🕊سردار سرلشکر پاسدار شهید احمد کاظمی در سال 1338 در نجف آباد اصفهان دیده به جهان گشود و همچون سایر جوانان، سرگرم تحصیل گردید. با پیدایش جرقه های انقلاب اسلامی دوشادوش ملت به مبارزه علیه رژیم ستم شاهی پرداخت و در بیست و سومین بهار زندگی خود، در اوایل سال ۵۹ به کردستان رفت تا با رزمی بی امان، دشمنان داخلی انقلاب را منکوب نماید. او دوران جوانی خود را با لذت حضور در جبهه های نبرد از کردستان گرفته تا جای جای جبهه های جنوب در صف مقدم مبارزه با متجاوان بعثی در سِـمت هایی چون: دو سال فرماندهی جبهه فیاضیه آبادان، شش سال فرماندهی لشکر ۸ نجف، یکسال فرماندهی لشکر ۱۴ امام حسین(ع)، هفت سال فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) و قرارگاه رمضان و پنج سال فرماندهی نیروی هوایی سپاه را به عهده داشت.
سردارسرلشکرپاسدارشهید🕊🌹
#احمد_کاظمی
🌷@shahedan_aref
💬 | #پیام_جدید
متن پیام:
باسلام خدمت شما ما گروهی هستیم مسابقه کتابخوانی گذاشتیم و میخوایم کتاب شهید احمدعلی نیری رو استفاده کنیم عارفانه شما میتونید برامون جایی رو معرفی کنید ازشون کتاب با قیمت مناسب بگیریم
سلام مخاطب گرامی!
لطفا آیدی خود را ارسال کنید
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🍃 #چله_شهدایی
دهمین روز از چله زیارت عاشورا به نیت شهید #احمد_کاظمی🕊🌹
❤️ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ❤️
❤️ وَ عَلى عَلىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ❤️
❤️ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ❤️
❤️ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ❤️
برای همه گرفتارا دعا کنید🙏
🌷@shahedan_aref
Ziyarat-Ashura-ali-fani-232665.mp3
8.41M
صوت #زیارت_عاشورا
🎙با صدای علی فانی
🌷@shahedan_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷توصیه مهم شهید بزرگوار حاج احمد کاظمی
شادی روح همه شهدا صلوات...❣
سردارسرلشکرپاسدارشهید🕊🌹
#احمد_کاظمی
🌷@shahedan_aref
🌷شهید عباس بابایی :
❤️ملیحه جان به خدا قسم مسلمان بودن تنها فقط به نماز و روزه نیست البته انسان باید نماز بخواند و روزه هم بگیرد . اما برگردیم سرحرف اول اگر دوستت تو را ناراحت کرد بعد پشیمان شد و به تو سلام کرد و از تو کمک خواست حتما به او کمک کن . تا میتونی به دوستانت کمک کن و به هر کسی که می شناسی و یا نمی شناسی خوبی کن. نگذار کسی از تو ناراحت بشه و برنجه.
هر کسی که به تو بدی می کند حتما از او کناره بگیر و اگر روزی از کار خودش پشیمون شد از او ناراحت نشو. هرگز بخاطر مال دنیا از کسی ناراحت نشو.
ملیحه جون در این دنیا فقط پاکی، صداقت ،ایمان ، محبت به مردم ، جان دادن در راه وطن ، عبادت باقی می ماند. تا می تونی به مردم کمک کن . حجاب ، حجاب را خیلی زیاد رعایت کن . اگه شده نان خشک بخور ولی دوستت ، فامیلت را که چیزی نداره، کسی که بیچاره است او را از بدبختی نجات بده. تا میتونی خیلی خیلی عمیق درباره چیزی فکر کن . همیشه سنگین باش. زود از کسی ناراحت نشو از او بپرس که مثلا چرا اینکار را کردی و بعد درباره آن فکر کن و تصمیم بگیر. . .
۱۵ مردادماه سالروز شهادت❣
شادی روح همه شهدا صلوات...❣
شهید#عباس_بابایی
🌷@shahedan_aref
هر روز با شهدا
کتاب #عارفانه زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری قسمت هشتاد و دوم ( ادامه قسمت قبل ) در همین افکا
کتاب #عارفانه
زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری
قسمت هشتاد و سوم ( ادامه قسمت قبل )
هنوز هوا روشن نشده بود که به ما دستور دادند برگردید.
گردان دیگری برای ادامه کار جایگزین ما شد.
وقتی که شدت آتش دشمن کم شد، آنها که سالم بودند از سنگرها بیرون آمدند.
در مسیر برگشت، نگاهی به جمع بچهها کردم.
آنها که باز می گشتند کمتر از شصت نفر بودند!
یعنی نفرات گردان سیصد نفرهما در کمتر از چند ساعت به یک پنجم رسید!
همین طور که به عقب بر می گشتیم به سنگرهای تیربار دشمن رسیدیم.جایی که از همان جا کار را شروع کردیم.
جنازه تیربارچی عراقی روی زمین افتاده بود، از آن جا عبور کردیم، هنوز چند قدمی دور نشده بودم که در کنار جاده، پیکر یک شهید جلب توجه کرد!
جلو رفتم.قدمهایم سُست شد.کنار پیکرش نشستم، هنوز عینک برچهره داشت، در زیر نور ماه خیلی نورانی تر شده بود.
خودش بود...برادر نیّری..
همان که از همه ما در معنویات جلوتر بود.
همان که هرگز او را نشناختیم...
کمی که عقب تر آمدم پیکر مهدی خداجو را دیدم..بعد طباطبایی(مسئول دسته)را..
بعد میرزایی...
خدای من چه شده!؟
همهی بچههای دسته ما رفتهاند.
گویی فقط من ماندهام!
نمی دانید چه لحظات سختی بود.
وقتی به اردوگاه برگشتیم سراغ بچههای دسته را گرفتم
از جمع سی نفره ما که سه ماه شب و روز با هم بودیم فقط هشت نفر برگشته بودند!
نمی دانید چه حال و روزی داشتم، یاد صحبتهای مسئول دسته افتادم که می گفت: « شهادت را به هرکسی نمی دهند، باید التماس کنی»
بعد ها شنیدم که یکی از بچهها گفت: برادر نیّری وقتی گلوله خورد روی زمین افتاد، بعد بلند شد و دستش را روی سینه نهاد و گفت: السلام علیک یا اباعبدالله...
بعد روی زمین افتاد و رفت..
ادامه دارد ...
با کسب اجازه از ناشر کتاب ( انتشارات شهید هادی )
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شهید#احمدعلی_نیری🕊🌹
🌷@shahedan_aref
🔹بیوگرافی سردار شهید رضا بخشی (فاتح) جانشین فرمانده #فاطمیون
شهید مدافع حرم🕊🌹
#رضا_بخشی
🌷@shahedan_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیت الله مصباح یزدی (ره)در مورد شهید حجت الاسلام ردانی پور:
«اگر در قیامت.....»
🔹 15 مرداد ماه، سالروز شهادت سردار رشید اسلام، حجت الاسلام مصطفی ردانیپور تبریک و تسلیت.
۱۵ مردادماه سالروز شهادت❣
شهیدحجت الاسلام والمسلمین🕊🌹
#مصطفی_ردانی_پور
🌷@shahedan_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 بمناسبت ۱۵ مرداد سالروز عروج ملکوتی فرمانده بی نشان سپاه امام مهدی (عج) سردارسرلشگر پاسدارشهید حاج آقا مصطفی ردانی پور
🔸روایتگری جانباز مدافع حرم و مداحی حاج محمدیزدخواستی
🗓 یکشنبه ۱۵ مرداد از ساعت ۱۸ الی ۲۰
📍 گلستان شهدا قطعه سرداران
🌷@shahedan_aref
14.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
#استوری|شهید ایستاده بر قله
گریه ات دلم را لرزاند اما ایمانم را نه
شادی ارواح مطهر شهدای مدافع حرم، صلوات🕊🌹
شهید مدافع حرم🕊🌹
#حمید_سیاهکالی_مرادی
🌷@shahedan_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بازآفرینی تصویر برخی از شهدای معاصر ایرانی در روز عاشورا به کمک هوش مصنوعی
#شهیدانه
#امام_حسین_علیه_السلام
🌷@shahedan_aref
☘ سلام بر ابراهیم ☘
💥 قسمت هفتاد و چهارم: رضای خدا ( 2 )
✔️راوی : عباس هادی
نزدیک صبح جمعه بود. ابراهیم با لباس های خون الود به خانه امد!
خیلی اهسته لباس هایش را عوض کرد. بعد از خواندن نماز به من گفت:
عباس، من میرم طبقه بالا بخوابم.
نزدیک ظهر بود که صدای درب خانه امد.
کسی بدون وقفه به در می کوبید!
مادر ما رفت و در را باز کرد. زن همسایه بود. بعد از سلام با عصبانیت گفت:این ابراهیم شما مگه همسن پسر منه!؟دیشب پسرم رو با موتور برده بیرون، بعد هم تصادف کردند وپاش رو شکسته!
بعد ادامه داد:ببین خانم، من پسرم رو بردم بهترین دبیرستان. نمی خوام با ادم هائی مثل پسر شما رفت و امد کنه!
مادر ما از همه جا بی خبر بود. خیلی ناراحت شد. معذرت خواهی کرد وبا تعجب گفت:من نمیدانم شما چی می گی! ولی چشم به ابراهیم می گم، شما ببخشیدو...
من داشتم حرف های اورا گوش میکردم. دویدم طبقه بالا!
ابراهیم را از خواب بیدار کردم وگفتم:داداش چیکار کردی؟!
ابراهیم پرسید:چطور مگه، چی شده؟
پرسیدم:تصادف کردید؟یکدفعه بلند شد وبا تعجب پرسید:تصادف!؟ چی میگی؟ گفتم:مگه نشنیدی، دم درمامان ممد بود. دادوبیداد میکردو...
عصرهمان روز، مادر وپدر محمد با دسته گل ویک جعبه شیرینی به دیذن ابراهیم امدند. زن همسایه مرتب معذرت خواهی میکرد. مادر ماهم با تعجب گفت:حاج خانم، نه به حرف های صبح شما، نه به کار احالای شما! اوهم مرتب می گفت:بخدا از خجالت نمیدونم چی بگم، محمد همه ماجرا را برای ما تعریف کرد.
محمد گفت:اگر اقا ابراهیم نمیرسید معلوم نبود چی به سرش می امد
بچه های محل هم برای اینکه ما ناراحت نباشیم گفته بودند:ابراهیم ومحمد باهم بودند و تصادف کردند! ناج خانم من از اینکه زود قضاوت کردم خیلی ناراحتم، توروخدا من رو ببخشید. به پدر محمد هم گفتم خیلی زشته، اقا ابراهیم چند ماهه مجروح شده وهنوز پای ایشون خوب نشده ولی ما به ملاقاتشون نرفتیم، برای همین مزاحم شدیم.
مادر پرسید نمی فهمم، مگه برای محمد شما چه اتفاقی افتاده!؟ ان خانم ادامه دادنیمه های شب جمعه بچه های بسیج مسجد، مشغول ایست وبازرسی بودند. محمد وسط خیابان همراه دیگر بچه هابود.یکدفعه دستش روی ماشه رفته وبه اشتباه، گلوله از اسلحه اش خارج وبه پای خودش اصابت میکنه.
اوباپای مجروح وسط خبابان افتاده بود وخون زیای از پایش می رفت
اقا ابراهیم همان موقع با موتور از راه می رسد. سریع به سراغ محمد رفته وبا کمک یکی دیگر از رفقا زخم پای محمد را می بندد. بعد اورا به بیمارستان می رساند.
صحبت زن همسایه تمام نشد. برگشتم وابراهیم را نگاه کردم. با ارامش خاصی کنار اتاق نشسته بود. او خوب میدانست کسی که برای رضای خدا کاری انجام داده نباید به حرف های مردم توجهی داشته باشد.
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉
شهید#ابراهیم_هادی🕊🌹
🌷@shahedan_aref
هر روز با شهدا
🌹🍃 #چله_شهدایی دهمین روز از چله زیارت عاشورا به نیت شهید #احمد_کاظمی🕊🌹 ❤️ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💬 | #پیام_جدید
متن پیام:
آیا کپی از پست هایی کانال تان حلال است
✍سلام مخاطب گرامی!
استفاده از مطالب کانال ما بی قید و شرط مجازه، نشر سیره و آثار شهدا نشر خوبیهاست.
🙏🙏🙏🙏
شهیدی که دموکرات ها بعد از شههدت گوشت بدنش را خوردند😞😭
🕊شهید احمد وکیلی ناطق در تاریخ ششم مرداد ماه 1340، در روستای شهید آباد قزوین در یک خانواده مذهبی چشم به چهان گشود.
وي به دليل اينکه سه بار به کردستان رفته بود و اطلاعات بيشتري از منطقه داشت, در سنندج به عنوان راهنما عمل مي کرد و همچنين تيراندازي وي خوب بود و به عنوان تک تيرانداز نيز عمل مي کرد. وي در خيابان شاهپور سابق سنندج سه راه فرح سابق در يک سنگر از ناحيهی پا تير مي خورد و طي تحقيقاتي که برادران پاسدار از يکي از مهاجمين دستگير شده انجام دادند, او گفته است که مهاجمين به او نزديک مي شوند ديده اند که دستهاي او را بسته و او را برده اند.همرزمانش اسلحهی او را به باشگاه افسران مي برند.) در هر صورت او راه امام حسين(ع) را انتخاب نمود و با شهامت و شجاعت تمام مرگ سرخ را انتخاب نمود و از رهبريهاي پيامبر گونهی امام امت خميني بزرگ پيروي نمود و چگونه مردن را در مکتب حسين(ع) آموخت و راه جاودانگي و پرواز به سوي خدا را پيمود.
وی سرانجام در تاریخ چهارم اردیبهشت ماه 1359، به درجه رفیع شهادت نائل شد.
پیکر پاک این شهید والامقام در گلزار شهدای علی بن جعفر استان قم آرام گرفته است.
شهید#احمد_وکیلی🕊🌹
🌷@shahedan_aref
🌹🍃 #چله_شهدایی
یازدهمین روز از چله زیارت عاشورا به نیت شهید #احمد_وکیلی🕊🌹
❤️ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ❤️
❤️ وَ عَلى عَلىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ❤️
❤️ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ❤️
❤️ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ❤️
برای همه گرفتارا دعا کنید🙏
🌷@shahedan_aref
_- Ziyarat Ashoura 16 (320).mp3
1.97M
زیارت پرفیض عاشورا با صدای استاد محسن فرهمند
#عاشورا
🌷@shahedan_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جوری زندگی کنید که پدرتون این طوری ازتون راضی باشه
بوسه پدر شهید عباس بابایی بر پای پسرش ...
شهید#عباس_بابایی🕊🌹
🌷@shahedan_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥هدیه بهشتی یک شهید به مادرش...
شهید حاج کاظم رستگار
شهید#حاج_کاظم_رستگار🕊🌹
🌷@shahedan_aref
نام و نام خانوادگی: دانشجوی شهید محمدعلی زمانی راد
تاریخ ولادت: ۱۳۴۲/۷/۱
محل تولد: دزفول
تاریخ شهادت: ۱۳۶۳/۱۲/۲۳
محل شهادت: جزیره مجنون ، عملیات بدر 🌷
محمدعلی گلی از گلهای سرسبد جلسات قرآن و مسجد بود ، انسانی وارسته و الگو و نمونه ای که تمام وجودش با اخلاص و تقوا عجین شده بود ، با حالتی متواضعانه و رویی گشاده حرف میزد، کلامی استوار و سخنی شیوا داشت، و با همه به خوبی صحبت میکرد و میگفت اسلام یعنی محبت و میگفت فدر این دوستی ها را بدانید و بیشتر مواظب اعمالتان باشید چون روز آخرت باید پاسخگو باشید .
بخشی از وصیتنامه شهید👇
تقاضای من از شما این است که پیوسته پیرو دین اسلام بوده و از خدا و دستورات قرآن غافل نباشید ، هرگز مباد سستی و کاهلی در بین شما که آفت عبادات است ، در سنگر به حق اسلام ، مساجد و جلسات قرآن حضور بیشتری داشته باشید و مطمئن باشید که بهترین مکان برای مبارزه با شیطان و نفس است. زیاد نماز بخوانید و بسیار وقتتان را در کنار قرآن بگذرانید و با خودتان کار کنیدکه مبارزه با نفس بس مشکل و پر زحمت است و نفس همانند اسب چموشی است که پیوسته میخواهد انسان را بر زمین بکوبد آنچنانکه دیگر توان بلند شدن را نداشته باشد ، بهترین راه رام کردن این نفس تقوی است.
شهید#محمدعلی_زمانی_راد🕊🌹
🌷@shahedan_aref
کتاب #عارفانه
زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری
قسمت هشتاد و چهارم
دست نوشته های شهید و خاطرات دوستان
کل دوران حضور احمداقا در جبهه سه ماه بیشتر نشد.
درست زمانی که دورهی سه ماههی ایشان تمام شد و قرار بود کل گردان برگردند ، عملیات والفجر۸آغاز شد
از حال و هوای احمداقا در آن دوران اطلاع زیادی در دست نیست.
هرچه بعدها تلاش کردیم تا ببینیم کسی در جبهه با ایشان دوست بوده، اما کسی را پیدا نکردیم.
ما به دنبال خاطراتی از جبههی ایشان بودیم.
اما چیزی به دست نیاوردیم، زیرا احمداقا بر خلاف بقیهی دوستان به گردانی رفت که هیچ آشنایی در اطرافش نباشد!
در مدت حضور در جبهه کسی او را نمیشناخت، لذا از این لحاظ راحت بود!
او میتوانست به راحتی مشغول فعالیتهای معنوی خود باشد، و این نشانهی اهل معرفت است که تنهایی و گمنامی را به شهرت و حضور در کنار دوستان ترجیح میدهند!
فقط بعد از شهادت ایشان، یکی از رزمندگان به مسجد آمد و ماجرای شهادت ایشان را برای ما تعریف کرد.
بسیاری از دوستان به دنبال درک روحیات احمداقا در جبهه بودند
آن ها می گفتند:
انسانهای عادی وقتی در شرایط دوران جهاد قرار می گیرند بسیار تغییر می کنند، حالا احمداقا که در داخل شهر مشغول سلوک الی الله بود چه حالاتی در جبهه داشته است؟!
در یکی از نامههایی که احمداقا برای دوستش فرستاده بود آمده:
جبهه آدم می سازد.جبهه بسیار جای خوبی است برای اهلش!
یعنی کسی که از این موقعیت استفاده کند، و جای خوبی نیست برای نا اهلش!
ادامه دارد ...
با کسب اجازه از ناشر کتاب ( انتشارات شهید هادی )
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شهید#احمدعلی_نیری🕊🌹
🌷@shahedan_aref
نام و نام خانوادگی: شهید مدافع حرم سید اسماعیل سیرت نیا
تاریخ ولادت: ۱۳۵۷/۴/۲۳
محل تولد: رشت ساکن : تهران
تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۸/۱۶
محل شهادت: سوریه 🌷
حال در پوست خود نمی گنجم که ملقب به اسم زیبای مدافع حرم اهل بیت (ع) و حرم عمه سادات حضرت زینب کبری (س) شده ام ، لقبی که ابتدا فقط زیبنده جناب حضرت عباس ابن علی پسر رشید حضرت فاطمه (س) ام البنین است. بحمدلله گذر زمان همچون نهر جاری ما را به اینجا رساند ، با شیر پاک مادر عزیزم و لقمه ی پاک پدر سید و گرانقدرم این سعادت نصیب شد.
بخش هایی از وصیتنامه شهید 🌷
شب تاسوعا سید بعد از سینه زنی خواب یکی از نیروهایش را برای همه تعریف میکند 《 برادرها امشب برای من تعریف کردندکه خانم حضرت زهرا نوید دادند که غصه نخورید! فرماندهی این لشکر بدست من است ، از من مدد بخواهید》صدای گریه بچه ها تمام مسجد را پر میکند صدای یازهرا کل فضای مسجد را میگیرد همه از ارادت سید به حضرت زهرا باخبر هستند، چه آن وقت که روی هر گلوله با ماژیک مینوشت یا زهرا و چه از سربندهایش.🌷
سید دائم ، ذکر حضرت زهرا (س) بر لبانش بود ، مداح نبود اما همیشه وسط هیئت ، روضه حضرت زهرا (س) میخواند، این ارادت قلبی او به مادرش حضرت زهرا (س) باعث شد همچون مادر پهلو شکسته اش با اصابت ترکش به ناحیه پهلو شهید شد. اصلا حب دنیا نداشت ، تمام دنیای سید ، شهدا بود ، روزگاری که راه زیارت کربلا بسته بوداو حتما در پیاده روی روز عرفه در مرز خسروی شرکت میکرد.🌷
شهید مدافع حرم🕊🌹
#سیداسماعیل_سیرت_نیا
🌷@shahedan_aref
☘ سلام بر ابراهیم ☘
💥 قسمت هفتاد و پنجم: اخلاص(1)
✔️راوی : عباس هادی
با ابراهیم از ورزش صحبت میکردیم میگفت وقتی برای ورزش یا مسابقات کشتی میرفتیم همیشه با وضو بودن همیشه هم قبلاز مسابقات کشتی دو رکعت نماز باز میخواندم پرسیدم چه نمازی گفت دو رکعت نماز مستحبی از خدا میخواستم یک وقت تو مسابقه حال کسی را نگیرم ابراهیم بههیچوجه گرد گناه نمیچرخید برای همین الگویی برای تمام دوستان بود حتی جایی که حرف از گناه زده میشد سریع موضوع را عوض میکرد هر وقت میدید بچهها مشغول غیبت کسی هستند مرتب میگفت صلوات بفرست و یا به هر طریقی بحث را عوض میکرد هیچگاه از کسی بد نمیگفت مگر به قصد اصلاح کردن هیچوقت لباس تنگ یا آستین کوتاه نمیپوشید بارها خودش را به کارهای سخت مشغول میکرد زمانی هم که علت آن را سؤال میکردیم میگفت برای نفس آدم این کارها لازمه شهید جعفری جنگ روی تعریف میکرد پساز اتمام هیئت دور هم نشسته بودیم داشتیم با بچهها حرف میزدیم ابراهیم در اتاق دیگری تنها نشسته و توی حال خودش بود وقتی بچهها رفتند آمدم پیش ابراهیم هنوز متوجه حضور من نشده بود با تعجب دیدم هرچند لحظه سوزنی را به صورتش و گوشت پلمب و به پشت پلک چشمش میزند یکدفعه با تعجب گفتم چیکار میکنی داش ابرام تازه متوجه حضور من شد از جا پرید و از حال خودش خارج شد بعد مکثی کرد و گفت هیچی هیچی چیزی نیست گفتم به جون ابرام نمیشه باید بگی برای چی سوزن زدی تو صورتت مکثی کرد و خیلی آرام مثل آدمهایی که بغض کردهاند گفت سزای چشمی که به نامحرم بیفته همینه آن زمان نمیفهمیدم که ابراهیم چه میکند و این حرفش چه معنی دارد ولی بعدها وقتی تاریخ زندگی بزرگان را خواندم دیدم که آنها برای جلوگیری از آلوده شدن به گناه خودشان را تنبیه میکردند از دیگر صفات برجسته شخصیت او دوری از نامحرم بود اگر میخواست با زنی نا نامحرم حتی از بستگان صحبت کند بههیچوجه سرش را بالا نمیگرفت به قول دوستانش ابراهیم به زن نامحرم آلرژی داشت و چه زیبا گفت امام محمد باقر علیه السلام:((از تیرهای شیطان سخن گفتن با زن نامحرم است. ))
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉
شهید#ابراهیم_هادی🕊🌹
🌷@shahedan_aref
هر روز با شهدا
🌹🍃 #چله_شهدایی یازدهمین روز از چله زیارت عاشورا به نیت شهید #احمد_وکیلی🕊🌹 ❤️ اَلسَّلامُ عَلَى الْح
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جوان آبادانی خطاب بہ حاج قاسم: مثل خمینی باشید
🌷@shahedan_aref
🌷 خاطرات همت:
🌿 هر کی شلوار کُردی میپوشید و پُکی به قلیان میزد، بین کُردها ارج و قرب داشت. همت هم هر دو رو داشت. ما نگران این ارتباطها بودیم، اما همت به اونا اعتماد داشت و اونا هم دوستش داشتند. چند نفرشان خود را فدایی همت میدونستند و همیشه همراهش بودند.
شهید#ابراهیم_همت🕊🌹
🌷@shahedan_aref