21.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیاین از دمنوشِ عشقِ طلائیه بنوشین
و چهار زانو و رو به قبله
از ماجرایِ جنونِ فکه بشنوین
فکّه معبری به آسمان.... (قسمت سوم)
.
#ماه_رمضان
#امام_زمان
#حجاب
🌷@shahedan_aref
28.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیاین از دمنوشِ عشقِ طلائیه بنوشین
و چهار زانو و رو به قبله
از ماجرایِ جنونِ فکه بشنوین
فکّه معبری به آسمان.... (قسمت چهارم)
.
#ماه_رمضان
#امام_زمان
#حجاب
🌷@shahedan_aref
31.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیاین از دمنوشِ عشقِ طلائیه بنوشین
و چهار زانو و رو به قبله
از ماجرایِ جنونِ فکه بشنوین
فکّه معبری به آسمان.... (قسمت پایانی)
.
#ماه_رمضان
#امام_زمان
#شب_قدر
🌷@shahedan_aref
3.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"صبــور . .
مثلِدرختیکهدرآتشمیسوزدوتوانِ
گریختنندارد . .🪵"
.
.
روایتی کوتاه و دلنشین از شهید حسن رشیدی
#ماه_رمضان
#پسر_خاله_ی_شهیدم
شهید#حسن_رشیدی
🌷@shahedan_aref
12.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رو کسی بجز حسین حساب نکن...❤️
.
.
روایتی از زندگی شهید مدافع امنیت دانیال رضا زاده (قسمت دوم)
شهید#دانیال_رضا_زاده
#علی_زین_العابدین_پور
#ماه_رمضان
🌷@shahedan_aref
28.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینجا به وسعتِ دمشق و کربُبلا
و ایران...
اندوه جاریاست.
در خاطراتِ این آب نوشته اند ماجرای مَشک را...ماجرای عباس را... ماجرای حاجاحمد را...
اینجا به مقدارِ اروند
فرات هم جاری ست!
اروند.... (قسمت اول)
.
.
راوی: علی زین العابدین پور
باهمکاری موسسه فرهنگیِ شمیم عشق
#ماه_رمضان
#امام_زمان
#علی_زین_العابدین_پور
🌷@shahedan_aref
28.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سفر به سرزمین رازهای عاشقیِ اروند، شاهدِ خروشانِ ایثارهایِ بیصدا...
اینجا به وسعتِ دمشق و کربُبلا و ایران..
اندوه جاریاست.
اروندْ هر چیزی را که در مسیرش باشد می بَرَد، حتّی دل راـ... (قسمت دوم)
#ماه_رمضان
#امام_مان
#علی_زین_العابدین_پور
🌷@shahedan_aref
💔
✍ماه رمضان بود
جهاد نيمه شب تماس گرفت و گفت كه اماده شوم و به چند نفر ديگر از دوستانمان كه از افراد مورد اعتماد جهاد بودند بگويم حاضر شوند میخواهيم برويم جايی.
ساعت نزديك ٢:٣٠،٣صبح بود در محلی كه قرار گذاشته بوديم همه جمع شديم.
جهاد بعد از چند دقيقه گفت بچه ها سوار شويد!
ماهم بدون اينكه چيزی بپرسيم سوار شديم.
در راه كسی حرفی نزد و چيزی از او نپرسيد.
ديديم در خانه ای ايستاد كه از ظاهر كوچه معلوم بود افراد ساكن در اينجا وضع خوبی ندارند.
از ماشين پياده شد و ما هم همين طور نگاهش میكرديم، بستهای از صندوق عقب ماشين درآورد و به من داد و گفت برو در آن خانه و اين را بده و بيا
گفتم جهاد اين چيه؟!
گفت كمی خوراكی، برو…
چند قدم كه رفتم برگشتم و با تعجب نگاهش كردم، او هم مرا نگاه كرد و یك لبخند زد و گفت راه برو ديگر…
رفتم سمت در و در را زدم. كسی آمد و بدون اينكه از من سوالی کند بسته را گرفت و تشكر كرد و رفت داخل خانه
اون لحظه بود كه فهميدم جهاد قبلا هم اينكار را میكرده و برای آن ها چيزی میفرستاده و ما بیخبر بوديم و برای اينكه ممكن بود كسی بشناسدش نيامد بسته را بدهد
تا قبل از شهادتش فقط چند نفر از خانواده اش اين را میدانستند و ان هم فقط بخاطر اينكه در ماه رمضان، ديروقت از خانه میآمد بيرون و دير هم برمیگشت آنها خبردار باشند و نگرانش نشوند
بعد از شهادتش بود كه همه فهميدند اون فرد، "شهيد جهاد عماد مغنيه" بوده است
شهيد#جهاد_مغنيه🕊🌹
#ماه_رمضان
🌷@shahedan_aref