❣شهیدی که منافقین چشمهایش را درآوردند و گوشهایش را بریدند و بعد شهیدش کردند...
دفعه آخر که به مرخصی آمد دیدم خیلی فرق کرده و حالت معنوی خاصی پیدا کرده. وقتی بغلش کردم با خودم گفتم برای آخرین بار است که می بینمش. به سید مهدی گفتم «مادر مگر جنگ تمام نشده و امام قطعنامه را امضا نکردند؟» گفت «مگر امام نفرمودند من جام زهر را نوشیدم، من باید دوباره برگردم.» گفتم «برو و مواظب خودت باش!» با اینکه خودش می دانست بر نمیگردد گفت «این دفعه که برگردم تحصیلاتم را ادامه می دهم به خاطر شما!»
🔸مادر این شهید, نحوه شهادت فرزندش توسط منافقین در عملیات مرصاد را اینچنین بیان میکند: سید مهدی در گردان مسلم لشکر 27 و در منطقه اسلام آباد غرب بود که به شهادت می رسد. منافقین سفّاک چشم هایش را در آورده بودند, گوشهایش را بریده بودند و آنقدر به فکش ضربه زنده بودند تا فکش خرد شده بود و پوستش را کنده بودند و بدنش را سوزانده بودند.زمانی که پیکرش را برای ما آوردند اجازه ندادند او را ببینم ولی بعدا فیلم پیکرش را دیدم.
شهید#سیدمهدی_رضوی🕊🌹
🌷@shahedan_aref
📷روایت شهیدی که منافقان زنده پوستش را کندند
🔹مادر شهید رضوی در خصوص ویژگیها و سرگذشت فرزندش میگوید: " زمانی که ۱۱ ساله بود، یک روز بلند شد و پتویش را زیر بغلش گرفت. گفتم: «چرا پتو را زیر بغلت گرفتی؟» جواب داد: «میخواهم به جبهه بفرستمش.» گفتم: «پس خودت چی؟» گفت: «رزمندگان در جبهه هستند و با سختی و در سرما برای ما میجنگند، آنوقت من راحت باشم؟» ما به او پول دادیم که یک پتو بخرد و آن را به جبهه بفرستد. خیلی خوشحال شد."
🔹مادر این شهید والا مقام در ادامه در خصوص عشق و ارادت فرزندش به ائمه اطهار (ع) میگوید: "عشق خیلی زیادی به حضرت زهرا(س) و حضرت زینب(س) و امامحسین(ع) داشت. ایام محرم و عزاداری در هیئتها بود و عشقش قابل وصف نبود. قبل اینکه شهید شود، هر موقع تهران بود، میرفت روی قبر شهدا میخوابید و با آنها صحبت میکرد. با خدا راز و نیاز میکرد و خیلی دوست داشت، شهید شود."
شهید#سیدمهدی_رضوی🕊🌹
🌷@shahedan_aref