10.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همیشه برایم سوال بود که ارتش زبده و با تجربه عراق چرا نیروهایش را در فاو به دل باتلاق فرستاد.
تا اینکه بعد از درست کردن کلیپ آخر معاون دلاور گردان تخریب حاج مجید ثابتی که شخصیت محوری موضوع کلیپ هست به مسئله جزر و مد اشاره کرد و زمان پاتک را که گمان می کردم ظهر بود به اول صبح تصحیح کرد.
لذا اصلاحات ذکر شده را در کلیپ حاضر انجام دادم.
موضوع برجسته خاطره رفتار نیروهای اندک ماست که با وجود تسلط کامل بجای قتل عام با جوانمردی به کمک و سیراب کردن دشمنی پرداخت که اگر بر ما مسلط می شد مثل غواصان دست بسته کربلای چهار در زجرکُش کردن ما تردید نمی کرد.
از این روی موسیقی و شعر سریال پهلوانان نمی میرند را برای کلیپ انتخاب کردم.
10.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام و درود خداوند بر همه مجاهدان راه حق و حقیقت مخصوصا سید حسن نصرالله و سید هاشم صفی الدین و یحیی سنوار و همه سرداران سپاه اسلام.
عطر باقی مانده از وسایل دلاور مقتدر و مظلوم شهید یحیی سنوار مرا یاد خاطره دوری انداخت و این کلیپ را درست کردم.
به قول امام ( ره ) راه و رسم شهادت کور شدنی نیست.
خداوند ما را از وصول به آن محروم نسازد.
8.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جمعه این هفته قرار است تعدادی از دوستان برای اولین بار به منزل شهید نوجوان حجت ابوفاضلی بروند. شهید مظلوم و مهربانی که یتیم بزرگ شده بود. ۱۴ سالگی پای به گردان تخریب گذاشت و ۱۶ سالگی در شلمچه اولین شهید یگان ما شد.
این کلیپ را پیشکش به خانواده محترم ایشان ساختم که مزین به صدا و عکس او و تعداد دیگری از شهداست.
صدای ضبط شده مربوط به زمستان سال ۶۴ لحظه اعزام به منطقه عملیاتی والفجر هشت در نخلستان حاشیه رودخانه بهمنشیر در نزدیکی اروند رود و شهر فاو بود.
گر بشکافی هنوز
خاک شهیدان عشق
آید از آن کشتگان
زمزمه دوست دوست
سلام
خیلی عالی بود خسته نباشید
ولی چیزی من یادم است روز تولد آقا علی ابن موسی الرضا علیه السلام بود نه شهادت بعد هم وقتی روی مین فقط من باهاش بودم و یه ساعت و نیم پیاده رفتیم تا به به میدان مین رسید یم و تا قبل از اینکه اکبر را عقب بیارم کسی از بچهها متوجه روی مین رفتن اکبر نشدند وقتی من او را داخل ماشین گذاشتم آقای تقی زاده و بچههای دیگه آمدن عقب وانت و آقای تقی زاده شروع کرد به روضه خواندن و تا بیمارستان صحرایی من خودم با بچهها بودم و از آنجا به طرف پادگان ابوذر در بین راه به شهادت رسید
به هر حال دست شما درد نکنه عالی بود
دستبوسم سردار
بخاطر کوتاه شدن کلیپ مطالب مهمی جا ماند مثل وجود عزیز شما و چاشنی انفجاری که برای شما نزد.
تاریخ را چک کردم روز شهادت امام رضا بود در آن روز
مطالب جالبی هم علی تقی زاده فرستاد که با فرمایشات شما خاطره کامل و جذاب می شد ولی دیگر در قالب کلیپ ۵ دقیقه ای جا نمی شد.
شاید لازم باشد به همت شما برای اکبر به فکر کتابی بود.
قاسم جان سلام
ممنون از زحمتی که کشیدی
و اه بر دل من نهادی
اکبر جز و کسانی است که هیچگاه در لحظات معنوی و دعا از یادم نمیرود و ارزو دارم در روزی که با دستان خالی در قیامت حاضر میشوم به لطف خدا اکبر دستم را بگیرد
بعدها اگر عمرم باقی و قلم در دستم بحرگت درآمد خواهم نوشت
قاسم جان اگر امکان ادیت داری لطفا این تکات را انجام بده
۱- فیلم را با بسم الله الرحمن الرحیم شروع کن
۲- تصویر مربوط به پیکر مجروح اکبر را حذف کن
۳- مطلب مربوط به شدت جراحت در صورت و دیده شدن دندانها را حذف کن
۳- در پایان اکر دوست داشتی این دعا را بنویس
«خدایا سپاس ، ما در دنیا روزهای خوب و خوشی در هم نشینی با شهدا داشتیم ، توفیق همنشینی با آنان در جهان دیگر را نیز به ما عطا بفرما»
۴- وقتی خبر روی مین رفتن کسی در ده پروین به من و حسن داده شد بی اختیار به سمت میدان مین دویدیم
بعد از رد کردن چند تپه و شیار از دور دیدیم کسی را داخل پتو گذاشتند و چهار نفر چهار گوشه پتو را گرفتند و می آورند به هر کسی فکر میکردیم جز اکبر اصلا نمیخواستیم فکر کنیم
ولی وقتی نزدیکتر شدیم من با دودست به سرم زدم و گفتم وای اکبر
شاید در طول جنگ مصیبتی اینچنین بسرم نیامد تا شهادت علی محمودوند
اکبر را با همان پتو به پشت وانت منتقل کردیم من هم در کنارش نشستم
باز هم فکر نمیکردم اکبر شهید شود
کمی باهاش از شوخی های خودش کردم
اما دیگه اهل شوخی نبود زبان باز کرد و گفت جانم حسین را بخوان و من شروع کردم بخواندن
جانم حسین جانم حسین ای جان جان ام حسین
….
قاسم جان اینها را گفتم که اگر صلاح دانستی در متن فیلم جا بدی
پیشنهادم دارم اگر شدنیه و البته اگر من شرایطش را داشته باشم وقتی خاطره رسید به زمانیکه اکبر گفت جانم حسین را بخوان
صدای خود من را بذاری
بازم ممنونم
شاید فردا برم سر مزارش
7.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به امید نصرت و پیروزی رزمندگان جبهه مقاومت، فردا تعدادی از دوستان به دیدار خانواده شهید علی حیدری می روند.
جوان بسیار مودب و خوش اخلاقی که از نوجوانی برای خود مراقبه داشت و صوتی از او باقی مانده حاکی از آن که چند سال از قبل شهادت چیزهایی را از عالم غیب متوجه می شد.
این کلیپ مزین به عکس و صدای این شهید و عکس تعداد دیگری از شهداست.
اسفند ماه ۶۳ در جزیره مجنون داخل سوله ای در حال استراحت و آماده عملیات بدر بودند که با بمباران ناجوانمردانه شیمیایی دشمن بیش از ۲۰ نفر از آنها در جا به شهادت رسیدند.
گویا دشمن از عامل سیانور استفاده کرده بود.
در این بمباران تقریبا همه افراد دسته ۴ بجز انگشت شماری به شهادت رسیدند و این دسته برای همیشه تا پایان جنگ منحل شد.
علی حیدری هم جزو این شهدا بود و تعدادی از دوستانی که فردا به دیدار این خانواده می روند بازمانده های همان بمباران هستند.
گر متفرق شود
خاک من اندر جهان
باد نیارد ربود
گرد من از کوی دوست
گر شب هجران مرا
تاختن آرد اجل
روز قیامت زنم
خیمه به پهلوی دوست
کلیپ قبلی شهید حیدری و شهدای شیمیایی عملیات بدر را مقداری تغییر دادم.
تعدادی از عکس دوستان و شهدای مرتبط با عملیات بدر را جایگزین کردم.
مثل عکس جراحت آقا سید حسن قاسمی در قایق و آقا سید محمد کاظمی کنار شهید عباس کریمی در جزیره مجنون و برادر زمانی شهید شیمیایی بدر (مسئول کارگزینی) در کنار آقا جواد امام.