eitaa logo
دلم آسمون میخاد🔎📷
3.3هزار دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
11.6هزار ویدیو
118 فایل
﴾﷽﴿ °. -ناشناسمون:بگوشم 👇! https://harfeto.timefriend.net/17341201133437 . -شروط‌وسفارشات↓ @asemohiha . مدیر کانال و تبادلات @Hajkomil73 . •|🌿|کانال‌وقفِ‌سیدالشهداست|🌿|• . -کپی‌‌محتوای‌کانال = آزاد✋
مشاهده در ایتا
دانلود
😁😁😂😂 😜 .... ⭐️در جبهه به خصوص در ماههای گرم سال😥معمولآ نیروها به دلیل فاسد شدن غذا مشکل گوارشی پیدا می کردند.😷 در این مواقع ایستادن در صف گلاب به روتون دستشویی😝باعث حکایات شیرین و طنز زیادی می شد،که خالی از لطف نیست !😁 بعضی روزهانهار مرغ 🍗می دادند.این مرغ در مقایسه با غذاهای دیگه ای که تو جبهه می دانند ،قابل مقایسه نبود. 😉 بچه ها چشم انتظار بودند تا ببینند کی نوبت مرغ میشه. 😋 آخه یکی از نشانه های نزدیک شدن به عملیات پبدا شدن سروکله ی مرغ بود! 😆😆 معمولا روزهای نزدیک به عملیات چاق و چله مون می کردند!😜😁 یه روز جای شما سبز نهار مرغ دادند. از قضا به دلیل دوری محل طبخ این مرغ زبون بسته با سنگرهای بچه ها ، فاسد شده بود و همین قضیه کار دست همه داد!😖😫 صف دستشویی راه افتاد و همه مشغول شدند.از شما چه پنهون ما هم  خیل رزمندگان در صف پیوستیم.😰 اونجا چشممون به یکی از فرماندهان لشکر افتاد. این مرغ دردسر برای همه درست کرده بود.😱 هرچه در دستشویی منتظر بودیم تا اون بنده ی خدایی که داخل بود بیرون بیاد، فایده ای نداشت!😑😶 هرکه از راه می رسید به اون رزمنده تکه مینداخت. اما فایده ای نداشت که نداشتد. هرچه صدا می زدیم ، جواب نمی داد. 🗣 آخر کار با مشت 👊لگدی به بچه ها به درب زدند، یه جواب شنیدیم که همه قانع شدیم! این برادر گفت: به یه شرط من از دستشویی بیرون میام ، اون هم باید اجازه بدهیید که تا بیرون آمدم مجددأ خودم بروم داخل😳😂 💠راوی: علی شیرزادی @shahadat_arezoomee 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
❤️🍃❤️ اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ‌عَلی‌اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.🌹🍃 هـــرشبــــــ ع‌ بــہ‌نیـــابتــــ‌‌شهـــــدا @shahadat_arezoomee 🍃🌹
؛ 🚩راه قدس باکاهلے وتن آسایے ودݪ به جفیه ے بے مقداردنیابستن میانه اے ندارد. راه قدس مردجنگ مےخواهد.مردجنگ کربلایے است وکربلایے ، مردمیدان عشق است وازسختی هاومشقات وسرباختن هاوجان دادن نمے هراسد. 📘گنجینه آسمانے/۲۰ @shahadat_arezoomee 🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹ازدامن همین مادرشهیدعمادمغنیه وشهیدجهادمغنیه به معراج رفتند. امشب مهمان فرزندانشان هستن.✨ نثارروح صلواتے هدیه کنید. @shahadat_arezoomee 🍃🌹
🍃🌹🌹 🌠گاهی در خانه با هم ورزش رزمی کار می‌‌کردیم. نانچیکو را به صورت حرفه‌ای به من یاد داد. 🔫تیراندازی با اسلحه شکاری با اهداف روی سنگ، برگ درخت و ... هردومان برای زندگی خیلی ذوق داشتیم. 👌 آنقدر که وقتی کسی می‌گفت بچه‌دار شوید، با تعجب می‌گفتم چرا باید بچه‌دار شوم؟ وقتی این همه در زندگی خوشم چرا باید به این زودی یک مسئولیت دیگری را هم قبول کنم که البته وقت من و امینم را محدودتر می‌‌کند. ✔ به امین می‌گفتم «تو بچه دوست داری؟» می‌گفت «هروقت تو راضی شوی و دوست داشته باشی. تو خانم خانه‌ای. تو قرار است بچه را بزرگ کنی. پس تو باید راضی باشی.» 🌟می‌گفتم «نه امین، نظر تو برای من خیلی مهم است. می‌دانی که هر چه بگویی من نه نمی‌گویم.» می‌گفت «هیچ‌وقت اصرار نمی‌‌کنم. باید خودت راضی باشی.» من هم پشتم گرم بود. 👈تا کسی حرفی می‌زد، می‌گفتم فعلاً بچه نمی‌خواهم، شوهرم برایم بس است. شوهرم همه کسم است. فکر می‌کردم زمان زیادی دارم تا بچه‌دار شوم. ✳اواخر امین می‌گفت «زهرا خیلی بد است که ما این طور هستیم، باید وابستگی ما به هم کمتر شود...» انگار که می‌دانست قرار است چه اتفاقی بیفتد. برای من می‌‌ترسید. حرف‌هایش را نمی‌فهمیدم. ❌اعتراض کردم که «چرا اینطور می‌گویی؟ خیلی خوب است که 2 سال و 8 ماه از زندگی مشترک ما می‌گذرد و این همه به هم وابسته‌ایم که روز به روز هم بیشتر عاشق هم می‌شویم.» 💯واقعاً‌ علاقه ما به نسبت ابتدای آشناییمان خیلی بیشتر شده بود. گفت «آره، خیلی خوب است اما اتفاق است دیگر. خدایی ناکرده...» 🔸 گفتم «آهان! اگر من بمیرم برای خودت می‌ترسی؟» 🔹گفت «نه، زهرا زبانت را گاز بگیر این چه طرز حرف زدن است؟ اصلاً‌ منظورم این نیست!» از این حرف‌ها خیلی ناراحت می‌شد. ❤ گفتم «همه از خدا می‌خواهند که اینقدر با هم خوب باشند!» دیگر چیزی نگفت... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👈با ما همراه باشید...🌹🌹🌹 @Shahadat_arezoomee 🍃🌹🌹🍃🌹🌹🍃🌹🌹🍃
0⃣7⃣دهه هفتادی... #نسل_سوم_انقلاب... امروز آسمانی شد🌹 #آسمانے_شدنت_مبارڪ #عزیز_برادرم |•°•روحت شاد بزرگ مرد•°•| #شبتون_شهدایی @shahadat_arezoomee 🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣❣❣❣❣❣ ❣زیارت "شهــــــداء"❣ بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم 🌹اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ 🌹 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ 🌹 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ 🌹اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ 🌹اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ 🌹 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ 🌹 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ 🌹اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم... ❣❣❣❣❣❣ 🌹 هدیہ بہ ارواح طیبہ شهدا صلوات🌹 🌸اللهم عجل لوليک الفرج🌺 https://eitaa.com/shahadat_arezoomee 🍃🏴🍃🏴🍃🏴🍃🏴
🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃 ↲بیـا✌️ ••فُطرُس مَلَکـ•• 😇 ✰وقتشـه حالـا↶ سـ|🖐|ـلام منـوُ ببَـر خِـدمَـتـ آقـ|♥️|ـا  تـاشایدبِـشه↹ براتِـ مَـنَـم امضـ|✍|ـاء #صبحتون‌حسینی #السلام‌علیڪ‌یااباعبداللھ @shahadat_arezoomee 🍃🌹
🍃🌼🍃 🌼🍃 🍃 بابای شمـا ، همان ، بابای خوبِ قصه هاست ، ڪہ پـــرواز ڪرد ... آرامشش سهم ِ مـا شد و طعنه ها ، نصیبِ شمــا .... #پدران_آسمـانی #شهدای_مدافع‌حرم #شهـدا_شرمنــده‌ایم @shahadat_arezoomee 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
🍂🌼🍂🌼🍂🌼 |○•‌↞شهـــــادتـــــ•○| شهد شیرین 😋 وصاݪ استـــــ ڪ‌ه جز واصلان حقیقے بداݩ دست نمے یابند و واصلاݩ حقیقے مگر ڪسے غیر از شهـــــدا هستند❣ . شھـــ🌹ـــــید شدن اتفاقی نیستـــــ... اینطور نیست ڪه بگویے: گلوله ایے خورد و مُرد... شھید... ↞📃 رضایت نامه دارد... و رضایت نامه اش را اول حسین(ع) و علمدارش امضا مےڪنند... 💫بعد مھر حضرتــــــــــ زهرا(س) مےخورد... شھــــ🌹ــید 🍁قبل از همه چیز دنیایش را به قربانگاه برده... او زیر نگاه مستقیم خدا زندگی ڪرده... ↞شھادتــــــــــ اتفاقی نیستـــــ... 💫 سعادتےست ڪه نصیب هر ڪسی نمےشود.. باید شهیدانه زندگی ڪنی تا شهیدانه بمیرۍ... |☆ ☆| @shahadat_arezoomee 🍂🌼🌼🍂🌼🌼🍂🌼🌼🍂
گفت؛ڪه چیه❓ ڪه جانبازجانبازشهیدشهید‼️ میخواستن نرن❗️ ڪسے مجبورشون نڪرده بودڪه❗️ گفتم؛ چرااتفاقا!مجبورشون میڪرد❗️ گفت؛ڪے⁉️‼️ گفتم همون ڪه تونداریش❗️ گفتم؛من ندارم!چے‌رو⁉️ گفتم؛ #غیرت ‼️‼️ @shahadat_arezoomee 🍃🌹
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 🍃 ؟ ۲ ۲ اهداف و غایات تشکیل حکومت دینی حکومت در نظام اسلامی ، غایت و هدف محسوب نمیشود؛ بلکه مقدمه ای برای رسیدن به اهداف و آرمانهایی به حساب می آید که در آن جامعه مطلوبیت دارد و ضروری محسوب میشود. از این رو در حالی که عمده دلیل در راستای تشکیل حکومت ، نفی هرج و مرج و تامین منافع مادی شهروندان است، برای حکومت اسلامی اهداف و غایاتی برشمرده شده است که علاوه بر اهداف یادشده ، سعادت دنیا و آخرت انان را مدنظر قراد داده است . اهداف و غایات تشکیل حکومت اسلامی ، در معارف اسلامی : الف : غایات حکومت ب :غایات حکومت دینی 🍃 ادامه دارد... https://eitaa.com/shahadat_arezoomee
از بعضیا بهتر .... https://eitaa.com/shahadat_arezoomee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ‌عَلی‌اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.🌹🍃 هـــرشبــــــ ع‌ بــہ‌نیـــابتــــ‌‌شهـــــداو ┏ ━✨⚜️ ⚜✨━ ┓ @Shahadat_arezoomee ┗ ━✨⚜️ ⚜✨━ ┛
https://eitaa.com/shahadat_arezoomee
🍃🌷🍃 .... 📝نــامـہ ای بـہ اربـابــــــــــ بہ: ریاست محترم بخشِ بےقرارےهای ، سایه ی سر حضرت (روحے فـداڪ) از: ڪربلای دلم با سلام و صلوات خاصه و آرزوی سلامتیِ دردانه فرزند ِ احتراماً به جهت جاماندن یک فقره دل روبروے ی حرمتـان😞 و یڪ جفت چشم در حوالے حریمتان ، و یک هوا آشفتگي کنار و عَلَمتان، و یک عـُمر تپش در کنار هایتان ، درخواست آن دارم که دیگر بار با عنایت خداوندم و خواست قلبِ مبارکتان ، منت بر سرم نهاده ، 😌 دعوت به آن وادی جنونمان ڪنید که نزدیک است جان دادنمان از این غم ِ فراقِ شب های زیارتےتان فرا رسد كه آرام گیرد سرگشتگےها و بےقرارےها و تپش های قلبمان و همچنین جانی دوباره گیرد این دست ها از لمس شش گوشه تان ... خواهش و تمنا دارم دعوتنامه ام را مُهر ڪنید.😢 امیر قلبم ❤️ دل در هوای ڪربُ بلا دست و پا می زند...😞😢 با تقدیم همه ے جان و روح و هستی امـ آدرس گیرنده: عراق. شهر کربلا . خیابان بین الحرمین . ورودی باب القبله . ضریح شش گوشه. حضرت ارباب سیدالشهداء علیه السلام پی نوشت: دلنوشته ای شهید حجت در وبلاگ شخصی اش..... @shahadat_arezoomee 🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕برای جشن ازدواج برادرم آماده می‌شدیم. می‌دانستم امین قرار است به مأموریت برود اما تاریخ دقیق آن مشخص نبود. تاریخ عروسی و رفتن امین یکی شده بود. به امین گفتم «امین، تو که می‌دانی همه زندگیم هستی ...» خندید و گفت «می‌دانم. مگر قرار است شهید شوم.»  گفتم «خودت می‌دانی و خدا،که در دلت چه می‌گذرد اما می‌دانم آنجا جایی نیست که کسی برود و به چیز دیگری فکر کند.» 🔸سر شوخی را باز کرد گفت «مگر می‌شود من جایی بروم و خانمم را تنها بگذارم؟» ✳باز هم نگفت که قرار است به سوریه برود. اول گفت می ‌خواهم به مأموریت اصفهان بروم.  مأموریتی که 10 روز و شاید هم 15 روز طول می‌کشد. غصه‌ام شد.  گفتم «تو هیچ وقت 10 روز مرا تنها نگذاشته‌ای.  خودت هم می‌دانی حتی در سفرهای استانی 4-3 روزه‌ات من چه حالی پیدا می‌‌کنم. شب‌ها خواب ندارم  و دائماً‌ با تو تماس می‌گیرم...» 🔸گفت «ببین بقیه خانم‌ها چقدر راحت همسرشان را وقت سفر بدرقه می‌کنند و می‌گویند به سلامت!» 🔹گفتم «نمی‌دانم آنها چه می‌کنند، شاید همسرشان برایشان مهم نباشد...» 🔸گفت «مگر می‌شود؟» 🔹گفتم «من نمی‌دانم شاید اصلاً آنها دوست دارند همسرشان شهید شود...» 🔸 سریع گفت «تو دوست نداری شوهرت شهید شود؟»‌ 🔹 گفتم «در این سن و سال دلم نمی‌خواهد تو شهید شوی. ببین امین حاضرم خودم شهید شویم اما تو نه!» 🔸گفت «پس چطور است که در دعاهایت دائماً‌ تکرار می‌کنی یا امام حسین خودم و خانواده‌ام فدای تو شویم؟» 🔹گفتم «قربان امام حسین بشوم، خودم فدایش می‌شوم اما فعلاً بمان. اصلاً این همه کار خیر ریخته! سرپرستی چند یتیم را بر عهده بگیر و...» ⚠️برنامه سوریه‌اش را به من نگفته بود! فقط گفت آموزش نیروهای اعزامی به سوریه را به عهده دارم. گاهی کمی دیرتر به خانه می‌آیم.... کلی شکایت می‌کردم که بعد از ساعت کاری نماند و به خانه برگردد.  می‌خواست مرا هم سرگرم کند تا کمتر خانه باشم اما من برنامه باشگاه، استخر و ... را طوری چیده بودم که وقتی ساعت کاری او به اتمام می‌رسد، به خانه بیایم. ✳️دقیقاً این کار را انجام دادم تا سرم گرم نشود و از امین غافل نشوم! به خانه می‌آمدم و دائماً تماس می‌گرفتم که من غذا را آماده کردم و منتظرت هستم، کجایی؟! 🔆گاهی حتی بین روز مرخص ساعتی می‌گرفت و به خانه می‌آمد! می‌خندیدم و می‌گفتم بس که زنگ زدم آمدی؟ می‌گفت «نه، دلم برایت تنگ شده...»  یک وقتایی که پنجشنبه و جمعه هم مأموریت داشت اواسط هفته مرخصی می‌گرفت و به خانه می‌آمد... 💟آنقدر مرا وابسته خودش کرده بود و آنقدر برایش احترام قائل بودم که حتی وقتی برای میهمانی به خانه مادرم می‌رفتیم، عادت کرده بودم پایین پایش کنار مبل بنشینم. هرچه می‌گفت «بیا بالا کنارم بنشین من راحت نیستم...»  می‌گفتم «من اینطور راحت‌ترم... دستم را روی زانوهایت می‌‌گذارم و می‌نشینم...»  امین می‌گفت «یادت باشد دود اگر بالا نشیند کسر شأن شعله نیست» ✅راستش را بخواهید دلم می‌‌‌خواست همیشه همسرم جایگاهش بالاتر از من باشد.... امین همه جوره هوای من را داشت بنابراین عجیب نبود که تمام هستی‌ام را برای او بگذارم. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👈با ما همراه باشید...🌹 پ @shahadat_arezoomee 🍃🌹🌹🍃🍃🌹🌹🍃
#شهـدا بهترین میزبانان‌اند پذیرای همه ے رنگ‌ها هستند ! اما آن را که دل ، زلال‌تر نگاه #شــهدا هم بیشـتر!! #رفیق_شهید #محمد_دهقانے #شبتون_شهدایے🌙 #التماس_دعاے_شهادت♥️ ╔═✨═|●✨🌙✨●|═✨═╗ @shahadat_arezoomee ╚═✨═|●✨🌙✨●|═✨═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا