eitaa logo
دلم آسمون میخاد🔎📷
3.3هزار دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
11.7هزار ویدیو
118 فایل
﴾﷽﴿ °. -ناشناسمون:بگوشم 👇! https://harfeto.timefriend.net/17341201133437 . -شروط‌وسفارشات↓ @asemohiha . مدیر کانال و تبادلات @Hajkomil73 . •|🌿|کانال‌وقفِ‌سیدالشهداست|🌿|• . -کپی‌‌محتوای‌کانال = آزاد✋
مشاهده در ایتا
دانلود
استفاده از تصاویر برای کانال هاے دیگه فقط با ذکر منبع حلال است😊
خبـرت هسـت کـه هـر شـب دل مـن می گـیـرد غـم تنهـایی مـن در بغلـم می میـرد 🌱 "یه کانال فوقِ دلی" |.منِ او.|👒💚 کپي مطالب با ذکر منبع:) به احترام قلم هشتک صاحب اثر رو حذف نکنید🚫 ارتباط👇 💞 @Seti001 ورودتون مایه افتخاره🌱♥️ http://eitaa.com/joinchat/3088318487Cec2461f540
سلام.. ضمن قبولی عزاداری هاتون..🖤 ان شاءالله ب حول و قوه الهی از امشب دوپارت از رو میذاریم..🌸🍃
دلم آسمون میخاد🔎📷
🍂🍁🍂🍁 🍁🍂🍁 ﴾﷽﴿ 🍂🍁 🍁 🍎 #رمان_طعم_سیب 💠 #قسمت_27 دستشو از روی دهنم پس زدم چشمامو ریز
🍂🍁🍂🍁 🍁🍂🍁 ﴾﷽﴿ 🍂🍁 🍁 🍎 💠 حدود یک هفته ای از اومدن مامان و بابا به تهران میگذره حالا...حال و روزم خیلی تغییر کرده توی این چند روز خیلی بیرون رفتیم چند بارم با امیرحسین رفتم پارک... روحیم کامل عوض شده بود علی توی زندگی من داشت کم رنگ می شد...دیگه تموم روز توی فکرش نبودم...نمیگم اصلا...ولی خیلی کم بهش فکر می کردم... زندگیم از حالت یک نواختی و خواب آلودگی در اومده بود... کلاس هام هم رو روال عادی بود و تأخیر و غیبت نداشتم...همه چیز داشت خوب پیش می رفت...البته تقریبا... از کلاس داشتم بر می گشتم که با هانیه برخورد کردم... هانیه_اوه اوه خانم کجا با این عجله!!! من_إ سلام هانیه خوبی؟ ایستادیم و شروع به صحبت کردن کردیم... هانیه_قربونت توخوبی؟شاد به نظر میرسی! خندیدم و گفتم: -آره دیگه مامان و بابا اومدن بالاخره... -به سلامتی... بعد با کنایه گفت: -پس علی پر بالاخره!!!!! لب هام لرزید ولی لبخندمو حفظ کردم...و گفتم: -گذشته ها گذشته... بلد خندید و گفت: -پس حالا که گذشته بذار یه چیزی بهت بگم... هیچی نگفتم فقط نگاهش کردم لب هاشو چرخوند یکی از ابروهاشو انداخت بالا و باحالات تمسخر گفت: -علی ازدواج کرده!!! پلک هام سنگین شد لبخندم کاملا جمع شده بود بغض سنگینی گلومو مورد هجوم قرار داد... سرمو گرفتم بالاو گفتم: -گفتم که...گذشته ها گذشته... بعد سرمو انداختم پایین و به چپو راست چرخوندم و با صدای یواش گفتم: -مبارکه... بعد هم با شونم کوبوندم به شونه ی هانیه و سریع ازش دور شدم... ... نویسنده این متن👆: 👉 •❥•❤️🌿 ↳ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑💕
دلم آسمون میخاد🔎📷
🍂🍁🍂🍁 🍁🍂🍁 ﴾﷽﴿ 🍂🍁 🍁 🍎 #رمان_طعم_سیب 💠 #قسمت_28 حدود یک هفته ای از اومدن مامان و باب
🍂🍁🍂🍁 🍁🍂🍁 ﴾﷽﴿ 🍂🍁 🍁 🍎 💠 ❣راوے : علـــــے❣ ❣10ماه بعد...❣ نزدیک یک سالی میشه که از قضیه دوری من از زهرا میگذره... دلم خیلی براش تنگ شده... شاید حالا دستش توی دستای یه نفر دیگه باشه!!! دستمو سفت مشت کردم و دندون هامو روی هم فشار دادم... بعد هم نفس عمیقی کشیدم و وقتی اتوبوس ایستاد پیاده شدم...بعد از حساب کردن کرایه...راه افتادم طرف خونه... تموم طول این مدت من لحظه ای از فکر زهرا بیرون نیومدم... هرکاری کردم برای این که بتونم فراموشش کنم نتونستم... شاید از لحظه های فکر کردن بهش کم کرده باشم اما... هم چنان دوسش دارم... اما باید اینم در نظر بگیرم که اون بدون من شاده...اون دوستم نداره و نخواهد داشت... تموم راه از پیاده شدن اتوبوس تا رسیدن به خونه توی فکر بودم...کاش میتونستم برگردم تهران و هرروز که از خواب پامیشم به عشق زهرا برم جلوی در...تا اون لحظه ای که میره دانشگاه ببینمش... ولی یک ساله که با رویایی این فکرا زندگی میکنم...رسیدم جلوی در خونه کلید رو انداختم و وارد شدم... بابا سرکار بود و مامان طبق معمول بوی غذاهای خوش مزش تا جلوی در می اومد... رفتم داخل خونه و با یه سلام گرم به مامانم خسته نباشید گفتم... مامان رو به من گفت: -پسر گلم تا الان کجا بودی خب نگرانت شدم... -نوکر مامانمم هستم ببخشید نگرانت کردم... مامان خیلی بی مقدمه گفت: -علی؟؟؟ -جانم؟؟ -باید برای کاری بری تهران... من که تازه نشسته بودم روی مبل یهو از جام پریدم چشمام گرد شدو گفتم: -تهران؟؟؟؟؟؟ مامان تکیه داد به گوشه ی دیوارو گفت: -آره تهران... دستمو کشیدم روی سرم و گفتم: -نه...نه...نه نه مامان تهران نه!!! ... نویسنده این متن👆: 👉 •❥•❤️🌿 ↳ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسمـ رب الحسـین💔🌸🍃
‌ اُمُ البنین بھ پیشِ همھ روضھ خواند و گفت: شرمندھ ام رُباب،پسرم را حلال ڪن.. 💔 •❥•❤️🌿 ↳ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لبیڪ یا مهدے(عج): 🍃🌸🍃 ﷽❣ ❣﷽ بزرگترین داشتہ ها را هم ڪہ داشتہ باشم، همیشہ یڪ ڪنج خالی در دلم پیدا میشود انگار قطعہ اے از وجودم گم شده بیا اے گم شده وجودم... •❥•❤️🌿 ↳ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#امام‌صادق‌علیه‌السلام: آنکه برای ظلمی که به ما وارد شده، اندوهگین باشد، نفسش تسبیح و حزنش عبادت است. ‌ 📚بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۷۸ ‌ •❥•❤️🌿 ↳ @shahadat_arezoomee ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑💕
#ڪلام_شهید #شهید‌رسول‌پورمراد امیدوارم حضورم در سوریه مرا به امام زمان(عج) نزدیک ڪند... خیلی اهل نصیحت و توصیه نیستم چون خودم بیشتر از همه به آن نیاز دارم، فقط جهت یاد آوری: ۱. نمازڪه انسان راازفحشا و منڪر دور مے ڪند ۲. روزه ڪه سپر آتش است ۳. یادآورے مرگ ۴. جهاد با نفس ۵. ولایت مدارے و گوش به فرمان رهبر بودن ۶. دعا براے سلامتے و فرج آقا ۷. طلب شهادت... •❥•❤️🌿 ↳ @shahadat_arezoomee ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑💕
🌺 پیامبر اکرم (ص) خطاب به حضرت فاطمه (س): 🍀 يا فَاطِمَةُ، كُلُّ عَيْنٍ بَاكِيَةٌ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ إِلاَّ عَيْنٌ بَكَتْ عَلَى مُصَابِ اَلْحُسَيْنِ فَإِنَّهَا ضٰاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ بِنَعِيمِ اَلْجَنَّةِ. 🍀 ای فاطمه! روز قيامت هر چشمى گريان است، مگر چشمى كه در مصيبت حسين (ع) گريست.. پس همانا آن چشم در قيامت خندان و نوید گرفته‌ی نعمات بهشتی است. 📚 بحارالانوار، ج ۴۴، ص۲۹۳. •❥•❤️🌿 ↳ @shahadat_arezoomee ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃 میگن‌یه‌همچین‌روزۍ‌بچه‌های‌ڪربلا‌جمع میشن‌جلوۍ‌حرم‌امام‌حسین‌[علیه‌السلام] بعد‌هروله‌ڪنان‌ولطمه‌زنان،دوان‌دوان‌میرن سمت‌حرم‌حضرت‌‌عباس[علیه‌السلام]با شرمندگۍ‌فریاد‌میزنن: ↓ °•یا‌عباس‌جیب‌الماء‌لسڪینه °•یا‌عباس‌شوف‌الحرم‌حرقوه عباس‌پاشو‌برای‌سکینه‌آب‌بیار عباس‌ببین‌خیمه‌هارو‌آتش‌زدن🖤 •❥•❤️🌿 ↳ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑💕
خواننده زن فرانسوی مسلمان شد؛ بعد مسیح علینژاد به دختر ۱۵ ساله ما میگه بی حجاب بیا بیرون، یه عدّه دیگه هم فکر میکنن اگر به عزای امام حسین علیه السلام شبهه وارد کنن روشنفکر میشن! ▫️ملانی جورجیادیز (Mélanie Georgiades) ملقّب به «دیامز» (Diam’s) خواننده رپ فرانسوی در شرح دوران زندگی‌اش قبل از گرویدن به دین اسلام، گفت: قبل از آنکه مسلمان شوم، در زندگی‌ام احساس حزن و اندوه می کردم. •❥•❤️🌿 ↳ @shahadat_arezoomee ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فرهنگ_شهادت🕊 🌸🍃🕊✨ ❤️🍃 ❤️ایشالا تاسوعا پیش عباسم… 🌹شهید مصطفی صدرزاده با نام جهادی سید ابراهیم، فرمانده گردان عمار فاطمیون، تاسوعای ۱۳۹۴ در منطقه حلب سوریه به شهادت رسید. _____________________
میشه برای تسکین قلب امام زمانمون 5 تا صلوات بفرستین امشب؟!🙂💔 :)