eitaa logo
دلم آسمون میخاد🔎📷
3.3هزار دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
11.6هزار ویدیو
118 فایل
﴾﷽﴿ °. -ناشناسمون:بگوشم 👇! https://harfeto.timefriend.net/17341201133437 . -شروط‌وسفارشات↓ @asemohiha . مدیر کانال و تبادلات @Hajkomil73 . •|🌿|کانال‌وقفِ‌سیدالشهداست|🌿|• . -کپی‌‌محتوای‌کانال = آزاد✋
مشاهده در ایتا
دانلود
امشب‌روضه‌داریم‌رفقا🖤🤚 . . 🥀‌به‌نیت‌همه‌ی‌شهدا 🥀گذشتگان‌درخاک‌ ‌. صلواتی‌عنایت‌کنید،تاشروع‌کنیم🍁
بسم‌رب‌الزهرا🥀 🍂السلام‌علیڬ‌یااباعبدالله 🍂السلام‌علیڬ‌یابن‌رسول‌الله 🍂السلام‌علیڬ‌یابن‌امیرالمومنین 🍂السلام‌علیڬ‌یابن‌فاطمة‌الزهرا
-این‌روزها‌مولایمان‌تنهاست،مادر -این‌روزها‌،ابوترابت‌بی‌قرارست😭 اخ‌بمیرم‌برای‌غریبیتان‌مولاجان💔
🖤؛🍂 با‌ناله‌هایش‌عرش‌را‌سوزاند‌مادر تا‌شد‌کنار‌بچه‌هایش‌ماندمادر 😭 با‌دست‌هایی‌که‌برایش‌شانه‌‌سخت‌است عجل‌وفاتی‌را،دو‌،دستی‌خواند‌مادر💔 🔥 "یافاطمة‌الزهرا" حمیدرضامحسنات
دلم آسمون میخاد🔎📷
🖤؛🍂 با‌ناله‌هایش‌عرش‌را‌سوزاند‌مادر تا‌شد‌کنار‌بچه‌هایش‌ماندمادر 😭 با‌دست‌هایی‌که‌برایش‌شانه‌‌سخت
اخ‌دورتون‌برگردم....😭 -چه‌برسردوردانه‌رسول‌الله‌آوردن که‌اینگونه،دراین‌سن،بادودست‌ناتوانش‌‌ فرمایش‌کردن‌‌:"عجل‌وفاتی"💔😭
🍁🥀 زجه‌بزنا‌رفیق😭 سادات‌ببخشید چادر‌به‌پای‌مادر‌سادات‌گیرکرد😭 افتاد‌روی‌خاک‌و‌دلش‌پر‌شراره‌شد🔥 گفتند‌یک‌طرف‌زده‌سیلی‌ولی‌حسن پیگیرِ‌جستجوی‌دوتا‌گوشواره‌شد اخ‌من‌بمیرم😭😭😭😭
🥀: -
آخ مادر مادر مادر، از همین جا بریم كربلا💔

اربابمون امام حسین علیه السلام افتاد روی خاك،راوی میگه:گفتم حسین داره نفرین میكنه،صورتش رو خاك افتاده بود فقط دیدم لباش تكون میخوره،سرم رو پایین آوردم،دیدم داره میگه ((الهی رضاً به رضاك)
)😭
اخ‌بمیرم‌،چقدرشماخاندان‌نبوت‌غریبید😭 . . که‌دید‌ولی‌کاش‌بعد‌از‌این‌دیگر میان‌شعله‌نبیند‌کسی‌زنگارش‌را..... 😭🥀 آی‌مادر
˹🍁 • . نمےخواهم‌بِرَنجانم‌دلے‌رابےسبب‌اما چگونہ‌مرگ‌یڪ‌مادر،چهل‌تن‌متّهم‌دارد؟...
Mehdi Rasoli - Yekami Harf Bezan (128).mp3
3.67M
خیلی‌التماس‌دعارفقا خادمای‌کانال‌هم‌‌دعاکنید✋ اللهم‌عجل‌ولیڬ‌فرج‌بحق‌خانم‌زینب‌س💔 ڪانال‌دلم‌آسمون‌میخاد
🌙•| امشب‌تولدماست[کمیل] _به‌لطف‌خانم‌فاطمه‌س‌دوسالی‌هست تولدما‌مصادف‌میشه‌باایام‌فاطمیه. ‌ خداقبول‌کنه‌ازمون🖤 بتونیم‌نوکری‌کنیم. عزاداریاتون‌قبول‌ماروهم‌اگرمیلتون‌کشید دعا‌کنید✋ این‌روضه‌هدیه‌تولدمابود🌱 ممنون‌که‌ماروحمایت‌کردین🍃🌺
-'✨ بِـسمِ‌رب‌ِّالعُشّاقِ‌الفٰاطِمِةۜ ✨'- -'✨ السَّلامُ‌عَلیكَ‌یٰا‌بَقیَةَ‌الله ✨'-
﴿بِنَفْسِي‌أَنْتَ‌مِنْ‌مُغَيَّبٍ‌لَمْ‌يَخْلُ‌مِنَّا﴾ -تصدقتان‌شومـ'! -بھ‌جانم‌قسمـ،ڪه‌توآن ؛ -‌حقیقت‌پنهانے‌ڪه‌دور‌ازما‌نیستے ، -هستے‌همه‌جا‌ومن‌هیچ‌جایے‌ندیدمت‌ -پدرمهربانمـ♥️'- ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•||• امام زمان چشمان گنهكارم پر از اشك است، چه بسیار اشك ریخته‌ام فریادزده‌ام صدایت كرده‌ام، یابن‌الحسن (عج) گوشه چشمی بر من فكن، مهدی جان سخت حیرانم، رخسار چون ماهت را برایم بگشا زیرا كه منتظرم. *************** ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️
•🕊• دعاکلیدرحمت ؛ وضوکلیدنماز،ونمازکلیدبهشت است! 👌🏻
عجب‌حلوایی‌قندیی‌تو😌♥️ جانم‌فدای‌رهبر🌱
دلم آسمون میخاد🔎📷
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃 🍃🍂 🍃 #نسل_سوخته #پارت_شصت_نهم شب آخر سفر فوق العاده م
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃 🍃🍂 🍃 پارتی من میشی؟ دستش رو گذاشت روی شونه ام _جایی که پدربزرگت شهید شده جایی نیست که کسی بتونه بره...هنوز اون مناطق تفحص نشده،زمینش بکر و دست نخورده است... _تا همین جاشم شما یه جاهایی ما رو بردی که کسی رو راه نمی دادن...پارتیت کلفت بود... خندید... _پارتی شما هم کلفته...من اولین باری نیست که اومدم،بعضی جاها هیچ وقت نشد که برم...شهدا این بار حسابی واستون مایه گذاشتن و مهمون داری کردن...هرجا رفتیم راه باز شد،بقیه اش هم مثل همین جاست...خاک،خاکه... دلم سوخت...نمی دونم چرا؟...اما با شنیدن این جمله،آه از نهادم بلند شد... _فکه که راه مون ندادن... و از جا بلند شدم...وقت نماز شب بود...راه افتادم برم وضو بگیرم...اما حقیقت این بود که خاک،خاک نیست...و اون کلمات فقط برای دلداری من بود... شب شکست و خورشید طلوع کرد،طلوع دردناک... همگی نشستیم سر سفره اما غذا از گلوی من پایین نمی رفت...کوله ام رو برداشتم برم بیرون...توی در رسیدم به آقا مهدی...دست هاش رو شسته بود و برمی گشت داخل...نرفت کنار... ایستاد توی در و زل زد بهم...چند لحظه همین طوری نگام کرد،بدون این که چیزی بگه رفت نشست سر سفره...مم متعجب،خشکم زد...توی این ده روز اصلا چنین رفتاری رو ندیده بودم...با هر کی به در می رسید یا سریع راه رو باز می کرد یا به اون تعارف می کرد... رو کرد به جمع _بخوایم بریم محل شهادت پدربزرگ مهران...هستید؟ برق از سر جمع پرید... _کجا هست؟ _یه جای بکر _تو از کجا بلدی؟ خندید... _من یه زمانی همه اینجا رو مثل کف دستم می شناختم...یه نقشه الکی می دادن دستمون...برو و برگرد...حالا هستید یا نه؟... هر کی یه چیزی می گفت...دل توی دلم نبود که نتیجه چی میشه...همین طوری ایستاده بودم اونجا و خدا خدا می کردم... _خدایا یعنی چی میشه؟...پارتی من میشی؟... ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️ 🍃 🍃🍂 🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
ضامن چشمان آهو ها به دادم میرسی؟!