❤️خواهش یک شهید از زائران کربلا عکس مرا هم با خود ببرید
بخشی از وصیت نامه شهید شرفخانلو👇
چون بدون زیارت و با آرزوی زیارت کربلا از این دنیا میروم خواهش میکنم که انشاءالله بعد از آزادی کربلا عکس مرا به عنوان زائر امام حسین ( ع)، بزرگ آموزگار شهادت به کربلا برده و در زیر پای امام ( ع) نصب نمائید و در زیرش جمله (با آرزوی زیارت تو شهید شدم یا حسین) را بنویسید.
شهید#قربانعلی_شرفخانلو🕊🌹
🌷@shahedan_aref
📖 #عروس_نجف
🔺 روایت زندگی خانم علیه بحرینی، مادر شهید مصطفی انجم افروز
«عروس نجف» داستان یک مادر است؛ مادری که فرزندانش، تمام شیرینی زندگی اش هستند، فرزندانی که یک به یک می آیند و شور و حرارت خانه اش را بیشتر می کنند... ادامه در عکس فوق ☝️
🖨️ انتشارات: حماسه یاران
📄 ۱۶۶ صفحه قیمت: ۶۵۰۰۰ تومان
☎️ جهت تهیه کتاب با شماره ۰۲۵۳۷۷۴۸۰۵۱ تماس بگیرید
🌐 سفارش کتاب 👇👇👇
https://b2n.ir/u24005
شهید#مصطفی_انجم_افروز🕊🌹
#عروس_نجف
🌷@shahedan_aref
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🔔قابل توجه همه مخاطبان محترم کانال
🔔 چنانچه قصد ارسال عکس یا فیلم از شهید والامقامی دارید، حتما
" آیدی " خود را با ذکر مشخصات شهید بگذارید تا ادمین ما در اسرع وقت با شما ارتباط بگیرد. لطفا در نوشتن " آیدی " دقت کنید و آن را جدا از متن خود بگذارید. چنانچه قصد ارسال پیام متنی(وصیتنامه، خاطره و..) دارید از طریق همین لینک ناشناس می توانید بفرستید.با تشکر
http://6w9.ir/Harf_8923336?c=shahedan_aref
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹پاسدار شهید سعید نظربیگی
🍃تاریخ تولد :۱۳۴۲
🌹تاریخ شهادت: ۱۳۶۱
🍃محل شهادت : قصر شیرین
🌹ایشان به مدت ۱۶ سال مفقود الاثر 🍃بوده و بعد از ۱۶ سال پیکر وی پیدا و به وطن بازگشت .
شادی روح همه شهدا صلوات...❣
شهید#سعید_نظربیگی🕊🌹
🌷@shahedan_aref
هر روز با شهدا
🌹پاسدار شهید سعید نظربیگی 🍃تاریخ تولد :۱۳۴۲ 🌹تاریخ شهادت: ۱۳۶۱ 🍃محل شهادت : قصر شیرین 🌹ایشان به مد
بخشی از وصیت نامه شهید سعید نظربیگی
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و درهم کوبنده جباران و منافقین و کافران با سلام و درود بیکران بر امام زمان(عج) و نایب برحقش امام خمینى این بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران بت شکن تاریخ زمانمان و سلام بر شهیدان صدر اسلام تا حال و با درود بیکران بر سلحشوران و رزمندگان غرب و جنوب و تمام کشورمان و سلام بر خانوادههاى عزیز شهیدان جمهورى اسلامى.
یک پیام به ملت شهیدپرورمان! برادران و اى مردم همیشه در صحنه، من این راه را داوطلبانه انتخاب کردم که چون راهى است که بسیارى از امامان و رهبران پیشوایمان و عزیزانمان رفتهاند. از شما میخواهم پیرو ولایت فقیه باشید و همیشه در صحنه. یار و یاور امام عزیز و این ملت ستمکشیده و مستضعف باشید و به گفتهها و به رهنمودهاى امام عزیزمان توجه داشته باشید و تمام کارهایتان براى رضاى خدا باشد. شما را بیشتر به نماز، جهاد، تقوا و برادرى و برابرى سفارش میکنم همیشه پشتیبان همدیگر باشید
شادی روح همه شهدا صلوات...❣
شهید#سعید_نظربیگی🕊🌹
🌷@shahedan_aref
هر روز با شهدا
🌹🍃 #چله_شهدایی نوزدهمین روز از چله زیارت عاشورا به نیت شهید #ناصرالدین_باغانی🕊🌹 ❤️ اَلسَّلامُ عَلَ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر روز با شهدا
کتاب #عارفانه زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری قسمت نود راوی : حاج مرتضی نیری نوروز سال ۱۳۶۵ا
کتاب #عارفانه
زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری
قسمت نود و یکم ( ادامه قسمت قبل )
حاج اقا حق شناس به خوبی به زندگی احمد جهت داد و او را به قله معنوی رساند.
کار نصب سنگ قبر انجام شد.برای اینکه تابلوی بالای مزار را نصب کنیم باید کمی از بالای قبر را گود میکردیم تا پایه های تابلو در زمین قرار گیرد.
باران شدید شده بود.لحظات غروب بود.خاک انجا هم سست بود.من روی زمین نشستم و با دست مشغول کندن شدم.
گودال عمیقی درست شد دست من تا کف گودال می رفت و خاک ها را بیرون میریخت.اما دیدم یک سنگ جلوی کار مرا گرفته...
این قدر فکرم مشغول بود ک فکر نکردم گودال خیلی عمیق شده و ممکن است به محل قبر برسم.!
دور سنگ را خالی کردم و ان را بیرون کشیدم. در آن لحظات غروب یک دفعه دیدم زیر سنگ خالی شد.!
با تعجب سرم را پایین اوردم.دیدم سنگی که در دست من قرار دارد از سنگ بالای لحد است و اکنون یک راه به داخل قبر ایجاد شده...!
رنگم پریده بود.چرا من دقت نکردم؟برای چی این قدر اینجا را گود کردم؟؟
همین که خواستم سنگ را به سر جایش قرار دهم ان چنان بوی خوشی به مشامم خورد که تا امروز هنوز شبیه آن را حس نکرده ام! می خواستم همین طور سرم را داخل گودال نگه دارم.....
ادامه دارد ...
با کسب اجازه از ناشر کتاب ( انتشارات شهید هادی )
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شادی روح همه شهدا صلوات...❣
شهید#احمدعلی_نیری🕊🌹
🌷@shahedan_aref
شهید۱.mp3
10.59M
🎵 پادکست صوتی
دستونشه و وصیتنامه
عاشقـــانه و عارفــــانه
شهید#ناصرالدین_باغانی🕊🌹
🌷@shahedan_aref
🕊وصیت نامه زیبای شهید والا مقام باغانی
🍃🌹بسم الله الرّحمن الرّحیم
🕊 الّلهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم
🌹اینجانب ناصرالدین باغانی بنده ی حقیر درگاه خداوندی ام. چند جمله ای را به رسم وصیت می نگارم. سخنم را درباره ی عشق آغاز می کنم. ما را به جرم عشق مواخذه می کنند. گویا نمی دانند که عشق گناه ما نیست. اما کدام عشق؟ خداوندا! معبودا! عاشقا! مرا که آفریدی عشق پستان مادر را به من یاد دادی اما بزرگتر شدم و دیگر عشق اولیه مرا ارضا نمی کرد. پس عشق به پدر و مادر را به من ودیعت نهادی. مدتی گذشت دیگر عشق را آموخته بودم اما به چه چیز عشق ورزیدن را؟ نه! به دنیا عشق ورزیدم. به مال و منال دنیا عشق ورزیدم. به مدرسه عشق ورزیدم. به دانشگاه عشق ورزیدم. اما همه ی این ها بعد از مدتی جای خود را به عشق حقیقی و اصیل داد یعنی عشق به تو. یعنی فهمیدم که «لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنون» فهمیدم وقتی شرایط عوض شود «یَفِرُّ الْمَرءُ مِن اخیهِ وَ اُمِّهِ وَ اَبیهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنیهِ» ... پس به عشق تو دل بستم. بعد از مدتی که با تو معاشقه کردم یکباره به خود آمدم و دیدم که من کوچکتر از آنم که عاشق تو شوم و تو بزرگتر از آنی که معشوق من قرار بگیری. فهمیدم که در این مدت که فکر می کردم عاشق تو هستم اشتباه می کردم. این تو بودی که عاشق من بوده ای ومرا می کِشاندی. آری تو عاشق من بودی و هر شب مرا بیدار می کردی و به انتظار یک صدا از جانب معشوقت می نشستی. اما من بدبخت ناز می کردم و شب خلوت را از دست می دادم و می خوابیدم. اما تو دست برنداشتی و این قدر به این کار ادامه دادی تا بالاخره گریز پای مرا به چنگ آوردی و من فکر می کردم که با پای خود آمده ام! وه چه خیال باطلی!!!
اما شهادت چیست؟
شهادت خلوت عاشق و معشوق است. شهادت تفسیر بردار نیست. ای آنان که در زندان تن اسیرید به تفسیر شهادت نیندیشید که از درک قصه ی شهادت عاجزید. فقط شهید می تواند شهادت را درک کند. شهید کسی نیست که ناگهان در خون بغلتد و نام شهید را بر خود بگیرد. شهید در آن دنیا قبل از این که در خون بتپد شهید است. و شما همچنان که شهیدان را در این دنیا نمی توانید بشناسید و بفهمید بعد از وصلشان نیز هرگز نمی توانید درکشان کنید. شهید را شهید درک می کند. اگر شهید باشید شهید را می شناسید وگرنه آیینه ی زنگار گرفته چیزی را منعکس نمی کند که نمی کند.
برخیزید و...
فکری به حال خود کنید...
1395/8/13 0:0
شهید#ناصرالدین_باغانی🕊🌹
🌷@shahedan_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️هوالشهید🌷
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر صف؛ شهدا را چیدند
محمد جهانگیری
بسیجی
مدافع حرم
خادم حرم حضرت احمد بن موسی علیه السلام...
دلاور مرد بی ادعا
از مرودشت
دیار ۱۲۰۰شهید
ردای زیبا ی شهادت برازنده ات بود
محمد جان❤️
مبارکت باد پیوستن به خیل شهدا در ماه سیدالشهدا علیه السلام
شهید#محمد_جهانگیری🕊🌹
#شاه_چراغ
#مدافع_امنیت
#مدافع_حرم
🌷@shahedan_aref
🌷 شهید همت:
🌿 #کربلا در راهش، شهید می خواهد، شکست می خواهد، کشته و محاصره کردن می خواهد. باید خودمان را برای سختی ها آماده کنیم.
شهید#ابراهیم_همت🕊🌹
🌷@shahedan_aref
💬 | #پیام_جدید
متن پیام:
سلام توروب شهدا قسم میدم توروبه امام حسین ازدوستان گروه التماس میکنم برام دعا کنند زندگیم با سه تا یچه داره بهم میخوره
التماس میکنم برام دعا کنید شاید خدا حرف شماروشنیدو یه معجزه ای توزندگیم بیفته
✍️سلام مخاطب گرامی!
دعا یک بال برای پیشرفت و حل مشکلات است، حتما از یک مشاور هم کمک بگیرید.
امکان مشاوره با هزینه بسیار کم برای خانواده ها فراهم شده
@moshaver_khob
🗣@moshavereh_et
🕊شهید عباس بابایی در ۱۴ آذر ۱۳۲۹ شمسی در شهر قزوین چشم به جهان گشود.
با شروع جنگ تحمیلی، شهید بابایی آماده خدمت و جانبازی برای اسلام و میهن شد. اودر طول خدمت، به خاطر کاردانی و فعالیت شبانه روزی اش، در نهم مردادماه ۱۳۶۰ ضمن ارتقا به درجه سرهنگ دومی، به عنوان فرمانده پایگاه هوایی اصفهان منصوب شد. عباس ضمن فرماندهی پایگاه هوایی اصفهان، دست از خلبانی و پرواز نکشید و در بیشتر عملیاتهای برون مرزی شرکت داشت و با بیش از سه هزار پرواز، کارنامه درخشانی برای خود و میهنش به جا گذاشت.
عباس بابایی پس از ۶۰ مأموریت جنگی موفق، در صبح روز ۱۵ مرداد سال ۱۳۶۶، مصادف با روز عید قربان، همراه با سرهنگ علی محمد نادری به منظور شناسایی منطقه و تعیین راه کار صحیح اجرای عملیات، با یک فروند هواپیمای اف –۵ از پایگاه هوایی تبریز به پرواز درآمدند و وارد آسمان عراق شدند. بابایی و نادری پس از انجام دادن مأموریت، به هنگام بازگشت از کشور عراق در منطقه عملیاتی سردشت به دلیل اختلال در سامانه نیروی هوایی توسط ضدهوایی شیلکا ۲۳ میلیمتری پدافند سپاه پاسداران به اشتباه مورد شلیک قرار گرفتند. و در ۱۵ مرداد ۱۳۶۶ شهیدشد. وی در این هنگام ۳۷ سال داشت. پیکر وی در گلزار شهدا در جنوب شاهزاده حسین قزوین به خاک سپرده شد
شادی روح همه شهدا صلوات...❣️
شهید#عباس_بابایی🕊🌹
🌷@shahedan_aref
🌹🍃 #چله_شهدایی
بیستمین روز از چله زیارت عاشورا به نیت شهید #عباس_بابایی و شهدای شاه چراغ شهید#غلامعباس_عباسی و شهید#محمد_جهانگیری🕊🌹
❤️ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ❤️
❤️ وَ عَلى عَلىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ❤️
❤️ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ❤️
❤️ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ❤️
برای همه گرفتارا دعا کنید🙏
🌷@shahedan_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مراسم تشییع شهدای حمله تروریستی شاهچراغ
🔹مراسم تشییع شهدای حمله تروریستی به حرم مطهر شاهچراغ(ع) در میدان شهدای شیراز آغاز شد.
🌷@shahedan_aref
🕊🌹شهید مدافع وطن یاسر سپیدرو فرزند علی اکبر برادرزاده سردار شهید اباصلت سپیدرو است که در سال 1366 در شهر نکا استان مازندران دیده به جهان گشود
در کودکی به مدرسه رفت و تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم پشت سر نهاد و سپس وارد نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران شد.
وی در ایام خدمت خود در نیروی انتظامی به شهرستان شادگان اعزام شد تا در راستای حفظ امنیت این منطقه خدمت کند.
در روز سه شنبه 12 آذرماه 1398 حین استقرار واحد گشت کلانتری 11 مرکزی در میدان اصلی شهر شادگان، فردی مسلح به سمت مأموران نیروی انتظامی تیراندازی کرد که بر اثر آن استوار یکم یاسر سفیدرو به شدت مجروح و پس از انتقال به مراکز درمانی به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
در همین هنگام یکی از شهروندان شادگانی به نام محمدعلی کاظمی در حالی که قصد داشت اشراری را که با نیروی انتظامی درگیر شده بودند را نهی از منکر کند نیز مورد هدف قرار گرفت و به فیض شهادت نائل آمد.
پیکر پاک استوار یکم شهید یاسر سپیدرو از شهدای مدافع امنیت و شهید محمدعلی کاظمی از شهدای امر به معروف و نهی از منکر با حضور اقشار مختلف مردم در شهر شادگان تشییع شد.
شادی روح همه شهدا صلوات...❣
شهید#یاسر_سپیدرو🕊🌹
🌷@shahedan_aref
💬 | #پیام_جدید
متن پیام:
سلام وادب واحترام
یاد وخاطره شهدا را گرامی میداریم با
ذکر صلوات برمحمدوال محمد( ص)
یاد نامه جانباز والامقام سرهنگ پاسدار
محمد پاریزی
در سال ۱۳۳۴ در روستای شهربابک کرمان بدنیا امد
درسال ۱۳۵۸ به عضویت سپاه پاسداران درامد ومدت
۳۴ ماه و۱۷ روز در جبهه حضور داشته و در عملیات
والفجر ۸ مجروح و از ناحیه ریه اسیب دید
و بدلیل شیمیایی بودن درسالهای متوالی
مدتی در بیمارستان بقیته الله تهران بستری
بودن وسرانجام در سال ۹۲ به مدت یک ماه
در بیمارستان سیدالشهدا کرمان بستری ودر
تاریخ ۲۰ خرداد ماه ۱۳۹۲ به جمع همرزمان
شهیدش پیوست روحش شاد یادش گرامی
شادی روح همه شهدا صلوات .
سلام مخاطب گرامی!
اگر از شهید بزرگوار عکسی در دسترس دارید لطفا آیدی خود را ارسال کنید تا برای گرفتن عکس شهید باشما ارتباط بگیریم
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
❤️دو حبیب ، دو غریب
🍃معرفی دو پیرِ شهیدِ دزفول ، شهید علی کمیلی فر و شهید کرم خاکسار مدنی
🕊🌹 پیرمرد اول «شهید علی کمیلی فر» است که حکایت غریبی دارد. پسرش «رجبعلی »، در همان روزهای اول شروع جنگ و در 6/7/59 در پدافندی دهلران آسمانی می شود و او در همان روزهای اول جنگ مدال افتخارِ پدر شهید بودن می آویزد بر گردنش و خود می شود همراه و همسنگر و همرزم رزمندگان اسلام.
شهید علی کمیلی فر ، در روز 18 آبان ماه 61 آنگاه که پیشاپیش رزمندگان عازم به میدان های نبرد، پرچم سرخ «هل من ناصر ینصرنی» در دست دارد ، شوق وصال یار امانش نمی دهد و در راه مسجد جامع دزفول ، قبل از اعزام آسمانی می شود. یادم هست می گفتند که پزشک در گواهی دفنش دلیل مرگ را شوق شهادت نوشته است و این حبیب شهر ، در 61 سالگی اش اقتدا می کند به حبیب بن مظاهر و به میهمانی فرزند شهیدش می رود.
🕊🌹 پیرمرد دوم «شهید کرم خاکسار مدنی» است که یک سال از همسایه ی خود ، کوچکتر است. او با این که شصت بهار را تجربه کرده است ، باز هم مجنونِ از قصه ی حبیب ، دل بسته است به اذن مولایش تا رخصت میدان بگیرد و بالاخره در 12/5/1361 در عملیات رمضان و جبهه کوشک ، راهی به آسمان پیدا می کند.
💔شهید خاکسار، مدال « مُسِن ترین شهید عملیاتی» شهرستان دزفول را بر گردن خود تا قیامت آویخته است و در جوار همسایه اش شهید کمیلی ، یکی از زیباترین تصاویر گلزار شهدای شهید آباد دزفول را آفریده است.
🕊 مزارمطهر شهیدان «#علی_کمیلی_فر» و «#کرم_خاکسار_مدنی» در جوار هم و در گلزار شهدای شهیدآباد دزفول زیارتگاه عاشقان است
شادی روح همه شهدا صلوات...❣
🌷@shahedan_aref
#نمازاول_وقت
عاشقان وقت نماز است، اذان میگویند... ✨
نماز را اول وقت بخوان، همراه با امام زمان (عج)
🌹اَللهُمَ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفـَرَج وَفَرجَنا بِه بِحَقِّ الزَّهراء(س)
هر روز با شهدا
کتاب #عارفانه زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری قسمت نود و یکم ( ادامه قسمت قبل ) حاج اقا حق شنا
کتاب #عارفانه
زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری
قسمت نود و دوم ( ادامه قسمت قبل )
سرم را بالا گرفتم.
بیرون گودال هیچ بوی عطری نبود.آن موقع اطراف قبر گل کاری نشده بود.فقط بوی نم باران به مشامم می آمد.
با خود گفتم: احمد چهل روز پیش شهید شده مگر نمیگویند که جنازه بعد از چهل روز متعفن میشود؟؟
دوباره سرم را داخل قبر کردم.گویی یک شیشه عطر خوش بو را داخل قبر خالی کرده اند.
سنگ را سر جایش قرار دادیم.تابلو را نصب کردیم و مزار احمد آقا را برای مراسم چهلم اماده کردیم.
وقتی می خواستیم برگردیم دوباره ایستادم و به قبر او خیره شدم.
من اطمینان داشتم که پیکر احمد آقا مانند بقیه اولیا الله سالم و مطهر مانده است.
باران شدید شده بود. من ایستاده بودم و حسابی خیس شدم. اقا مجید صدایم کرد و به سمت ماشین برگشتم.
اما فکر ان بوی خوش از ذهنم خارج نمیشد، بوی خوشی که با هیچ یک از عطر های دنیا قابل مقایسه نبود!
ادامه دارد ...
با کسب اجازه از ناشر کتاب ( انتشارات شهید هادی )
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شهید#احمدعلی_نیری🕊🌹
🌷@shahedan_aref
°•🌱🕊
یه رفیقی داشته باش
که بهت راه و رسم شـهدا و اهلبیت رو یاد بده
کسی که باهاش اونجوری که خدا میخواد شادی✨
آره رفیق حواست به همه چی باشه✋🏻
°•🌱🕊