🍃👌
⚠️تقصیر من است یا #همسرم⁉️
🔴 #آیت_الله_حائری:
💠 به راحتی میشود آدمها را با حرفهایشان شناخت.
فرض کنید یک خودکار روی طاقچه است!
👈 به یکی میگویی برو بیار. میرود میگردد. خودکار هست [اما] پیدایش نمیکند. میگوید: «نمیبینم».
👈 به دومی میگویی برو. [خودکار] هست [اما] پیدایش نمیکند. میگوید: «نیست».
💠آن که میگوید نمیبینم یک #شخصیت دارد؛ آن که میگوید نیست، یک شخصیت.
💠آن که میگوید نمیبینم ... #ضعفها و نقصها را متوجه #خودش میداند. فردا اگر اتفاق ناخوشی در زندگیاش افتاد، پای خدا [را] وسط نمیکشد، به حساب خودش میگذارد، چون اینجا به حساب خودش گذاشت. گفت ضعف #بینایی من هست. «من» نمیبینم.
💠 اما آن که میگوید« نیست» ... فردا هر اتفاقی بیفتد، #فرافکنی میکند. به دوش خدا، روزگار، (#همسر و...) میاندازد.
🔅من و شما از کدام دستهایم؟
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞
#رسـم_خـوبان
كيا، #پنج ساله بود كه گم شد. يك صدف و سه ريال پول💰همراهش بود. در آن حال و با آن سنّ و سال، با #خودش ميگويد:خدايا...! اگه پدر و مادرم رو پيدا كنم،😇 يه ريال به #فقير ميدم. يك سروان👮 كه لباس شخصی به تن داشته، به او ميگويد: ـ بچّه جان...! اينجا تنها چه كار ميكني...⁉️ پدر و مادرت كجان...؟!كيا، بدون آنكه دست و پايش را هم گم كرده باشد! پاسخ ميدهد: #گم شدم...!سروان، او را با خود به كلانتري برده،🚔 در آنجا از او ميپرسند:ـ چطوري ميتونيم به #خونواده ات خبر بديم...؟!ـ کیا میگوید :ما تو خونه، نه راديو داريم...! نه تلويزيون...! نه تلفن☎️...! ولي اگه از راديو اعلام كنين، ممكنه بابام تو #ماشينش از راديو بشنوه...! يدالله (پدرشهید) در خيابان و داخل ماشين🚙 است كه راديو اعلام ميكند: پسر بچّه اي پنج ساله، با #پيراهن سفيد، پاپيون آبي، شورت كوتاه زرد و يه دمپايي زرد رنگ، به نام كيا پيدا شده...!😇 پدر، تو راه، ماشين #پليس را ميبيند و به آنها ميگويد:ـ پسر بچّه اي كه الان راديو اعلام كرد، پسر منه😞...همراه آنها به پاسگاه ميروند، كيا را ميبينند كه #ساكت نشسته و همچنان گوش ماهي و سه ريال پولش 💰را در دست دارد...!رئيس پاسگاه ميگويد: ـ اين پسر شما خيلي شجاعه👌...! اصلاً #گريه نكرد و دست پاچه نبود... من مطمئنم آينده،💯 اين بچّه از مردان #شجاعِ اين مملكت ميشه...!
#شهید_کیا_مظفری🌷
#سالروز_شهادت
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞
#روایٺــ_عِـشق ✒️
همیشه در فکر💭 اصلاح #خودش بود.خیلی وقتها از من می پرسید:‼️ «فاطمه! من چه اخلاق #بدی دارم؟» من هم سنگ تمام می گذاشتم😉 و بدون #تعارف جوابش را می دادم. از آن لحظه به بعد #دیگر آن مورد در مرتضی دیده نمی_شد🚫!مرتضی می گفت: «من باید به جایی برسم که #خدا من رو با انگشت نشان بده☝️ و بگه این #مرتضی رو که میبینین؛ من عاشقش💞 شدم و خون بهاش رو با #شهادت دادم. من دوست ندارم رو به قبله بشینم⚠️ و دعا کنم شهادت، #شهادت، شهادت ... »من هم شوخی می کردم ☺️و می گفتم:« بشین تا خدا #عاشقت بشه» مرتضی هم میگفت: «فاطمه!💓 آخر می بینی خدا چه جور عاشقم می شه»💯من از مرتضی #دعای شهادت ندیدم. می گفتم: «تو خودت را برای خدا می گیری!» می گفت: «آره. این #قشنگه که خدا خودش بگه از تو خوشم اومده،😍 بیا پیش #خودم »
✍ به روایت همسربزرگوارشهید
#شهید_مرتضی_حسین_پور🌷
#سالروز_شهادت
@Shahadat_dahe_hashtad
کانال💞شهادت + دهه هشتاد💞