eitaa logo
🌷شهد شیرین شهادت🌷
858 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
11.4هزار ویدیو
16 فایل
﷽ ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند 🌹 شهد شیرین شهادت🌹 ⬇️ 🆔 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱 ✅ ارتــبــاط ، انتقاد و مطلب @sms121labaykayazeinab غرق دنیا شده را جام شهادت ندهند
مشاهده در ایتا
دانلود
5.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| رهبر انقلاب، امروز: یک دهه عقب ماندگی داریم. حل مشکلات اقتصادی نیازمند رشد بالا و مستمر است ❤️ 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
10.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اشاره دوباره رهبر انقلاب به خیانت‌های حسن روحانی و دولتش رهبر انقلاب: یک دهه عقب ماندگی داریم ❤️ 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
من برای ⁧نابودی_اسرائیل⁩ به این سه سردار عزیز ⁧وکالت_میدهم⁩. اگر وکالت میدی انتشار بده ❤️ 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
By Mp3Cut_Proموسیقی (جدید)_(47).mp3
زمان: حجم: 5.17M
@jannatolmahdi313 حاج حسین یکتا: را درست به بچه‌هامون معرفی نکردیم که امروز میگن مرگ بر ... حتی بعضی از علما این مطالبی که در مورد رهبری دارم میگم نمی دانند تا چه برسد به بچه هامون...!!! ❤️ 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
شما یادتون نمیاد بهش میگفتن ساواک عکسشم اون بالا هست. آزادی بیان بود خیلی زیــــــــــادم بود ❤️ 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
🔴 من خاکستری شدم.... ⏪ضرغامی وزیر دولت رئیسی گفته: در مورد جذب قشر خاکستری باید بگویم که من خودم جزو قشر خاکستری هستم و به آن افتخار می‌کنم ▪️ایشون بعنوان مسئول فرهنگی ماموریت داشتند خاکستری ها را جذب دین و انقلاب کنند که اطلاع دادند خودشان هم جذب خاکستری ها شدند.مراقب باقی مسئولان فرهنگی باشید جذب خاکستری ها نشن. ❤️ 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
محمد و رحمان هر دو رفیق بودند بچه محل، عضو یک گردان. با هم پیمان برادری بسته بودند. محمد شده بود فرمانده؛ رحمان رو گذاشت بیسیم چیش اما رحمان تو کربلای ۵ پر کشید و رفت🕊 محمد خیلی بیقراری می‌کرد چند بار وقتی می خواست مداحی کنه اول دعا که اومد بسم الله رو بگه وقتی به بسم الله الرحمن می رسید دیگه نمی تونست ادامه بده...گریه امانش نمی داد یه شب محمد تو مناجاتای سحرش با رحمان صحبت می کرد که: رفیق من، بنا نبود نامردی کنی و تنها بری بعد از یه مدت بالاخره نوبت محمد شد تا با پهلوی دریده به دیدار خدا بره. اینگونه بود که محمد رضا تورجی زاده فرمانده گردان یا زهرا از لشکر امام حسین اصفهان بعد از گذشت چند ماه از دوستش سید رحمان هاشمی به خدا پیوست الانم مزارشون کنار هم تو گلزار شهدای اصفهانه. جانم به این ... ❤️ 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
همسرم،شهید کمیل خیلی با محبت بود مثل یه مادری که از بچه اش مراقبت میکنه از من مراقبت میکرد… یادمه تابستون بود و هوا خیلی گرم بود خسته بودم، رفتم پنکه رو روشن کردم وخوابیدم «من به گرما خیلی حساسم» خواب بودم واحساس کردم هوا خیلی گرم شده و متوجه شدم برق رفته..بعد از چند ثانیه احساس خیلی خنکی کردم و به زور چشمم رو باز کردم تا مطمئن بشم برق اومده یا نه… دیدم کمیل بالای سرم یه ملحفه رو گرفته و مثل پنکه بالای سرم می چرخونه تا خنک بشم ودوباره چشمم بسته شد از فرط خستگی… شاید بعد نیم ساعت تا ۱ساعت خواب بودم و وقتی بیدارشدم دیدم کمیل هنوز داره اون ملحفه رو مثل پنکه روی سرم می چرخونه تا خنک بشم…پاشدم گفتم کمیل تو هنوز داری می چرخونی!؟خسته شدی! گفت: خواب بودی و برق رفت و تو چون به گرما حساسی میترسیدم از گرمای زیاد از خواب بیدار بشی و دلم نیومد…. راوی : همسر شهید کمیل صفری تبار ❤️ 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
مادر شهید علی شفیعی کربلا نرفته بود. شبی در خواب شهید علی شفیعی بهش میگه: روی شانه هایم بنشین تا ببرمت کربلا. مادر می نشیند و در کربلا از شانه های پسرش پیاده می شود. علی نخی به دستش می دهد و سر دیگر نخ را به دست خود می گیرد ،قبر امام حسین علیه السلام و امام علی علیه السلام و بقیه را به مادر نشان می دهد . مادر برای زیارت می‌رود و بر می‌گردد. باز بر شانه های دست پرورده شهیدش می نشیند و به خانه باز می‌گردد. مادر از خواب می پرد. بوی عطری فضای خانه را تا مدتها پر کرده بود. هر کس به دیدار ننه سکینه می آمد از این گلاب خوش بو درخواست می کرد و ننه سکینه هم به اجبار می گفت: شیشه گلابی روی فرش شکسته و ریخته که چنین بویی پخش می شود. ❤️ 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱