eitaa logo
هر روز با شهدا
65.2هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
2.6هزار ویدیو
20 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/Ut6.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام بر شهدا.. تمثیل شـ‌هید، تمثیل رود بـے‌قراری است، کہ جز با وصول بہ اقیانوس، آرام نمےگیرد؛ نفوس مطمئنہ‌اے کہ جز در فناء اللہ، آرام نمےگیرند.. صبح وعاقبتمون شهدایی❣🍃 🌷@shahedan_aref
❣شهيد «عباس کوشش» یکم مرداد سال 1343 در آبادان دیده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد. دوران ابتدایی و راهنمايی را با موفقيت پشت سر گذاشت. دوره دبيرستان را می‌گذراند که جنگ تحمیلی آغاز شد و او بر خود واجب دانست که عازم جبهه نبرد شود. وی سرانجام 20 خرداد ماه 1361 هنگام نبرد با مزدوران بعثی به فيض رفيع شهادت نائل آمد. شهید 🕊🌹 🌷@shahedan_aref
هر روز با شهدا
❣شهيد «عباس کوشش» یکم مرداد سال 1343 در آبادان دیده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد. دوران
❣نامه شهید عباس کوشش به مادرش: اهواز شهر ميعادگاه عاشقان الله خدمت مادر گرامی و عزيزم. پس از تقديم عرض سلام سلامتی شما را از درگاه خداوند متعال خواهان و خواستارم. باری اگر از راه لطف و مرحمت جويای حال اينجانب باشيد الحمدالله سلامتی برقرار است و به دعاگویی شما مشغول هستم. باری مادرجان مهربانم اميدوارم که حال شما و بچه ها خوب باشد و هيچ کسالتی نداشته باشيد و از دعا کردن برای من و تمامی رزمندگان اسلام دريغ نکرده باشيد. من الان در شهر اهواز يعنی شهر خون و شهادت و ميعادگاه عاشقان الله هستم. ما از تهران 12 اردیبهشت 1361 با قطار حرکت کرديم و روز بعد به اهواز رسيديم و بعدش با پايگاه سپاه و بسيج وارد شديم و شب را در آنجا به نماز جماعت سپری کرديم. چهره نورانی برادران رزمنده برادران با چهره‌های نورانی و روشن مثل ماه شب 14 همه در نماز شرکت کردند و همه آن‌ها در دلهایشان عشق شهادت و نورکاری و جانبازی قلبهايشان تند تند به تپش می‌افتاد و از خدا اين آرزو را داشتند که پروردگار بر محمد و آل او درود فرست و تعجيل در ظهور امام زمان(عج) بفرما و نائب برحق او يعنی حضرت آيت اله العظمی امام خمينی دامة الفاضاته را تا انقلاب جهانی و عالم گستر او نگهدار و عمرش را طولانی بگردان. و پروردگار مجروحين و مصدومين جنگ را شِفایی عاجل کرم بفرما. پروردگارا شهادت را رزق و روزی ما بگردان و ما را در جبهه ياری بفرما. فکر پدر و مادر را از دل ما بيرون فرما تا اين فکر باعث جلوگيری از رزم و جنگ ما نشود. شهید 🕊🌹 🌷@shahedan_aref
بخشی از وصيت نامه پاسدار شهيد عباس آقايي فرمانده سابق پاسداران ايوان غرب كه در تاريخ 21 رمضان سال 1360 مصادف با شهادت مولاي متقیان علي (ع) بر روي نوار كاست ايراد فرموده بودند. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ بسم ربّ الشهداء و الصدیقین [ان الله اشتري من المؤمنين انفسم و اموالهم بان لهم الجنة] سوره توبه آيه 111 شايد براي پيروان راه حق و پويندگان حقيقت و ايمان آورندگان به توحيد و معاد تنها مفهوم همين آيه كه قطره اي از درياي بيكران نور قرآن است كافي باشد كه خداوند از بنده ي ناچيز خود چه چيزي را خريداري مي نمايد و در عوض چه ها كه به او عطا نمي كند نازلترين ، ناچيزترين و ناقص ترين بها، در مقابل بالاترين ، والاترين و نادرترين كالا(شهادت) شهادت هدفي ست كه همه كس را ياراي رسيدن بدان نيست و مسيري ست كه هر از راه رسيده اي توان قدم نهادن و پيمودن آن را ندارد،مگر مؤمنين و آنان كه در انتها و سرحد هر سير تكاملي خويش ، تنها معبودشان كه الله است، قرار داشته باشد.و يا در هر تحركشان به قول امام سجاد (ع) "من الله و الي الله" و در جهت رضاءالله باشد و آن وقت است كه اگر اين آرمان تحقيق يابد، مؤمن در هر مقطع و زمان و مكاني كه باشد ، آماده ي لبيك به ندايی است. و اما سخني با شما والدينم و دوستانم قبل از هر چيز به مادرم و اينك مادرم كه از همه كس و از هر چيز بجز هدفم برايم مقدسي، به تو مي گويم كه در پيمودن اين صراط و انتخاب اين هدف و برگزيدن جامعه ي شهادت بر تنم و بالاترين آرزويم همين بود، هيچ اجبار و تعبدي نبوده است و تنها براي تحقق آرمانهاي مكتب و لبيك به نداي حق مي فرمايد إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ و تنها براي پيوستن به برادرانم از عهد هابيل تا كربلاي خميني كه همواره با نثار خونشان ، دست رد بر سينه هر طاغوتي زدند و با اهداء سرمايه ي حياتشان به خفتگان تاريخ فهماندند كه ما مي رويم تا آنچه از ابراهيم به محمد و از محمد (ص) به اهل بيت و از آنها به اولياء بر حق مسلمين رسيده است زنده بماند و ما مي رويم تا ديگران عبرت گيرند و آنها نيز با نثار حياتشان ، اين وديعه را سالم و در چهره ي واقعي به نسلهاي آينده واگذار نمايند ، تنها به همين خاطر و افتخار اين صراط را انتخاب كردم و مطمئن باشيد بهترين انتخاب است. مادرم ، پيش از آنكه فرزند تو باشم ، بنده ي خدايم ، تو برايم مقدسي ، عزيزي ، سروري ، اما معبود و هدفم نيستي و براي نيل به هدف ، بايد از همه چيز گذشت، حتي از تو؛زيرا ما زنده به آنيم كه مكتب زنده است، واي به روزي كه برسد امروز رسيده است . و مي دانم اين انتخاب براي تو بسيار دشوار است ، اما مادرم ، باز به خود آئيم و كلام خدا را بنگريم كه مي فرمايد:«فانّ مع العسر یسرا، انّ مع العسر یسرا» فاذا فرغت فانصب و الي ربك فارغب ، به به كه چه آياتي! والسلام علي من اتبع الهدي والسلام علي شهداء و الصالحين والسلام علي شهداء و الصديقين شهید 🕊🌹 🌷@shahedan_aref
💠عکسی ناب از ❣شهید ایرج دستیاری 🍃« اولین شهید جنگ تحمیلی » 🍃تاریخ تولد:۱ دی ۱۳۳۵ 🍃محل تولد:آغاجاری 🍃محل شهادت:خرمشهر 🍃محل دفن:گلزار شهدای اهواز 🍃ملیت:ایرانی شهید 🕊🌹 🌷@shahedan_aref
هر روز با شهدا
💠عکسی ناب از ❣شهید ایرج دستیاری 🍃« اولین شهید جنگ تحمیلی » 🍃تاریخ تولد:۱ دی ۱۳۳۵ 🍃محل تولد:آغاج
🍃شهادت ایرج دستیاری 🌹در تاریخ ۲۰/۶/۵۹ شهید ایرج دستیاری به همراه برادر کوچکترش به نام بیژن دستیاری و سرهنگ پاسدار حاج احمد سلحشور فر، مواد انفجاری را در طول خط مرزی میچیدند که این شهید باتوجه به آگاهی که نسبت به خطرات مواد انفجاری داشت از همراهانش خواست تا از محل دور شوند و آخرین چاشنی را بازرسی و خط را آماده کند که ناگهان در اثر ریزش خاک ریز، یکی از تله ها منفجر شد و او در اثر شدت موج انفجار به درون نهر خیَن پرتاب گردید و بخاطر این که در منطقه درگیری شده بود پیکر مطهرش تا یک هفته مفقود شد و بعد از آن در کنار اسکله خرمشهر پیدا شد که آن را به شهر امیدیه منتقل کردند. هم اکنون گلزار شهدای اهواز، محل دفن شهید ایرج دستیاری و سایر شهدای خوزستان میباشد . شهید 🕊🌹 🌷@shahedan_aref
از شــــــــــهدا حاجــــــــــت بگیرید 🕊🌺 🌸یک خانمی که خیلی هم در مسیر شهدا نبوده در گیر مشکلات بسیار زیادی در زندگی بود و زندگیش رو به نابودی و از هم پاشیدگی بوده و در نا امیدی تمام هیچ راه حلی برای مشکلاتش پیدا نمیکرد در روز تشییع پیکر شهید مدافع حرم با دلی شکسته و نا امید از همه جا رو به عکس شهید نموده و چنین گفته: 🌸ای شهید سجاد عفتی اگر شما واقعا شهید راه خدا و امام حسین هستید از خدا بخواهید مشکلات زندگی من حل شود من هم به شما قول میدهم اگر مشکلات زندگیم با توسل به شما حل شود مسیر زندگیم را تغییر میدهم و با حجاب چادری می شوم. 🌸راوی این توسل به شهید قسم می خورد که به فاصله چند روز ،معجزه وار تمامی مشکلات این خانم و خانواده اش حل شده و ایشان طبق قولی که به شهید داده کاملا با حجاب شده و مسیر زندگیش به سمت شهدا تغییر کرده است... معجزه این شهید بزرگوار را خیلی ها عیننا مشاهده نمودند. و حالا این خانم هر چند وقت یکبار برای تشکر و عرض ادب با گل و گلاب به زیارت این شهید بزرگوار می رود... ‎‎‌‌ شهید مدافع حرم🕊🌹 🌷@shahedan_aref
16.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تصاویری از ایام حج شهید مدافع حرم احمد مجدی فرمانده عملیات آزادسازی شهرک های شیعه نشین نبل و الزهرا شهید مدافع حرم🕊🌹 🌷@shahedan_aref
کتاب زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری قسمت چهلم راوی : استاد محمد شاهی برادرم جمال از دوستان نزدیک احمداقا بود. تاثیر رفتار احمداقا در او بسیار زیاد بود. همیشه به همراه هم در جلسات استاد حق شناس شرکت می کردند. رفتار و اخلاق جمال بسیار به احمدآقا شبیه بود. در آن دوران شرایط خانه‌ی ما با آن ها کاملا متفاوت بود. جمال از آن روز ها که در دبستان مشغول تحصیل بود در یک مغازه کار می کرد. پدر ما یک کارگر ساده با چندین سر عایله بود. جمال هرچه که به دست می آورد جمع می کرد و برای مخارج خانه تحویل پدر یا مادر می داد. با آنکه شرایط خانه‌ی ما از لحاظ مالی تعریفی نداشت اما بارها دیده بودم که جمال به فکر مشکلات مردم بود و سعی می کرد گرفتاری آن ها را برطرف کند‌ از دیگر ویژگی های جمال ارادت قلبی و عشق عجیب او به مولایش قمر بنی هاشم و امام زمان(عج)بود. جمال با شروع جنگ راهی جبهه شد. سال۱۳۶۲بود که پس از مدت ها به مرخصی آمد و از همه‌ی رفقا خداحافظی کرد. ادامه دارد ... با کسب اجازه از ناشر کتاب ( انتشارات شهید هادی ) اللهم عجل لولیک الفرج اللهم احفظ قائدنا الامام الخامنه ای برای ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و شادی ارواح طیبه شهدا و روح مطهر امام راحل ره و سلامتی مقام معظم رهبری صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم شهید🕊🌹 🌷@shahedan_aref
. کتاب توی این کتاب گوشه هایی از خاطرات و دستنوشته‌های شهید مدافع حرم، مهدی طهماسبی به روی کاغذ آورده شده. با این کتاب از دوران دانشجویی‌ شهید در دانشکده افسری اصفهان تا لحظه شهادتش در سوریه همراه می‌شید. شهید مدافع حرم 🌷@shahedan_aref
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت سی و یکم : شروع جنگ ۲ ✔️ راوی : تقی مسگر ها 🔸فردا جنازه قاسم را به سمت تهران راهي كرديم. روز بعد رفتيم مقر فرماندهي. به ما گفتند: شما چند نفر مسئول انبار مهمات باشيد. بعد يك مدرسه را كه تقريباً پر از مهمات بود به ما تحويل دادند. يك روز آنجا بوديم و چون امنيت نداشت، مهمات را از شهر خارج كردند. 🔸ابراهيم به شوخي ميگفت: بچه ها اينجا زياد ياد خدا باشيد، چون اگه بياد، هيچي از ما نميمونه! وقتي انبار مهمات تخليه شد، به سمت خط مقدم درگيري رفتيم. سنگرها در غرب سرپل ذهاب تشكيل شده بود. چند تن از فرماندهان دوره ديده نظير اصغر وصالي و علي قرباني مسئول نيروهاي رزمنده شده بودند. 🔸آنها در منطقه پاوه گروه چريكي به نام دستمال سرخها داشتند. حالا با همان نيروها به سرپل آمده بودند. داخل شهر گشتي زديم. چند نفر از رفقا را پيدا كرديم. محمد شاهرودي، مجيد فريدوند و... با هم رفتيم به سمت محل درگيري با نيروهاي عراقي. در سنگر بالاي تپه، فرمانده نيروها به ما گفت: تپه مقابل محل درگيري ما با نيروهاي عراقي است. از تپه هاي بعدي هم عراقيها قرار دارند. 🔸چند دقيقه بعد، از دور يك سرباز عراقي ديده شد. همه رزمند هها شروع به شليك كردند. داد زد: چيكار ميكنيد! شما كه گلوله ها رو تموم كرديد! بچه ها همه ساكت شدند. ابراهيم كه مدتي در كردستان بود و آموزشهاي نظامي را به خوبي فرا گرفته بود گفت: صبر كنيد دشمن خوب به شما نزديك بشه، بعد شليك كنيد. 🔸در همين حين عراقيها از پايين تپه، شروع به شليك كردند. گلوله هاي آرپيجي و خمپاره مرتب به سمت ما شليك ميشد. بعد هم به سوي سنگرهاي ما حركت كردند. رزمنده هايي كه براي اولين بار اسلحه به دست ميگرفتند با ديدن اين صحنه به سمت سنگرهاي عقب دويدند. خيلي ترسيده بوديم. فرمانده داد زد: صبركنيد. نترسيد! 🔸لحظاتي بعد صداي شليك عراقيها كمتر شد. نگاهي به بيرون سنگر انداختم. عراقيها خوب به سنگرهاي ما نزديك شده بودند. يكدفعه ابراهيم به همراه چند نفر از دوستان به سمت عراقيها كردند! آنها در حالي كه از سنگر بيرون ميدويدند فرياد زدند: الله اكبر 🔸شايد چند دقيق هاي نگذشت كه چندين عراقي كشته و مجروح شدند. يازده نفر از عراقيها توسط ابراهيم و دوستانش به درآمدند . بقيه هم فرار كردند. ابراهيم سريع آ نها را به طرف داخل شهر حركت داد. تمام بچه ها از اين حركت ابراهيم روحيه گرفتند. چند نفر مرتب از اسرا عكس مي انداختند. 🔸بعضيها هم با ابراهيم يادگاري ميگرفتند! ساعتي بعد وارد شهر سرپل شديم. آنجا بود كه خبر دادند: چون راه بسته بوده، پيكر قاسم هنوز در پادگان مانده. ما هم حركت كرديم و در روز پنجم جنگ به همراه پيكر قاسم و با اتومبيل خودش به تهران آمديم. 🔸در تهران جنازه باشكوهي برگزار شد و اولين شهيد دفاع مقدس در محل، تشييع شد. جمعيت بسيار زيادي هم آمده بودند. علي خرّمدل فرياد ميزد : شهيدم راهت ادامه دارد. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 شهید 🕊🌹 🌷@shahedan_aref