eitaa logo
🌷شهد شیرین شهادت🌷
848 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
8.5هزار ویدیو
13 فایل
﷽ ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند 🌹 شهد شیرین شهادت🌹 ⬇️ 🆔 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱 ✅ ارتــبــاط ، انتقاد و مطلب @sms121labaykayazeinab غرق دنیا شده را جام شهادت ندهند
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹پاسدار شهیدی که مقام معظم رهبری مزارش را پنج مرتبه زیارت کردند... . ▪️شهیدی که مزارش از شهرهای شمالی و غربی ایران تا هزاران کیلومتر دورتر، زائر دارد.▪️شهیدی که حاجت روا می کند و معمولا کسی دست خالی از سر قبرش برنمیگردد.▪️شهیدی که قبل از تدفین ، سوره مبارکه کوثر را تلاوت نمود.▪️شهیدی که هنگام تدفین ، از او صدای اذان گفتن شنیده شد.▪️شهیدی که در سجده ها و قنوت نمازش ، دعای کمیل را می خواند.▪️شهیدی که روی قالی های خانه نمی نشست. می گفت: نشستن روی این قالی‌ها مرا از یاد محرومان غافل می کند.▪️ شهیدی که در هفته چند ساعت برای خود "کسر کار" می زد. می گفت: در حین کار احتمال می رود یک لحظه ذهنم به سمت خانه، همسر و یا فرزندم رفته باشد، وقت کار، من متعلق به بیت المال هستم و حق استفاده شخصی ندارم. . ▪️ شهیدی که سلیمانی معتقد بود مزارش شفاخانه است و درباره اش گفت: «ما افتخار می‌کنیم شهید مغفوری که امروز قبرش امامزاده شهر ماست، برای استان کرمان است؛ شهیدی که هیچ شبی نافله شبش قطع نشد. ما افتخار می‌کنیم به شهید مغفوری، او آن قدر در حفظ بیت‌المال حساس بود که حتی موقع وضع حمل همسرش، برای انتقال او به بیمارستان، از ماشین استفاده نکرد»▪️ شهیدی که پس از شهادتشان ، حاج قاسم پشت در اتاق عمل نوه شان ۴ ساعت منتظر و دعاگو ماند. . ❤️ 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
🌹 . سید ابراهیم جعفرنژاد هم رزم شهید: 🌅 محمدجواد و مهدی برادر بودند اهل بهشهر و بعنوان بسیجی از لشکر ویژه ۲۵ کربلا عازم جبهه ها شدند.مهدی هفده ساله بود و محمد جواد پانزده ساله .... غروب پنجم بهمن ۱۳۶۴ ؛ محمدمهدی یک بیست لیتری گرفت تا آب بیاورد من هم از پشت سرش رفتیم. آمبولانسی که شهیدمحمدجواد (برادر محمدمهدی) را آورده بود به گردان برای لو نرفتن عملیات روی تابوت نوشته شده بود منطقه شهادت چنگله! محمدمهدی که برای آب آوردن می رفت نمی دانست برادرش در آمبولانس است یکی از آمبولانس بیرون آمد و گفت: آقا مهدی! می دانی برادرت شهید شد؟ گفت: نه! گفت: الان در آمبولانس است. من به او گفتم: «آقا مهدی! محمدجواد شهید شد.» گفت: «کی؟» بعد گفت: اِنالله و انا الیه راجعون! گفتم باید به تشییع جنازه بروی گفت: نه! من باید باشم و راهش را ادامه دهم.موند و هفده روز بعد در تاریخ ۲۲ بهمن ۱۳۶۴ تو فاو بشهادت رسید. . 🌷شادی روح شهیدان صلوات... . ❤️ 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
🌹 سردار راز ۲۱ را می شناسید !!! . 🔸نامش سید علی بود ، سید علی دوامی فرمانده گردان مسلم لشکر ویژه ۲۵ کربلا , در شب ۲۱ رمضان ۱۳۴۶ در ساری بدنیا آمد و در شب ۲۱ رمضان سال ۱۳۶۷ در سن۲۱ سالگی در کربلای ایران شلمچه بشهادت رسید.( شادی روحش صلوات) . . ❤️ 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
🌷عید فطر پاک‌ترین و عیدترین عیدهاست؛ چرا که پاداش یک ماه عبادت و شست و شوی جان در نهر پاک رمضان است … (( عیدتون مبارک 🦋)) . 💢نماز عید سعید فطر در اردوگاه قلاجه ۲۱ تیر ماه سال ۱۳۶۲ با رزمندگان لشگر ۲۷ محمد رسول الله برگزار شد. . ❤️ 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
🌹 . 🔹 همسر گرانقدر شهید مدافع حرم حسین بواس ( چالوس) : یک شب بدون اینکه شهید کوچک زاده را بشناسد، خوابش را دید، از فردا عضو کانال شهید و از این طریق ارادت خاصّی به او پیدا کرد. در عالم خواب شهید کوچک زاده به همسرم گفته بود به زودی به شهادت می‌رسی، روزی که با شهادت یکی از بزرگان ایران، مصادف است.عاشق صیاد شیرازی بود و دقیقا در روز شهادتش حسین هم شهید شد. . ❤️ 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
37.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 . 🔸میگفت :شناسنامه مو دستکاری کردم. فرار کردم بزور آمدم؛ رفتم زیر صندلی قطار قایم شدم....( خب کجا فرار کرد ؟ مثل خیلی ها که امروز به بهونه های مختلف فرار میکنن و میرن اونور آب!!!! نهههههههههههههه حاجی !!!!! فرار کرد رفت جبهه...با ۶۵ درصد جانبازی هم برگشت .... . 🎥 کلیپ با گرانقدر حمید بلوچ قرائی ( رزمنده ی اهل که مدتی را در بین لشکر ویژه ۲۵ و بود ....) . ❤️ 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
🌹حسین موتور می‌راند و من پشت سرش نشسته بودم ناگهان وسط «تپه‌های ذلیجان» ایستاد پرسیدم: چی شد؟ چرا ایستادی؟از موتور پیاده شد و گفت: تو بنشین جلو و رانندگی کن گفتم: چرا؟ گفت: احساس می‌کنم دچار غرور شده‌ام تعجب کردم، وسط دشت و تپه‌های ذلیجان، جایی که کسی ما را نمی‌دید، چگونه چنین احساسی پیدا کرده بود؟ . 🔸وقتی متوجه تعجب من شد، در حالی که به تپه کوچک پشت سرمان اشاره می‌کرد، گفت:"وقتی به آن تپه رسیدم کمی گاز دادم و از موتورسواری خودم لذت بردم معلوم میشه دچار هوای نفس شدم؛در حالی که به خاطر خدا سوار موتور شده‌ایم،تا مدت‌ها سوار موتور نمی‌شد ... . ▪️ خزايي راوري، بيستم 1345، در شهر راور ازتوابع متولد شد و در بيست‌و دوم ،‌ در بر اثر اصابت ‌ به‌ ‌رسيد. . 🌷 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
🌹حسین موتور می‌راند و من پشت سرش نشسته بودم ناگهان وسط «تپه‌های ذلیجان» ایستاد پرسیدم: چی شد؟ چرا ایستادی؟از موتور پیاده شد و گفت: تو بنشین جلو و رانندگی کن گفتم: چرا؟ گفت: احساس می‌کنم دچار غرور شده‌ام تعجب کردم، وسط دشت و تپه‌های ذلیجان، جایی که کسی ما را نمی‌دید، چگونه چنین احساسی پیدا کرده بود؟ . 🔸وقتی متوجه تعجب من شد، در حالی که به تپه کوچک پشت سرمان اشاره می‌کرد، گفت:"وقتی به آن تپه رسیدم کمی گاز دادم و از موتورسواری خودم لذت بردم معلوم میشه دچار هوای نفس شدم؛در حالی که به خاطر خدا سوار موتور شده‌ایم،تا مدت‌ها سوار موتور نمی‌شد ... . ▪️ خزايي راوري، بيستم 1345، در شهر راور ازتوابع متولد شد و در بيست‌و دوم ،‌ در بر اثر اصابت ‌ به‌ ‌رسيد. . 🌷 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
🌹قسمتی از وصیت نامه سردار شهید منوچهر صالحی صمدی ( 🌷شهادت ۷ اردیبهشت ۱۳۶۶ ) : . ▪️چشم تمام مستضعفان جهان به انقلاب اسلامی ایران است؛ شما توجه بکنید وقتی که در رابطه با اجلاس سران کشورهای غیرمتعهد رئیس جمهور محبوب از ایران حرکت می کند و با قدرت و قاطعیت تمام ابر جنایتکارها و صهیونیستها را رسوا و عمل ننگین آنها را محکوم می کند، بعضی از نمایندگان آن اجلاس در پایان اظهار می دارند که ما همه جنایات اینها را می دانیم و شما علنا و قاطعانه ابراز می کنید ولی ما جرات نداریم. ببینید این مردان از مکتب حسین درس آموخته و هرگز در برابر چنین ظالمانی سر فرود نمی آورند و اینها از پستانی شیر خورده اند که مادرشان ادغام شده و چنین مردانی تربیت نمودند. ملت حزب الله؛ ما مثل حسین وارد جنگ شدیم و مثل حسین از این جنگ بیرون می رویم و به قول امام عزیز:چه بِکشیم؛چه کشته شویم،پیروزیم... . 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
🌹 . ▪️پسرش بیسیم چی لشکر ۲۵ کربلا بود.بدست کومله تو غرب کشور اسیر شد و بر اثر شکنجه بشهادت رسید.وقتی پیکرش به زادگاهش بهشهر مازندران بازگشت ؛ مادر خودش پیکر غرق به خون و سوخته و اربا اربای علی اصغر را غسل داد و کفن کرد...عکسی که میبینید لحظه ی عاشقی مادر با فرزند شهیدش است.براستی که این مادران عظمتی خلق کردند و در پيشگاه حضرت زهرا رو سفید شدند.... . 🦋 روح علی اصغر و ... . ❤️ 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
🌹 . ▪️در جمع نیروهای لشکر 25 کربلا معروف بود، اگر مأموریتی به او محول شود تا پایان مأموریت پوتین را از پایش بیرون نمی آورد. گاه طی شبانه روز یکی دو ساعت بیشتر نمی خوابید. . ▪️همسنگرانش نام "ناجی فاو" را بر او نهادن. بعد از فتح فاو دشمن به پاتکهایی دست زد ولی موفقیتی کسب نکرد. یکی از این پاتکها در 28 اسفند 1364 در حوالی کارخانه نمک انجام شد. حمیدرضا با یک گردان توانست در مقابل سه تیپ دشمن ایستادگی و مقاومت کند. درگیری به حدی شدید بود که در یک روز چند بار سنگرها میان نیروهای خودی و دشمن دست به دست شد. دشمن یک تیپ را وارد عمل کرد و حمیدرضا با یک گروهان به مقابله برخواست. در آن روز آن قدر آر پی جی شلیک کرده بود که از گوشهایش خون می آمد. آتش دشمن چنان شدید بود که سردارمرتضی قربانی فرمانده لشکر 25 فکر می کرد حمیدرضا دیگر شهید یا اسیر شده است. . ▪️یک بار که به مرخصی می آمد، فرمانده لشکر خودرویی مدل بالا در اختیارش گذاشت تا به کارهایش برسد. یکی از همرزمانش می گوید: وقتی که در شهر بودم او را سوار پیکان دیدم و با تعجب دلیلش را پرسیدم. پس از اندکی تامل گفت: «این مردم هر چند وقت عزیزی را تشییع می کنند و نمی دانند که ما چه کاره ایم و چه می کنیم. می ترسم که با سوار شدن در آن باعث شوم مردم مرتکب غیبت و گناه شوند؛ فراهم کردن زمینه غیبت به همان اندازه گناه است.» . برادرش علیرضا که شهید شد؛ در جبهه ماند و حتی در تشییع جنازه برادر شرکت نکرد و به دادن پیامی به مردم شهر اکتفا کرد. بیاد سردار شهید حمیدرضا نوبخت‌🇮🇷 .