هر روز با شهدا
کتاب #عارفانه زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری قسمت نود و هشتم ( وصیت نامه ) عارف و سالک الی الل
کتاب #عارفانه
زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری
قسمت نود و نهم ( یادی از برادر شهید حمید رضا نیری )
جوانی بود با سواد. تحصیلات دانشگاهی در دانشگاه تربیت معلم تهران داشت. بسیار مذهبی بود.
یعنی کسی که در مسجد امین الدوله و در محضر آیت الله حق شناس بزرگ شود یقینا انسان کاملی شد.
خوش تیپ و ورزشکار بود. در تیم جوانان تاج «استقلال» فوتبال بازی می کرد. خلاصه همه چیز را باهم داشت.
حمید رضا در دوران انقلاب یکی از محورهای برنامههای انقلابی و فرهنگی مسجد بود. در همه تجمعات و برنامههای انقلابی حضور داشت.
دیپلم ریاضی داشت و دانشجوی رشته ریاضی بود. با پیروزی انقلاب اولین گروههای دانشجویی را برای مقابله با ضد انقلاب تشکیل داد.
دانشگاه تربیت معلم در خیابان مفتح مرکز فعالیتهای او و دوستانش بود.
او در دوران جوانی در جلسات بسیاری از علما نظیر علامه نوری و دیگر بزرگان تهران حضور مییافت.
او اسلام را درست شناخته بود. برای همین کسی نمیتوانست در اعتقاداتش خللی وارد کند.
ادامه دارد ...
با کسب اجازه از ناشر کتاب ( انتشارات شهید هادی )
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شهید#احمدعلی_نیری🕊🌹
🌷@shahedan_aref
قهربودیم درحال نمازخوندن بود.
نمازش که تموم شد هنوز پشت به اون نشسته بودم.
کتاب شعرش رو برداشت و با یه لحن دلنشین شروع کرد به خوندن
ولی من بازباهاش قهربودم!
کتابو گذاشت کنار بهم نگاه کرد و گفت:
غزل تمام،نمازش تمام، دنیا مات
سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد!
بازهم بهش نگاه نکردم
اینبارپرسید: عاشقمی؟
سکوت کردم..
گفت:
#عاشقم_گر_نیستی_لطفی_بکن_نفرت_بورز
#بی_تفاوت_بودنت_هرلحظه_آبم_میکند
دوباره با لبخند پرسید: عاشقمی مگه نه؟
گفتم:نه
گفت:
#لبت_نه_گوید_و_پیداست_میگوید_دلت_آری....
#که_اینسان_دشمنی_یعنی_که_خیلی_دوستم_داری
زدم زیرخنده، و روبروش نشستم
دیگه نتونستم بهش نگم که وجودش چقد آرامش بخشه...
بهش نگاه کردم و ازته دل گفتم.. خداروشکرکه هستی ..
(روایت عاشقانه از همسر شهید عباس بابایی)
شهید#عباس_بابایی🕊🌹
🌷@shahedan_aref
🌹غواص و طلبه شهید علی سیفی
🍃تاریخ ولادت: ۱۳۴۴
🌹محل تولد : مراغه
🍃تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۱۱/۲۰
🌹محل شهادت: اروند رود عملیات والفجر۸
مادرش تعریف میکرد که من همیشه با وضو به علی شیر می دادم و در عالم رؤیا به من گفتند این سرباز ماست و از آن به خوبی مواظبت کن. از همان نوجوانی تحت جذبه ی امام زمان (عج) قرار گیرد و در دفعات مختلف به ملاقات امام زمان (عج) نائل میشود، این ملاقاتها به حدی زیاد بوده که گاهی ایشان واسطه ارسال پیامهایی به آیت الله شهید اشرفی اصفهانی امام جمعه کرمانشاه نیز بوده است. همین ارتباط ها بوده که نوعی اطلاع از امور مخفی برایش ایجاد می شده است ،به حدی که بارها قبل از عملیات اسامی رزمنده های شهید ، مجروح و سالم را بیان می کرده است. 🌷
قسمتی از وصیتنامه👇
الهی از تو تشکر میکنم که لذت لقایت را به من چشاندی و از لذت شهادت آگاهم ساختی ، و توفیقم دادی تا به عشق تو بسوزم ، آنچنان که شعله هایش تنم را که زندان روحم شده بسوزاند و به خاکستر تبدیل نماید و روحم به سویت پرواز کند ، الهی از تو سپاسگزارم که مرا با حسین (ع) آشنا کردی و عشق او را در قلبم جای دادی و چشمهایم را برایش گریاندی و مدال افتخار سینه زدن برای او را در سینه ام قرار دادی.
شهید غواص حجت الاسلام والمسلمین🕊🌹
#علی_سیفی
🌷@shahedan_aref
هر روز با شهدا
☘ سلام بر ابراهيم ۱☘ 💥 قسمت هشتاد و چهارم : روزهاي آخر ( بخش دوم) 👥 راویان : علي صادقي، علي مقدم
🍀 سلام بر ابراهيم ۱🍀
💥 قسمت هشتاد و چهارم: روزهاي آخر ( بخش سوم)
👥 راویان: علي صادقي، علي مقدم
هوا خيلي ســرد بود. من تنها بودم. گفتم: شــام خورديد؟ ابراهيم گفت: نه،
زحمت نكش.
گفتم: تعارف نكن، تخم مرغ درســت ميكنم. بعد هم شــام مختصري را
آماده كردم.
گفتم: امشب بچههام نيستند، اگر كاري نداريد همين جا بمانيد، كرسي هم به راهه.
ابراهيم هم قبول كرد. بعد با خنده گفتم: داش ابرام توي اين سرما با شلوار
كردي راه ميري!؟سردت نميشه!؟
او هم خنديد وگفت: نه، آخه چهار تا شلوار پام كردم!
بعد سه تا از شلوارها را درآورد و رفت زيركرسي! من هم با علي شروع به
صحبت كردم.
نفهميــدم ابراهيم خوابش برد يا نه، اما يكدفعه از چا پريد و به صورتم نگاه
كرد و بي مقدمه گفت: حاج علي، جان من راست بگو! تو چهره من شهادت
ميبيني؟!
توقع اين ســؤال را نداشتم. چند لحظه اي به صورت ابراهيم نگاه كردم و با
آرامش گفتم: بعضي از بچهها موقع شــهادت حالــت عجيبي دارند، اما ابرام
جون، تو هميشه اين حالت رو داري!
ســكوت فضاي اتاق را گرفت. ابراهيم بلند شد و به علي گفت: پاشو، بايد سريع حركت كنيم. باتعجب گفتم: آقا ابرام كجا!؟
گفت: بايد سريع بريم مسجد. بعد شلوارهايش را پوشيد و با علی راه افتادند.
📚 منبع: کتاب سلام بر ابراهيم ۱👉🏻
شهید #ابراهیم_هادی 🌹🕊
🌷@shahedan_aref
«بسمه تعالى»
((و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون))
🌹🍃به نام الله ياور مستضعفان و به نام الله كوبنده مستكبران سخن خودم را آغاز ميكنم. من از تمام ملت ايران مخصوصا مردم شهر خون و قيام مىخواهم كه بر اساس آيه (و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا) وحدت خود را حفظ نمايند خون شهيدان بر اساس تفرقه شماها پايمال مىشود به سخنان امام و رهنمودهاى ايشان گوش فرا دهيد كه از دهان اين پير بزرگوارمان در مىبارد و ديگر اينكه از ياوران امام پشتيبانى كنيد همينطور كه مىبينيم تمام شهيدان پيامشان همين بود و هست هرگز اجازه نفوذ منافقين به صف متحد و متشكل خود را ندهيد زيرا اين منافقين براى رسيدن به خواستههاى خودشان دست به هر كار پستى مىزنند.
🌹🍃 و از مادر و پدرم و تمام آشنايان مىخواهم كه اگر شهادت نصيب من شد هيچ گريه نكنيد زيرا شهادت مرگى دلپذير است كه در اعماق روح انسان اثر میكند و انسان را از خود بيخود ميكند و انسان سر مست و شاداب بسوى شهادت پيش مىرود و تا آنجا پيش مىرود كه شهيد مىشود و شهيد هميشه زنده و جاويد است و ديگر اينكه از مادر و پدر و برادران و خواهرانم و آشنايان هر كس از من بدى ديده است به خوبى خودشان ببخشند پيروز باد مكتب انسانساز اسلام. برقرار باد پرچم جمهورى اسلامى به رهبرى امام خمينى.
نابود باد امپرياليسم ، صهيونيسم ، كمونيسم ، منافقين ضد خلقى .
والسلام مهدى سليمى در تاريخ 2/2/61
منبع: اسناد و مدارک موجود در بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم
شهید#مهدی_سلیمی🕊🌹
🌷@shahedan_aref
🌷 خاطرات همت:
🌿 چند بار #وضو می گرفت و نقشه ها را به دقت وارسی می کرد. یک وقت می دیدی همان جا روی نقشه ها خوابش برده.
🌿 می گفت: من کیلومتری می خوابم. واقعا همین طور بود. فقط وقتی راحت می خوابید که باماشین می رفتیم.
🌿 #عملیات_خیبر، وقتی کار ضروری داشتند، رو دست نگهش می داشتند. تا رهاش می کردند، بی هوش می شد. این قدر بی خوابی کشیده بود.
🌷@shahedan_aref
🕊شهید عزیز در خانوادهای فرهنگی بزرگ شد و همه فرزندان از همان کودکی با حضور در مساجد و جلسات مذهبی با اسلام و قران آشنا میشدند و علاقه زیاد و ارتباط عمیق شهید محمد حسین یوسف الهی با نهج البلاغه نیز ریشه در همین دوران داشته است.
🍃🌹شهید محمد حسین یوسف الهی در زمان جنگ ایران و عراق در لشکر ۴۱ ثارالله و در واحد اطلاعات و عملیات مشغول به فعالیت و بعدها نیز به عنوان جانشین فرمانده این واحد انتخاب شد.
این شهید بزرگوار در طول جنگ تحمیلی، پنج مرتبه به شدت مجروح شد و در نهایت در عملیات والفجر هشت در بیست و هفتم بهمن ماه سال ۱۳۶۴ به دلیل مصدومیت حاصل از بمبهای شیمیایی در بیمارستان لبافی نژاد شهر تهران به شهادت رسید.
🖌خصوصیات شهید محمد حسین یوسف الهی
همرزمان این شهید بزرگوار میگویند؛ حسین از عرفای جبهه بود و زیباترین نماز شب را میخواند، ولی کسی او را نمیدید، رفیق خدا بود و مشکلات را با الهامهایی که به او میشد، حل میکرد به مرحله یقین رسیده بود و پردههای حجاب را کنار زده بود.
🕊شهید محمد حسین یوسف الهی را عارفی میدانند که مراتب کمال الی الله را طی کرده است و کمتر رزمندهای است که روزگاری چند با محمدحسین زیسته باشد، اما خاطرهای از سلوک معنوی و کرامات او نداشته باشد.
وی مصداق سالکان و عارفانی است که به فرموده امام خمینی (ره)، یک شبه ره صد ساله را پیمودند و چشم تمام پیران و کهنسالان طریق عرفان را حسرتزده قطرهای از دریای بیانتهای خود کردند.
عارف شهید🕊🌹
#محمدحسین_یوسف_اللهی
🌷@shahedan_aref
🌹🍃 #چله_شهدایی
بیست وهشتمین روز از چله زیارت عاشورا به نیت شهید#محمدحسین_یوسف_اللهی🕊🌹
❤️ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ❤️
❤️ وَ عَلى عَلىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ❤️
❤️ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ❤️
❤️ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ❤️
برای همه گرفتارا دعا کنید🙏
🌷@shahedan_aref
هر روز با شهدا
🌹نام و نام خانوادگی: محمد حسین معز غلامی 🍃نام پدر : علی اکبر 🌹محل تولد : امیدیه - خوزستان 🍃تاریخ ولا
💬 | #پیام_جدید
متن پیام:
سلام .ببخشید در مورد شهید حسین معزغلامی خواستم یه مطلبی بگم .ایشون چون اصالتا همدانی هستند یه یادبود براشون توی باغ بهشت همدان کنار شهدای مدافع حرم درست کرده اند .اون قبر یه یادمان هست به یاد این شهید عزیز
🖌ارسالی از مخاطب
🌹🌹🌹🌹🌹🌹