریکی شهری که پس از هشتاد روز #جنگ، یک چراغ روشن به ستونهایش نمانده و تلّی از خاک و خاکستر شده بود، دلم را میترساند و فقط از #امام_مجتبی (علیهالسلام) تمنا میکردم به اینهمه تنهاییام رحم کند.
💠 با هر قدم #حسرت حضور عباس و عمو آتشم میزد که دیگر مردی همراهم نبود و باید برای رهایی #عشقم یکتنه از شهر خارج میشدم. هیچکس در سکوت سَحر شهر نبود، حتی صدای گلولهای هم شنیده نمیشد و همین سکوت از هر صدایی ترسناکتر بود.
اگر نیروهای مردمی به نزدیکی آمرلی رسیده بودند، چرا ردّی از درگیری نبود و میترسیدم خبر زینب هم شایعه #جاسوسان داعش باشد.
💠 از شهر که خارج شدم نور اندک موبایل حریف ظلمات محض دشتهای کشاورزی نمیشد که مثل کودکی از ترس به گریه افتادم. ظاهراً به زمین ابوصالح رسیده بودم، اما هر چه نگاه میکردم اثری از خانه سیمانی نبود و تنها سایه سنگین سکوت شب دیده میشد.
وحشت این تاریکی و تنهایی تمام تنم را میلرزاند و دلم میخواست کسی به فریادم برسد که خدا با آرامش آوای #اذان صبح دست دلم را گرفت. در نور موبایل زیر پایم را پاییدم و با قامتی که از غصه زنده ماندن حیدر در این تنهاییِ پُردلهره به لرزه افتاده بود، به #نماز ایستادم.
💠 میترسیدم تا خانه را پیدا کنم حیدر از دستم رفته باشد که نمازم را به سرعت تمام کردم و با #وحشتی که پاپیچم شده بود، دوباره در تاریکی مسیر فرو رفتم.
پارس سگی از دور به گوشم سیلی میزد و دیگر این هیولای وحشت داشت جانم را میگرفت که در تاریک و روشن طلوع آفتاب و هوای مه گرفته صبح، خانه سیمانی را دیدم.
💠 حالا بین من و حیدر تنها همین دیوار سیمانی مانده و #عشقم در حصار همین خانه بود که قدمهایم بیاختیار دوید و با گریه به خدا التماس میکردم هنوز نفسی برایش مانده باشد.
به تمنای دیدار عزیزدلم قدمهای مشتاقم را داخل خانه کشیدم و چشمم دور اتاق پَرپَر میزد که صدایی غریبه قلبم را شکافت :«بلاخره با پای خودت اومدی!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 📿
♥️🌿↓
@shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
نکات کلیدی قرآن کریم
جزءبیست دوم🌸
🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 📿
♥️🌿↓
@shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
مراقب دل دیگران هم باش،
همون قدر که مراقب دل خودتی؛
تمام عمرت اگر سر به سجده
باشی و دست به دعا و دائم الذکر
ولی دل کسی رو با حرفت یا قضاوت
بـی جا و رفــتارت
شکسته باشی هیچ تضمینی نیست
که عاقبت به خیر بشی !
خدا از #حق خودش میگذره اما از
حق بنده اش نه...
یُغفَرُ للشَّهیدِ کُلُّ ذَنبٍ إلّا الدَّینَ
برای شهید هر گناهی
بخشیده می شود مگر بدهکاری(پیامبر)
+مراقب دل بنده های خدا باش!
#دل_نشکنیم
عهد ببندیم درامشب که مهم ترینِ شب های قدر است دیگر دلی از بندگان خدا نشکنیم
دلم آسمون میخاد🔎📷
بنویس شهید میشود . . .
باز هم بگویم؟مثل سال قبل؟
التماست میکنم ؛ شهادت میخواهم . . .
+ چه میشود بنویسی در تقدیر امسال من ؛
شَــهیــد مــــیشود؟!
#شهادتنامه
🌿با این لحن با خدا حرف بزن
گناهامون بزرگه ها
ولی خدا تو بزرگی تری
اخ من دورت بگردم خدا ♥️😭
اره برا خدا ناز کن .🧡
امشب شبه اخره ها
پرونده ی تا اخر عمرمون امشب به دست امام زمان نوشته میشه 😭💔