eitaa logo
هر روز با شهدا
67.2هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
3.4هزار ویدیو
25 فایل
✳️برای رزرو تبلیغات در مجموعه اَسرا بر روی لینک زیر کلیک کنید👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2186347655C6187e57a27 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/Ut6.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
هر روز با شهدا
🔰 شــــــیرمردی از خط شــــــیر #قسمت_اول: از تولد تا گردان ضربت، از کردستان تا خوزستان 🌱 محمدرضا
🔰 شــــــیرمردی از خط شــــــیر : تشکیل خط شیر و تاثیر گذاری ویژه در اجرای عملیات فرمانده کل قوا، خمینی روح خدا ✊ قهرمان ما در تاریخ ششم آبان ماه سال ۱۳۵۹ به خوزستان رسید. پس از توقف اولیه در مرکز فرماندهی جبهه جنوب (گلف) همراه با یحیی رحیم صفوی به جبهه دارخوین رفت تا با جلوگیری از پیش روی لشکر ۳ زرهی عراق در شرق کارون، به منظور محاصره اهواز از این سمت، خط دفاعی پربرکت «شیر» را در روستای محمدیه واقع در شمال آبادان تشکیل دهد. 🌷 میعادگاه عاشقانی بود که در سالهای بعد، حدود دویست نفر از آنها که خالصانه در آن خط حضور داشتند به شهادت رسیدند. محمدرضا که در خط شیر به «علی آقا» معروف بود، دوران رشد و سیر الی الله خود را از آن جا و در کنار مردانی دوست داشتنی چون شهیدان ، ، و شروع کرد. 🤲🏻 «محمدرضا» که از این به بعد او را «علی آقا» یا «حاج علی» صدا می زنیم در تمام هشت ماه دوره حیات خط شیر در آن جا مستقر بود؛ خطی مقدس با سنگرهای حفره روباهی و نمازهای شبی که در اوج عرفان بود و البته پشه های سمجی که از صدها خمپاره و توپ عراقی بدتر بودند. ↔️ تضاد عملکرد بنی صدر با مبانی فکری امام خمینی (ره) مخصوصاً پس از وقایع ۱۴ اسفند ۱۳۵۹، این اولین رئیس جمهور ایران بعد از انقلاب اسلامی را بیش از پیش به دامان سازمان منافقین کشانید. انحراف بنی صدر مشکلی بود که تاثیرات تعیین کننده ای در صحنه نبرد با دشمن متجاوز به وجود آورده بود. 🔻رزمندگان خط شیر تصمیم گرفتند در آن مقطع بسیار حساس، با اجرای یک عملیات محدود، ادعای بنی صدر را مبنی بر بی اثر بودن نیروهای مردمی در جنگ خنثی کنند؛ رزمنده خط شیر ، یکی از اثر گذارترین رزمندگان در تحریک فرماندهان جبهه جنوب برای اجرای عملیاتی بود که در ۱۳۶۰/۳/۲۱ با عنوان «فرمانده كل قوا خمینی روح خدا» علیه لشکر ۳ زرهی عراق با پیروزی به انجام رسید. همان شبی که عصر آن (ره) بنی صدر را عزل کردند، این عملیات به اجرا درآمد. 💥علی آقا در محور غربی جاده آسفالت اهواز - آبادان وارد عملیات شد و پس از رسیدن به خاکریز سوم دشمن، به شدت از ناحیه پا مجروح گردید. در حالی که توان حرکت نداشت و در آستانه شهادت یا اسارت بود دوستانش با تلاش بسیار او را به عقب آوردند. ✅ عملیات فرمانده کل قوا، طلیعه عملیات هایی با اندیشه و تفکر بسیجی در جبهه حق بود که قهرمان علی زاهدی، یکی از اثرگذارترین بسیجی ها در خلق این اندیشه جهادی بود. ⏪ ادامه دارد... 🌷@shahedan_aref
هر روز با شهدا
💞 محبوب من، به آرزویش رسید | شهید محمدرضا زاهدی در کلام خواهر گرامی‌شان 📝 گفت‌و‌گوی خانم #زهرا_مصلح
💞 محبوب من، به آرزویش رسید | شهید محمدرضا زاهدی در کلام خواهر گرامی‌شان 2⃣ «پدری زحمت کش و با محبت» 📷 تصویری از شهید زاهدی در کنار پدر گرامی‌شان، در جمع رزمندگان دفاع مقدس 🌷@shahedan_aref
هر روز با شهدا
💞 محبوب من، به آرزویش رسید 1️⃣ #قسمت_اول «حفظ حرمت پدر و مادر برایش خیلی مهم بود.‌» 🔸اعتقادات ریشه
💞 محبوب من، به آرزویش رسید 2⃣ «پدری زحمت کش و با محبت» 🔸 در مدرسه راهنمایی به ما گفته بودند که بعضی از سوره‌های کوچک را حفظ کنیم تا به ما جایزه بدهند. این را به آقا جانم گفتم و فکر کردم خوشحال می‌شود، ولی ایشان به من گفت هیچ وقت قرآن را به خاطر جایزه نخوانید. ❤️ خانواده مان سرشار از مهر و محبت بود اما ما را لوس نمی کردند. پدر با این که روحانی بود، شاغل هم بود. مغازه‌ای در میدان امام (ره) اصفهان داشت و پاتیل‌های پولکی سازی را با دست درست می‌کرد که کار بسیار سختی بود. در ایران شاید فقط پدرم و یک نفر دیگر این کار را انجام می‌دادند. یک بار از یک مجله فرانسوی برای مصاحبه با پدرم آمده بودند. در آخر از ایشان خواستند که لباس روحانیت‌شان را در محل کار بپوشد تا عکس بگیرند. ایشان قبول نکرد. 💠 گفت: «روزی که ملبس شدم، استادم گفتند که حرمت این لباس را نگهدار.» دلیل دیگری که برای نپوشیدن لباس گفت این بود که برای طلبه های دیگر بد می‌شود و به آنها خرده می‌گیرند که چرا شما کار نمی‌کنید. 🤲🏻 آشنایی با دعای جوشن کبیر: در دوران مدرسه یکی از معلمان داداش به عنوان تکلیف، از بچه‌ها خواسته بود تا چند اسم خداوند را بنویسند. داداش علی یک دفتر نو برداشته بود و در آن چند دایره با سکه‌های دو ریالی کشیده بود و چندین نام خدا را نوشته بود. چون من از سن کم، پیش خانمی قرآن را آموزش دیده بودم، صدایم کرد و گفت: «بیا ببین این اسم‌ها درست است؟» تا موضوع تکلیف‌شان را فهمیدم گفتم: «اسامی خدا در دعایی در مفاتیح هست.» اسم دعا را نمی دانستم. با هم رفتیم و مفاتیح را آوردیم، دعای جوشن کبیر را پیدا کردم و گذاشتم جلویش. خیلی خوشحال شد و شروع کرد به نوشتن اسامی خداوند. تقریبا یک سوم آن‌ها را نوشت که حدود نیمی از دفتر را پر کرد. 🎁 فردا که از مدرسه برگشت با این که هیچ وقت از خودش تعریف نمی‌کرد، اما از تشویق معلم خیلی خوشحال بود. گویا خود معلم هم شناختی نسبت به این دعا نداشت و از طریق او آشنا شده بود. در شب آخر زندگی اش هم که شب قدر بود، این دعا را در حرم امام رضا با حال خاصی تلاوت کرده بود. ⏮ ادامه دارد ... ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: خواهر گرامی شهید 🌷@shahedan_aref